رت فرمودند: ای پسر بکیر. آیا میدانی این کوه چه کوهی است ؟ گفتم: نه. فرمود: کوهی است که به آن کَمَد گویند و بر کنار دره ای از دره های جهنم قرار دارد و در آن قاتلین پدرم امام حسین علیه السلام هستند.
خداوند آنها را به ودیعت در این کوه قرار داده در حالی که از زیر آنها آبهای جهنم (که عبارت باشد از) غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) و صدید (خون چرکین) و حمیم (آب سوزان) جاری است (و نیز) آن چه که از چاه متعفن و بدبوی "جوی" از گناهکاران بیرون می آید و آنچه از خبال و جهنم و لظی و حطمه و سقر و حمیم و هاویه و سعیر که در قران با اسامی مختلف نام برده شده. بیرون می آید (از زیر آنها جاری است) هیچگاه در سفرهایم از کنار این کوه نگذشته ام و توقف نکرده ام. مگر این که آن دو (عمر و ابابکر) را دیده ام که به من استغاثه می کنند. من به قاتلین پدرم نگاه می کنم و به آن دو می گویم: اینها آن چه شما (دو نفر) بنا نهادید انجام دادند. شما وقتی که به حکومت رسیدید به ما رحم نکردید. ما را به قتل رساندید و محروم ساختید و برای کشتن ما شتاب کردید و امر حکومت را به غیر ما اختصاص دادید. خدا رحم نکند به کسی که به شما رحمن کند. جزای عاقبت کارتان را که از پیش فرستادید بچشید و خداوند ستمکار به بندگان نیست. دومی تضرع و کوچکی اش (برای رهایی از عذاب) بیشتر است. چه بسا بر سر آنها می ایستم (و عذاب آنها را نظاره می کنم) تا مقداری از حزن و اندوهی که در قلبم هست تسلی یابد و گاهی از کوهی که آنها در آن قرار دارند که همان کوه کمد است می گذرم.
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم هنگامی که از کوه می گذری چه میشنوی؟ فرمود: صدای آن دو را که فریاد می زنند: به سوی ما بالا بیا تا با تو سخن بگوییم....و می شونم فریاد زننده ای از کوه فریاد می زند و به من می گوید: جواب آنها را بده و به آن دو بگو: دور شوید و با من سخن نگویید.
راوی می گوی به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! چه کسانی با آنها هستند؟ فرمودند: هر فرعونی که از خداوند سرکشی نموده و خداوند اعمال او را حکایت کرده و هر کسی که به بندگان خدا کفر را تعلیم نموده. عرضه داشتم: آنها چه کسانی هستند؟ فرمودند: مانند "بولس" که به یهود تعلیم داد که دست خدا بسته است و مانند "نسطور" که به نصارا آموخت که حضرت عیسی علیه السلام پسر خداست و به آنها گفت: خدایان سه تا هستند. و مانند فرعون (زمان) حضرت موسی علیه السلام که گفت: من خدای برتر شما هستم و مانند نمرود که گفت: اهل زمین را مقهور ساختم و هر که در آسمان بود را به قتل رسانیدم. و مانند قاتل امیرالمومنین علیه السلام و قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و محسن بن علی علیه السلام و کشنده حسنین علیهما السلام. اما معاویه و عمروعاص طمعی به خلاصی ندارند و همراه آنها تمام کسانی هستند که با ما دشمنی نمودند و دشمنان ما را بر علیه ما با زبان و دست و مال یاری دادند... راوی می گوید به حضرت عرض کردم: فدایت شوم ! نهایت این کوه کجاست؟
فرمودند: زمین هفتم و در آن جهنم بر روی دره ای از دره های آن است. بر آن نگهبانانی است که تعدادشان از ستارگان آسمان و قطرات باران و هر آنچه که در دریاها و زمین است بیشتر است هر یک از ملائکه به چیزی گمارده شده که بر آن (کار) پایدار است و از آن مفارقت نمی کند. (بحارالانوار ج25 ص372)
21) سلمان فارسی رحمه الله به فلانی (عمر) گفت: از رسول خدا صلی الله علیه واله در مورد آیه: در آن روز (قیامت) کسی مانند او عذاب نمی شود و کسی مانند او به بند کشیده نمی شود. (فجر 25-26) سوال کردم. حضرت فرمودند: به درستی که آن شخص تو هستی ای فلانی (عمر). او به سلمان گفت ساکت شو! (تفسیر نور الثقلین ج5ص576ح25)
22) امام صادق علیه السلام از پدرش امام محمد باقر علیه السلام از امیرالمومنین علیه السلام روایت می فرماید: که فرمودند: روزی به صحرا رفتم, قنبر هم با من بود. به او گفتم: آن چه را من می بینیم تو هم می بینی؟ گفت: خداوند برای شما روشن گردانید چیزی را که من از دیدن آن ناتوانم. سپس گفتم: ای یاران ما, آنچه را من می بینم, شما هم می بینید؟ گفتند: نه, یا امیرالمونین ! خداوند برای شما روشن گردانید چیزی را که ما از دیدن آن عاجز هستیم.
