🎬زیارت حضرت ولی عصر (عج) در روز جمعه 🎤 #استاد_فرهمند 📌چند دقیقه وقت بگذاریم برای زیارت امام زمان (عج) دانلود با کیفیت های مختلف از پیج رسمی کانال منتظران ظهور در آپارات ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

اخــلاص ۳۱۳ تـن... عبد العظيم حسنى به نقل از امام جواد عليه السّلام فرمود: «چون اين تعداد (۳۱۳ تن) از اهل اخلاص برای او (مهدی عجل‌الله فرجه)، گرد هم آيند، خداى تعالى امرش را ظاهر سازد، و چون «عقــــــد» كه ده هزار مرد باشد، كامل شد به اذن خداى تعالى خروج نماید...» ان‌شاءالله. عَبْدِ اَلْعَظِيمِ اَلْحَسَنِيِّ قَالَ... فَإِذَا اِجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ اَلْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ اَلْإِخْلاَصِ أَظْهَرَ أَمْرَهُ فَإِذَا أُكْمِلَ لَهُ اَلْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلاَفِ رَجُلٍ بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ... 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳ 📗عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۱۶۵ 📗إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۴۲ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

پست ویژه امروز منتظران ظهور1 🔴 مهمترین سوال قبر و قیامت ؟ 🎙 #استاد_شجاعی ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

#حدیث 💚امام مهدی علیه السلام: 🔻اگر شیعیان ما ، که خداوند توفیق طاعتشان دهد در وفا کردن به پیمانشان همدل می شدند هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تاخیر نمی افتاد♦️ چرا بعضیها ساده میگیرن و قول و عهدی ک به کسی میدن انجام نمیدن مگه ما شیعه نیستیم چرا میخواهیم پیرو امام زمان باشیم ولی میزنیم زیر عهد خود با دیگران بعد میگیم اشتباه کردیم قول دادیم نمی دونستیم ک اینطوری میشه وگرنه قول نمیدادیم ما در برابر آقا صاحب الزمان و خدا و بندگان خدا ک بهشون قول و عهدی دادیم مسئولیم 📗بحار، ج۵۳ ، ص۱۷۷ ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

#پست ویژه 2امروز کانال منتظران ظهور #وقایع_آخرالزمان با سرعت نور در حال حرکت بسمت ظهوریم ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

🔴 عثمان پرچم دار جنگ با امام زمان علیه‌السلام... 🌕 آقا امام باقر علیه‌السلام: قَالَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ یَسْمَعُهُ کُلُّ قَوْمٍ بِأَلْسِنَتِهِمْ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی إِبْلِیسُ فِی آخِرِ النَّهَارِ مِنَ الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِی عُثْمَانَ وَ شِیعَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُون یک منادی از آسمان در اول روز ندا می‌دهد به گونه ای که هر قوم به زبان خودشان می شنوند: «آگاه باشید که حق در علی و شیعیانش می‌باشد»؛ سپس ابلیس در آخر روز از سمت زمین ندا می‌دهد: «همانا حق در عثمان و پیروان او می باشد» که در این هنگام اهل باطل دچار ریب و شک میشوند! 🌕 آقا امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ...سپس هنگامی که آفتاب می‌خواهد غروب کند؛ کسی از سمت مغرب زمین فریاد می‌زند: ای مردم دنیا! پروردگارِ شما در بیابان خشکی از سرزمین فلسطین به نام «عثمان بن عنبسه» اموی از اولاد یزید بن معاویه ظهور کرده، بروید و با او بیعت کنید تا رستگار شوید! و با وی سر به مخالفت بر ندارید که گمراه می‌شوید! فَإِذَا دَنَتِ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ صَرَخَ صَارِخٌ مِنْ مَغْرِبِهَا یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ قَدْ ظَهَرَ رَبُّکُمْ بِوَادِی الْیَابِسِ مِنْ أَرْضِ فِلَسْطِینَ وَ هُوَ عُثْمَانُ بْنُ عَنْبَسَةَ الْأُمَوِیُّ مِنْ وُلْدِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ فَبَایِعُوهُ تَهْتَدُوا وَ لَا تُخَالِفُوا عَلَیْهِ فَتَضِلُّوا 📗الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص ۴۵۴ 📗بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۸ ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

🎥 #کلیپ از تبلیغ مهدویت نترسيد 👤 استاد #دانشمند 📌 #امام_زمان (لطفا نشر دهید) 👌 #پیشنهاد_دانلود ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

⁉️آیا امام زمان عج از زمان ظهور خود مطلع هستند ؟ ⭕️پاسخ: #ابراهیم_افشاری ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

❤️ 👈 شاید آن یک نفر تو باشی!! 👈 شاید #او_منتظر_توست....👌 ✋312+1 چهار کار محبت امام زمان(عج) را در دلتون زیاد میکنه ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

