🔹صفحه: 10
💠سوره بقره: آیات 62 الی 69
هر روز یک صفحه #قرآن
✨ثواب قرائت و تدبّر در آیات قرآن کریم امروز را هدیه میکنیم به حضرت صاحب الزمان(عج) ان شاء الله به نیت تعجیل در امر فرج مولامون و سلامتی حضرت
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
41.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان ❤️
#ویدیو 🎬
💬ماجرای مرحوم کاشی
📌شرط مشرف شدن به محضر حضرت حجّت(عج)
🎤استاد سید حسین مؤمنی
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
🗓 دوشنبه ٣٠ آبان ماه ١۴٠١
#پرسش_و_پاسخ از آیتالله بهجت قدسسره
❓ سؤال: زیاد مرتکب معاصی میشوم و هرچه تلاش میکنم، موفق[به ترک آنها] نمیشوم؟
✅ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔶نقل شده از أحدالحسینین (یعنی الخلیلی و النوری) که برای این مقصود، حمد و سوره، اهدا شود برای مدفونین از مؤمنین و مؤمنات در مشاهد ثمانیه مشرَّفه: «حرمین شریفین»، «نجف اشرف»، «کربلای مشرّفه»، و «الکاظمیةالمشرَّفه» و «سامراءالمشرّفه» و «المشهد الرضوی المشرَّف» و «قم المشرَّفه» و حمد و سوره برای مدفونین در سائر مشاهد مشرَّفه.
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت فقیه بزرگوار، نجمالدین جعفربنحسن حلی، معروف به محقق اول؛ ۶٧۶ق.
🔹 درگذشت آیتالله سید محمد حسن آقا نجفی قوچانی، مؤلف «سیاحت غرب»؛ ١٣۶٢ق.
🔹 درگذشت فقیه عالیقدر، آیتالله میرزا جواد تبریزی؛ ١٣٨۵ش.
@eitaa.com/montazeranmouood313
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 17 aban 1401 - helali.mp3
1.13M
⏯ #شور روضه ای
🍃خواب دیدم تو حرمت
🍃مقبل با محتشم تو حرمت
🎤 #عبدالرضا_هلالی
منتظـران موعــود
🔴سرگذشت#ارواح_در_عالم برزخ قسمت ۱۳ 🔵عاقبت ریا هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط با
🛑سرگذشت #ارواح_در_عالم_برزخ
(قسمت ۱۴)
🔵آتش حسرت
🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم:
چه مقامی! چه منزلتی!
در حالیکه من مدتهاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیدهام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد میرسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.
🔘اشک بر گونههایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.
♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...
🔵 گردباد شهوات
🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟
✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.
⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد.
💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.
🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.
🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!
🌾 لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم.
📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم!
چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...
❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد.
🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.
❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟
💠 با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است.
با تعجب پرسیدم: از نیک؟!
گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.
🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟
🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود.
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند.
💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...
✍ ادامه دارد
〰❁🍃❁🌼❁🍃❁〰
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬#ویدیو_اخلاقی
🍃#پیشنهاد_مشاهده
📌گاهی یک گناه مسیر زندگی انسان رو تغییر میده!
🎤سید صادق رمضانیان
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7