گفتم: قسم به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید. خواهید دید او را همچنان که من می بینم و خواهید شنید کلام او را چنان که من می شنوم. هنوز اندکی درنگ نکرده بودیم که پیری با جثه ای بزرگ با قامتی کشیده که چشمانش در جهت طول بود. ظاهر شد و گفت: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد یا امیرالمومنین!. حضرت فرمودند: از کجا آمدی ای لعین؟
گفت: از نزد مردم, گفتم: به کجا می روی؟ گفت: نزد مردم (برای اغواء و وسوسه انسانها) گفتم: چه پیر بدی هستی. گفت: یا امیرالمومنین چرا چنین می گویی. به خدا قسم حدیث (و ماجرایی) از خود را که از خداوند عزوجل پرسیدم برای شما بیان خواهم کرد که بین ما شخص سومی نبود.
گفتم: ای لعین
حدیث خود که از خدای عزوجل پرسیدی و بین شما شخص سومی نبود؟ گفت: آری, هنگامی که در اثر گناه خود به آسمان چهارم فرود آمدم ندا در دادم که ای خدا و سید و اقای من! گمان نمی کردم که خلقی از من شقی تر (بدبخت تر) آفریده باشی؟
خداوند وحی فرمود: آری از تو شقی تر هم آفریده ام. برو نزد مالک جهنم تا او را به تو نشان دهد. (شیطان می گوید) آنگاه نزد مالک رفتم و گفتم: خداوند متعال به تو سلام رسانده می فرماید: شقی تر از من را به من نشان دهی. مالک همراه من به سوی آتش آمده و بالاترین طبقه آن را کنار زد. آتشی سیاه رنگ از آن خارج شد. گمان کردم که قطعا مرا و نیز مالک را خواهد بلعید.
مالک به آتش گفت: آرام بگیر. آرام گرفت. سپس به طبقه ثانی (دوم) رفتیم. آتشی سیاه تر و سوزان تر از آتش اولی خارج شد. به آن نیز گفت: خاموش باش. خاموش شد تا این به طبقه هفتم رفتیم. آتش از هر طبقه که خارج شد. شدیدتر از طبقه بالایی و قبلی بود. به طوری که می پنداشتم قطعا من و مالک جهنم و همه مخلوقات خدا را خواهد بلعید. دست خود را روی چشمم گذاشتم. و گفتم: ای مالک آتش را خاموش کن و الا من خاموش خواهم شد. مالک در جواب گفت: تو تا وقت معلوم خاموش نخواهی شد و سپس بر حسب دستور او آتش خاموش شد.