❤️ #عاشقانه_دو_مدافع❤️ #قسمت_شصت_و_چهارم یدفعه به خودم اومدم . مامان از نگرانی رو صورتش قطرات اشک بود و بابا هم کلی عرق کرده بود. _ مامان دستم رو گرفت: اسماء مادر باز هم خواب دیدی ؟؟ سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم و نفس عمیقی کشیدم. صدای اذان تو خونه پخش شد. بلند شدم آبی به دست و صورتم زدم و وضو گرفتم. _ بارون نم نم دیشب، شدید شده بود و رعد و برق هم همراهش بود. چادر نمازم رو سر کردم و نمازمو خوندم. بعد از نماز مثل علی تسبیحات حضرت زهرا رو بادست گفتم. بارون همینطور شدید ترمیشد وصدای رعد و برقم ییشتر... دستمو بردم سمت گردنم و گردنبندی که علی برام گرفته بود گرفتم دستم و نگاهش کردم. یکدفعه بغضم گرفت و شروع کردم به گریه کردن گوشیم زنگ خورد.... _ گوشیم زنگ خورد اشکهامو پاک کردم و گوشیمو برداشتم. یعنی کی میتونست باشه این موقع صبح حتما علی گوشی رو سریع جواب دادم الو سلام بفرمایید سلام خوبی اسماء اردلانم - إ سلام داداش ممنونم شما خوبید چرا صداتون گرفته _ هیچی یکم سرما خوردم. زنگ زدم بگم من با _ علی یکی دو ساعت دیگه پرواز داریم به سمت تهران - إ شما هم میاید؟؟ الان کجایید _ آره ایندفعه زودتر برمیگردم. الان دمشقیم - علی خودش کجاست چرا زنگ نزد؟؟ _ علی نمیتونه حرف بزنه. فعلا من باید برم خدافظ - مواظب خودتو باشید خدافظ _ پوووفی کردم و گوشی رو انداختم رو تخت... به انگشتر عقیقی که اردلان برامون از سوریه آورده بود نگاه کردم خیلی دوسش داشتم چون علی خیلی دوسش داشت ساعت ۶ بود. یک ساعتی خواییدم وقتی بیدار شدم صبحونمو خوردم و لباس های جدیدی رو که دیشب آماده کرده بودم رو پوشیدم یکم به خودم رسیدم و روسریمو به سبک لبنانی بستم. _ یکمی از عطر علی رو زدم و حلقمو تو دستم چرخوندم و از انگشتم در آوردم. پشتش رو که اسم خودم و علی و تاریخ عقدمو تو حرم رو نوشته بودیم نگاه کردم. لبخندی زدم و بوسیدمش و دوباره دستم کردم. تصویری رو که کشیده بودم رو لوله کرده بودم و با پاپیون بستمش. _ اردلان دوباره زنگ زد و گفت که بریم خونه ی علی اینا میان اونجا ... گل های یاسو از تو گلدون برداشتم چادرم رو سر کردم و تو آینه نگاه کردم _ الان علی منو میدید دستش رو میذاشت رو قلبش و میگفت: اسماء وای قلبم خندیدم و از اتاق خارج شدم مامان و بابا یک گوشه نشسته بودن و با اخم به تلویزیون نگاه میکردن. _ إ مامان شما آماده نیستین ؟الان اونا میرسن... مامان که حرفی نزد بابا برگشت سمتم. لبخند تلخی زدو گفت: تو برو دخترم ما هم میایم تعجب کردم: چیزی شده بابا دخترم یکم با مادرت بحثمون شده باشه من رفتم پس شما هم زود ییاید. مامان جان حالا دامادته هیچی پسرتم هستاااا با سرعت پله ها رو رفتم پایین سوار ماشین شدم و حرکت کردم _ با سرعت خیلی زیاد رانندگی میکردم که سریع برسم خونه ی علی بعد از یک ربع رسیدم ماشینو پارک کردم و دوییدم در خونه باز بود پس اومده بود. یه عالمه کفش جلوی در بود زیر لب غر میزدم و وارد خونه شدم: اینا دیگه کی هستن؟ حتما دوستاشن. دیگه اه دیر رسیدم. الان علی ناراحت میشه _ وارد خونه شدم همه ی دوستای علی بودن با دیدن من همه سکوت کردن _ اردلان اومد جلو. ریشهاش بلند شده بود. چهرش خیلی خسته بود. دوییدم سمتشو بغلش کردم. سرمو دور خونه چرخوندم. مامان بابا علی داداش پس بقیه کوشن؟ علی کوش ؟؟؟ چیزی نگفت وبا دست به سمت بالا اشاره کرد اتاقشه ؟؟ آره .... بدو بدو پله ها رو رفتم بالا به این فکر میکردم که چقدر تغییر کرده. حتما اتاقشه ؟؟ آره .... بدو بدو پله ها رو رفتم بالا به این فکر میکردم که چقدر تغییر کرده. حتما... #ادامه_دارد.. نویسنده خانم علی ابادی ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour

اثراث عجیب خواندن سوره واقعه در شب جمعه استاد عالی ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو #کانال‌منتظران‌ظهور در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour