eitaa logo
منتظࢪان‌ظھوࢪ🇵🇸
564 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
چشم بگردان و ببین زین هستی چه میماند برایت جز خدا ، یاد خدا ، ذکر خدا …📿🌱 اگر اشتباهی دیدید بذارید به پای خودمون نه دینمون!
مشاهده در ایتا
دانلود
کتمانِ دلتنگی بند آمدنِ نفس است..💔 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
✨🌷 ابراهیم می گفت: دوست عزیزم همسر شما برای خودشماست! نه برای نمایش دادن جلوی دیگران میدانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه گرفتار می شوند؟! حجاب‌_وصیت‌_شهدا🕊 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
بسم‌رب‌المهدی|❁ خودت‌برای‌ظهورت‌دعاکن‌وبرگرد دعای‌من‌به‌خودم‌هم‌نمیکند‌اثری:) 💛 عج ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
همسر: خوابش‌ࢪا‌دیدم‌ازش‌پࢪسیدم ࢪاستہ‌ڪہ‌میگن‌موقع‌، ﴿؏﴾میادڪناࢪشهید؟! شهیدگفت: وقتۍتیࢪخوࢪدم‌… قبل‌از‌اینڪہ‌ࢪوۍزمین‌بيافتم ﴿؏﴾منو‌گࢪفت:) ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
••❤ یک روز ما از سمت واحد خود به ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد همزمان شده بود  مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت  نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم. به پادگان رسیدیم و پس از پارک کردن ماشین به سمت ساختمان رفتیم و چندین بار در زدیم، طبق معمول باید یک سرباز در ساختمان را باز می کرد اما انگار کسی نبود. بعد از ده دقیقه دیدیم صدای پا می آید و یک نفر در را باز کرد. بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در🥶، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم  با سجاده ای  رو به رو شدیم که به سمت قبله و  روی آن کلام الله مجید و زیارت عاشورا بود، تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی؟ با خنده گفت همینجوری میگن. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های مذهبی و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست، بعد از چند دقیقه با سفره، نان و مقداری غذا امد، گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم نمازم را تمام میکنم✨. ما به خوردن شام مشغول شدیم و بابک هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم تا آنجایی که مثل پروانه دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد خلاصه شام که تمام شد نماز را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری بابک خنده ی ارامی کرد و میخواست مانع رفتن ما به آشپزخانه شود. ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه تحریک می شدیم🧐. خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بود و خندهاش را از ما می دزدید. این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است🙂. 🕊 •
• • چشمت‌به‌نامحرم‌میافتہ اگہ‌خوشت‌نیاد‌مریضی! ولی‌اگہ‌خوشت‌اومد،همون‌موقع‌چشمتوببند😇 سرتو‌بندازپایین‌بگو... یاخیر‌حبیب‌ومحبوب(: یعنی‌داری‌به‌خدامیگی:خدایا(: من‌تورومیخام ؛ ایناچیہ؟! اینادوست‌داشتنی‌نیستن...😊 خیاط ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
مهم هست که بدونیم⚠️ دونه دونه گناه های ما ؛ لحظه لحظه ی ظهور امام زمان (عج) رو داره عقب میندازه...🕊 -حواسمون‌باشه...👣 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