دو نفر را دیدم که در گردنشان زنجیرهایی از آتش بود که از بالا بدان آویزان بودند. بر بالای سر آن دو گروهی با گرزهای آتش بر سرشان می زدند. گفتم: ای مالک این دو کیستند؟ گفت: مگر بر ساق عرش نخوانده ای! در حالی که دو هزار سال قبل از خلقت دنیا آن را خوانده ای که بر آن نوشته است: خدایی جز خدای یگانه نیست. حضرت محمد ص فرستاده او است که به وجود علی علیه السلام او را یاری و مدد می دهم. سپس مالک گفت: این دو از دشمنان این دو بزرگوار (حضرت محمد ص و امیرالمومنین ع) و خاندان گرامی ایشان هستند. (اختصاص ص108 - بحارالانوار ج9ص388)
23) حسین بن ثویر و ابوسلمه سراج نقل کرده اند که: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که آن حضرت بعد از هر نماز واجب لعن می کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را. اما مردان عبارتند از: ابابکر, عمر, عثمان, معاویه و زنان عبارت بودند از: عائشه,حفصه, هند و ام الحکم خواهر معاویه. (الكافي ج3 ص342)
24) امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: شگفتا! چگونه این امت دلباخته و فریفته خلفا (عمر و ابابکر) شده اند ؟! چه محبتی از آنها و معتقدین آنها به دل دارند ؟! محبت به کسانی که آنها را از راه خدا باز داشته, از دین برگرداندند! به خدا سوگند اگر سرپا بر خاک ایستاده و خاکستر بر سر بریزند و باتضرع و زاری بر کسانی که سبب گمراهی آنها شده و آنها را از راه خدا باز داشته و به سوی آتش فرا خوانده و در معرض سخط پروردگار قرار داده و آنها را جهنمی کردند نفرین نمایند و تاقیامت این کار را ادامه دهند, باز نتوانستند آن چنان که باید آنها را لعن کنند. (و استحقاق آنها نسبت به لعن بیش از این است.) (کتاب سلیم بن قیس ص207, بحارالانوار 30/326)
25) دیلمی آورده است: (هنگامی که اولی در حال جان دادن بود) آه و واویلا می کرد: دومی به او گفت: ای خلیفه رسول خدا چرا چنین می کنی؟ گفت: این رسول خدا صلی الله علیه و اله به همراه علی بن ابیطالب علیه السلام است که مرا بشارت به جهنم می دهند و با ایشان آن صحیفه ای است که در خانه کعبه بر آن هم پیمان شدیم (که مربوط به توطئه قتل پیامبر در شب عقبه بود) و پیامبر صلی الله علیه و اله میفرماید: همانا به عهد خود وفا کردی و بر ولی خدا خروج نمودی پس بشارت بر تو و رفیقت در پایین ترین درکات جهنم. عمر گفت:...بگو لااله الا الله. ابوبکر گفت: نمیگویم و هیچگاه نیز نمیتوانم بگویم تا این که در جهنم وارد و داخل تابوت شوم. وقتی اسم تابوت را برد گمان کردم هذیان می گوید: از این رو گفتم: کدام تابوت؟ گفت:تابوتی از آتش که با قفل آتشین بسته شده که در آن دوازده نفرند من و این رفیقم و...سپس صورتش را به زمین چسباند و پیوسته آه و واویلا می کرد تا جان داد. (ارشادالقلوب ص392)
26) پس از ضربه به عمر که منجر به قتل وی شد, نقش زمین شد. همه او را دوره نموده و به خانه اش منتقل کردند. سپس طبیب حاضر کرده و طبیب از وی پرسید که چه نوشیدنی دوست داری؟ گفت: نبیذ (شراب!) نبیذ آوردند و چون نبیذ را خورد چون به رنگ خون بود ندانستند خون است یا نبیذ! طبیب گفت: شیر بیاورید. و این بار نیز چون خورد از روده های وی بیرون آمد. طبیب چون چنین دید گفت: هر وصیتی داری بکن که گمان نمی برم امروز را غروب کنی! و چون طبیب از نزد وی خارج شد, رنگ وی دگرگون شد و ابن عباس که حاضر بود به او گفت: آیا از مرگ ترسانی ؟
وی پاسخ داد: ای ابن عباس! آیا نمی دانی که نگرانی من به خاطر دوست و همنشین تو (امیرالمومنین علیه السلام) است. بخدا قسم اگر به تمام طلاها و نقره های روی زمین دسترسی داشتم حاضر بودم تمام آنها را فدیه و کفاره در برار عذاب الهی قرار دهم تا از عذاب الهی قبل از مل
اقات خداوند نجات یابم. و دوست داشتم از دنیا بروم در حالیکه نه نفعی و نه ضرری کرده باشم.
(الاستیعاب ص319, الایضاح ص114, خلاصة عبقات الانوار 3/339, طبقات ابن سعد 3/351, الکامل فی التاریخ 3/51, تاریخ الخمیس 3/249, فتح الباری 7/52, المصنف 5/476, تاریخ المدینة لابن شبة النمیری 3/119, تاریخ ابن خلدون 2/125)
27) شیخ القمیین محمد بن صفار از محمد بن عبدالجبار از عبدالله حجال از ابی عبدالله مکی حذاء از سواده بن علی از بعضی رجالش نقل کرده است که گفته: امیرالمومنین علیه السلام به حادث اعور که نزد حضرت بود فرمودند: آیا میی بینی آنچه را من می بینم؟ عرض داشت: چطور ببینم آنچه را شما می بینید و حال آنکه خدای متعال برای شما نوری قرار داده و چیزی عطا فرموده که به هیچ احدی عطا نفرموده است؟
حضرت فرمودند: این فلانی (ابوبکر) است بر دری از درهای آتش قرار دارد و می گوید: ای اباالحسن مرا ببخش. خداوند او را نیامرزد. گوید: حضرت کمی مکث کرده و سپس فرمودند: ای حارث آیا می بینی آنچه را من می بینم؟ عرضه داشتم: چطور ببینم آنچه را شما می بینید حال آنکه خدا متعال برای شما نوری قرار داده و چیزی عطا فرموده که به هیچ احدی عطا نفرموده است. حضرت فرمودند: این فلانی (عمر) است بر دری از درهای آتش و می گوید: ای اباالحسن مرا ببخش. خدا او را نیامرزد. (بحارالانوار 40/285 به نقل از بصائرالدرجات)
28) حضرت سلمان رحمه الله گوید که امیرالمومنین علیه السلام به من فرمودند: ای سلمان! آیا دوست داری کسی را که (در دنیا) با تو معاشرت داشت نشانت دهم؟ عرض کردم: آری. حضرت لبهایش را تکان دادند. دیدم ملائکه غلاظ و شداد (ملائکه عذاب) شخصی را آوردند که بر گردن او زنجیرها آهنین بود. و آتش از بینی و دهان او تا آنجا که چشم من می دید به طرف به آسمان می رفت. و دود آن خلق را فرا گرفته بود. و ملائکه ای که پشت سر او بودند و او را می زدند تا راه رود و زبانش از شدت عطش از پشت بیرون آمده بود. تا نزدیک به ما شد, حضرت به من فرمودند: آیا او را می شناسی ؟ آنگاه من نظر کردم. دیدم او فلانی (عمر) است.
او گفت: ای امیرمومنان به دادم برس من تشنه ام و عذاب می شوم. امیرالمومنین علیه السلام امر فرمودند: عذاب او را بیشتر کنید, دیدم زنجیرها بیشتر شد و ملائکه و آتش هم بیشتر شدند و او را با ذلت و خواری گرفتند. آنگاه حضرت فرمودند: ای سلمان! این فلانی است. این احوال اوست و همانا از اول مرگش تا امروز روزی نیست مگر اینکه ملائکه او را نزد من می آورند و من به آنها می گویم: عذابش را بیشتر کنید, پس عذاب بر او بیشتر میشود تا روز قیامت.
(لئالی الاخبار 5/49)
29) امیرالمومنین علیه السلام به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: ای جابر! برهوت بر من نمودار شد و شینبویه و حبتر (ابابکر و عمر) را دیدم که در تابوتی در برهوت عذاب می شوند. پس مرا صدا زدند: ای اباالحسن ! ای امیرالمومنین ! ما را به دنیا برگردان اقرار به فضل و ولایت تو می کنیم. من گفتم: نه به خدا سوگند نمی کنم, این کار ابداً نمیشود. سپس حضرت علیه السلام این آیه را قرائت فرمودند: اگر برگردانده شود (به دنیا) دوباره به آنچه از آن نهی شده اند باز گردند و آنان دروغگویانند.
