recording-20230424-175029.mp3
13.78M
جلسات انتظار
مباحثی پیرامون #غربت و #مظلومیت امام زمان ارواحنافداه
(عزیز علی ان ابکیک و یخذلک الوری/ دعای ندبه)
آیا واقعا راست میگویم که غیبت امام زمان ارواحنافداه برایم سخت است؟
باید به گونهای باشیم که غیبت امام زمان علیه السلام گریه ما را درآورد و نسبت به آن بی تفاوت نباشیم
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
۳ شوال المکرم ١۴۴۴
۴ اردیبهشت ١۴٠۲
https://eitaa.com/montazeranmula
recording-20230425-211557.mp3
14.11M
جلسات انتظار
مباحثی پیرامون #غربت و #مظلومیت امام زمان ارواحنافداه
(عزیز عَلَیَّ...عزیز علی... عزیز علی... / دعای ندبه)
دور دانستن ظهور و نزدیک دانستن آن. یعنی چه؟
چرا ما نتوانیم ظهور حضرت را از خدا بگیریم؟ ریشهی این طرز فکر از کجاست؟
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
۴ شوال المکرم ١۴۴۴
۵ اردیبهشت ١۴٠۲
https://eitaa.com/montazeranmula
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی
آره رفیق
اینقدر حسرت و افسوس گذشته رو نخور
آینده روازدست میدی هااا‼️
یکی دیگه از کلام های انگیزشی ناب مولامون😌😎
#سیدکاظم_روحبخش #استوری_حدیث
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
پخش زنده صوتی جلسهٔ روضه اهل بیت علیهم السلام در گروه جلسات انتظار
سخنران حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
امشب (۷ اردیبهشت) ساعت ۲۰ و سی دقیقه
لینک عضویت در گروه (جلسات انتظار) در روبیکا :
https://rubika.ir/joing/EADCDFGD0TAQRXPCKQKWJFBQLOEGDOPA
هدایت شده از دانستنی های مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جایی گیر شدید پیدا کردیم چه ذکری بگیم ؟
🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
⚜@p_Mahdavi
⭕️ اندوه دائمی تا ظهور وعده خداوند
🔹امام عسکری(علیه السلام) درباره فشار تحقیر و ملامتی که مؤمنان در عصر #غیبت به دوش میکشند، فرمودند:
🔹 «شیعیان ما در یک اندوه دایم به سر میبرند تا فرزندم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نوید ظهورش را داده، ظاهر شود.»
🔹 چنین شیعیانی شایستگی آن را دارند که در زمان ظهور امام زمان(علیه السلام) در رکابش باشند و طعم شیرین حضور و ظهور رهبر و مقتدای خود را بچشند.
🔹 هم آنان هستند که امام سجاد(علیه السلام) دربارهاشان میفرماید:
«هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما بر میدارد، و قلبهای آنان را مانند پارههای آهن قرار میدهد و نیروی یک مرد را مساوی با چهل نفر قرار میدهد و اینها حاکمان روی زمین هستند...»
📚 برگرفته از کتاب « #شیعه_در_عصر_غیبت »؛ به نقل از منتخب الاثر، ص 231.
#شیعه_در_عصر_غیبت
کانال ظهور نزدیک است۳۱۳
پیام رسان تلگرام 👇
T.me/zohornazdikast313
پیام رسان سروش 👇
sapp.ir/zohornazdikast313
پیام رسان ایتا 👇
eitaa.com/zohornazdikast313
-1563746558_1054063434.opus
8.52M
جلسات انتظار
برداشتهایی از #سوره_مبارکه_فتح_و_نصر
وقتی خدا دلت را فتح میکند، شکستن بتهای درون دل شروع و مسیر #تزکیه_نفس که همان مسیر #تسبیحات_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها است، باید طی شود
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
۶ شوال المکرم ١۴۴۴
۷ اردیبهشت ١۴٠۲
https://eitaa.com/montazeranmula
منتظران
جلسات انتظار برداشتهایی از #سوره_مبارکه_فتح_و_نصر وقتی خدا دلت را فتح میکند، شکستن بتهای درون د
این صوت جایگزین شد و دارای صدا هست
هدایت شده از 🌺 مدد از شهدا 🌺
شهیدی که قرض هایم را داد+عکس
@madadazshohada
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - دعوت می کنیم با خواندن این متن مهمان ویژه ی یک شهید شوید...
@madadazshohada
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه...
@madadazshohada
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
@madadazshohada
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
هدایت شده از 🌺 مدد از شهدا 🌺
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد. هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
@madadazshohada
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟
@madadazshohada
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...
@madadazshohada
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
@madadazshohada
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود. خودش بود.کسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود. به کارت شناسایی نگاه می کرد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
43.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🔊فایل تصویری
🔶ماجرای شفای بیمار سرطانی به برکت قرائت حدیث شریف کساء در مسجد جامع گرگان
#حدیث_کساء
#شفای_بیمار
#سخنرانی
#مسجد_جامع_گرگان
#سید_محمد_علوی_گرگانی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄🕌
https://eitaa.com/smalavigorgani
🕌┄┅┅❅💠❅┅┅┄