(تاویل الایات 1/163)
30) در حدیثی از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمودند: خدا پسر خطاب (عمر) را لعنت کند. اگر او نبود هیچ مرد و زنی زنا نمی کرد مگر زن و مرد شقی. (بحارالانوارج53 ص31)
31) در دعای عظیم الشان صنمی قریش که مولا امیرالمومنین علیه السلام روز و شب و وقت سحر بدان مواظبت می فرمودند، و آن را در قنوت نماز می خواندند, ميفرمايند: خداوندا لعـنت کن دو بـت قریش(ابوبکر و عمر) و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، و آن دو دروغ پرداز را، دختر آنان (عایشه و حفصه) را، آن دو نفری که فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند، و نعـمت رسولت را انکار کردند، و نافرمانی پیامبرت را کردند و ... (بحارالانوار 85/240)
32) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: به خدا قسم در هر نمازم بر تو (ابوبکر) نفرین میکنم. (الامامة و السیاسة 1/20)
33) حنان بن سدیر از پدرش از امام باقر علیه السلام نقل کردند که حضرت فرمودند: به خدا قسم هیچ از یک ما از دنیا نرود مگر غضبناک باشد از آن دو و هیچ روزی بر ما نمی گذرد مگر این که نسبت به آن دو خشمگین هستیم. و بزرگانمان به کوچکترها به این امر سفارش می کنند...لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر آن دو نفر باد. (اصول کافی 8/245 ح340)
34) ورد بن زید (برادر کمیت بن زید شاعر اهل بیت علیهم السلام) گوید: پرسیدیم از امام محمد باقر علیه السلام درباره عمر و ابابکر ؟ حضرت فرمودند: هر کس بداند خداوند حکیم عادل است, از آن دو بیزاری می جوید. و هیچ خونی نیست که ریخته شود مگر آنکه به گردن آن دو نفر باشد. (بحارالانوار 30/383)
35) زکریا بن آدم می گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد ع
لیه السلام را که در سن کمتر از چهار سال بودند آوردند. امام علیه السلام با دست خود به زمین زد و سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و در فکر فرو رفت.
امام رضا علیه السلام فرمودند: جانم فدایت! در چه رابطه اینقدر فکر می کنی؟ امام جواد علیه السلام عرضه داشتند: در آن مصائبی که نسبت به مادرم فاطمه سلام الله علیها روا داشته شد. به خدا سوگند آن دو را از قبر بیرون می آورم و آتش می زنم پس خاکستر آن ها را بر باد داده یا به دریا می ریزم. پس امام رضا علیه السلام آن حضرت را نزدیک به خود نمود و بین دو چشمش را بوسه زد و فرمود: تو لایق امامت هستی. (دلائل الامامة ص212)
36) امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که حضرت قائم عج ظهور فرماید آن دو (عمر و ابوبکر) را لعنت نموده و از آنها برائت می جوید. (بحارالانوار 52/386 ح201)
37) امیر المومنین علیه السلام فرمودند: خدا رحمت کند سلمان و اباذر و مقداد را, هیچ کس به اندازه ایشان آن دو (عمر و ابابکر) را نشناخت و از آنان بیزاری نجست و آنان را لعنت ننمود. (سلیم بن قیس ص921ح67)
38) همچنین امام علی علیه السلام خطاب به عمار فرمودند: ای عمار! آیا رسول الله را دوست نداری و از دشمنانش بیزاری نیستی؟ عمار عرض کرد: بلی. فرمود: مرا هم دوست داری و از دشمنم بیزاری؟ عمار عرض کرد: بلی. فرمود: تو را بس ای عمار که از آن دو نفر (عمر و ابابکر) بیزاری جستی و آنان را لعن نمودی. (سلیم بن قیس ص921ح67)
39) امام صادق علیه السلام و از پدر بزرگوارشان ع و او از پدر بزرگوارشان امام سجاد ع و او از جد بزرگوارشان امیرالمومنین علیه السلام روایت فرمودند:
خداوند در پشت مغرب شهری دارد به نام جابلقا و در آن هفتاد هزار امت است که همه شان مثل این امت هستند ولی به اندازه چشم به هم زدنی نافرمانی نمی کنند. آنان هیچ عملی ندارند و کلامی نمی گویند مگر نفرین بر آن دو (عمر و ابابکر) و بیزاری جستن از آنها و اقرار به ولایت اهل بیت پیامبر ص. (بصائرالدرجات ص490ح1)
40) و از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمودند: خداوند را پشت این نطاق (نطاف) آسمان زبرجد سبزی است که به واسطه آن, آسمان سبز می گردد. گفتم: نطاق (نطاف) چیست؟ فرمود: پرده است, خدا را پشت آن هفتاد هزار عالم است پیش از تعداد جن و انس و تمامی آنان فلانی و فلانی (عمر و ابابکر) را لعنت می کنند. (مختصر بصائر الدرجات ص12)
اللهم العن الجبت و الطاغوت
خالی است دستانم هیچ ندارم
جز دوست داشتنت....
#یا_زهرا
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
Hossein Moradi - Be Harem_۲۰۲۲_۰۱_۰۷_۲۰_۱۸_۰۰_۰۹۶.mp3
8.06M
چہبۍحرم..!
چہباحرممیگیرهدستموزهࢪامادرم..💔
پیشنهاد ویژه دانلود
🎙کربلایی حسین مرادی
رزق شبانه 🌙🌱
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺گلباران محل سقوط هواپیمای اوکراینی
♦️در دومین سالگرد حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، با حضور خانواده جانباختگان محل سقوط هواپیما در شاهدشهر شهریار، گلباران شد.
.اگرمیخوایعاشقچادرتبشیبیا
پیشمون💖
البتهیادتنرهبارفیقت🌸🍃
.
.¡🖤https://eitaa.com/joinchat/3486384258C80024ab105
ڇادر نه، ♡حریࢪی از بهشت است، آری
آیینه نور و سوره بیداری
فصلی ز فروغ آفتاب زهراست♥️
این چادر روشنی که بر سر ڊاری`
https://eitaa.com/joinchat/3486384258C80024ab105
#جویݩ_رادخترچادریاواجٻ
#رفیقهاٵاباهمبیان🤝💞
#بدوجانمونی🧕🏻⚘
#ظهورٵمامزمانبارفیقاݦ💓
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | ما از تکثیر او وحشت داریم!
🔺 رهبر انقلاب: امروز مستکبران از نام شهید سلیمانی وحشت دارند، ببینید در #فضای_مجازی با اسم او چه برخوردی دارند میکنند؛ از اسمش هم میترسند و از تکثیر او وحشت دارند. ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
📥 نسخه قابل چاپ👇
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=49352
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
اینجابراهمهدعاکن...(:
#حاجقاسمسلیمانی🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
اینفقطیکسیلیبود...(:
#حاجقاسمسلیمانی🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 عشق به سردار یعنی آینه ی سردار بودن
و سردارمان ما را سفارش کرد به اینکه رهبر را تنها نگذاریم و پیروی کنیم
🌱🌹
آری او این کلام تاریخی را از خود برایمان به یادگار گذاشت که:
✋" والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است!!
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد!
در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است!!"
🌱🌹
💫📝تا آخرین نفس دوستت داریم قهرمان !!
🌱🌹
و اۍڪاااش
یڪۍازاینصُبـحها
صِداےتـُوࢪانفسبڪشمـ..
#گپ_سپیده_دم
✨يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ /
فاطر، ۱۵
☜ دقیـــــق ، در نقطهای که باور کنیم ؛
- فقیری بودیم ،
- فقیری هستیم ،
و فقیری خواهیم بود ، تماماً طُفیلیِ وجود او ؛
✓ برکهی وجودمان ، ناگاه اقیانوسی میشود که هیچ طوفانی آنرا به تلاطم نخواهد انداخت!
خـُــــدایــا
ماروےتــُوخیلۍحسابڪردیمـ.•❥━┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•🌴🌺
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی
نمیرنجد غریق عشق از طوفان تنهایی
#نفیسه_سادات_موسوی
#استوری📲