4_872278501716131854.mp3
7.64M
˝✨˝
~• #قرآن •~
💚 #ویـژهمـاهرمضـان
🎤 #تـرتــیلخـوانےقـرآنکـریم
🎼 #جـزءسوم...
مخـاطـب خــاص ↓
••🔈•• @Montazerzohor313313
˝✨˝
حاج محمود کریمی.mp3
44.64M
🎧🍃
[ #گوش_داده_شود ]
🔹منـاجــات
🎵 باز کن در،منم منم یا ربّ...
🎤 حــاج آقـا محمـود کــریمے
🕌 حرم مطـهر امـام رضـا علیه السلـام
•| #اوصیکـمبهدانلـود
•| #التماسدعـآ
اولیــن هیئت مجـازے ایــتــا⇩
~ @MONTAZERZOHOR313313 ~
🎧🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتششم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_عشق بانرجس از خونه دراوم
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتهفتم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_عشق
با نرجس رفتیم سرمزارشهید عباس بابایی
شهید بابایی از شهدای معروف استان قزوین بود
از خلبان های نیروی هوایی که تو عیدقربان سال ۶۶ شهید میشن
همیشه دلم میخاد تو یه ستاد یا مرکز کشوری کار کنم که شهدای شهرم به تمام ایران معرفی کنم
از مزارشهدا خارج شدیم به سمت ایستگاه خط واحد
حرکت 🚶🚶 کردیم
منتظر بودیم 🚌 اتوبوس شرکت واحد بیاد سوار بشیم بریم خونه
که تلفن همراه 📱 نرجس زنگ خورد
و اسم یاربهشتی روی گوشیش طنین انداز شد
نرجس اسم همسرش یاربهشتی تو گوشیش سیو کرده بود
- چه زود دلتنگت شد
نرجس بامشت زد رو بازومو گفت خجالت بکش بچه پرو 👊
یه ربعی حرف زدنشون طول کشید
تاقطع کرد گفت
نرگس جونی
- 🙄🙄🙄😳😳😳چه بامحبت شدی یهو تو
چی شد ؟
نرجس : خواهری جونم شرمنده اماباید تنها بری خونه
- چرااااا 😢😢😢
نرجس: آقامحسن میاد دنبالم تا بری شب بریم یه هدیه بریم
- من فدات بشم
اما نرجس جان نمیخاد شما هدیه بخری
نرجس: چرا عزیزم
- آخه مگه آقاسید چقدر حقوق میگره که هدیه هم بخرید
نرجس : آخی من فدات بشم که انقدر دلسوزی
اما عزیزم فراموش نکن
باباجواد ( پدرشوهرم) به سیدمحسن یه حجره فرش داده
از اونجا هم زندگی ما تامین میشه تو نگران نباش
- در هرصورت من راضی نیستم خودتون ب زحمت بندازید
شما الان میخاید برید سر خونه زندگیتون
نرجس : ای جان چه خواهر دلسوزی
ما نگران نباش عزیزم
- باشه پس من برم
إه اتوبوس 🚌 هم که اومد
نرجس : باشه پس به مامان بگو من ناهار هم با سیدمحسن 🍕🍕 میخورم
- باشه عزیزم
خوش بگذره
فعلا
نرجس : فعلا
تا برسم خونه یه نیم ساعتی طول کشید
زنگ در زدم
مامان آیفون برداشت : کیه
مامان منم باز کن
رفتم تو
مامان : نرجس کجاست
- هیچی بابا
داشتیم از مزارشهدا برمیگشتیم که سیدمحسن زنگ زد بهش که برن ناهار و هدیه بخرن
گفت به شماهم بگم
مامان : باشه
نرگس دخترم بیا ناهار بخوریم که از چندساعت دیگه خواهر و برادرات میان
- چشم
ناهار خوردیم تموم شد
من رفتم تو اتاقم
یه سارافون دو تیکه بلند با یه روسری بلند درآوردم با چادر رنگی
این چادر سر کردن منم یه ماجرای داره
چندماه پیش که نرجس سادات و سیدمحسن تازه عقد💍 کرده بودن یه چندروز بعداز عقدشون اومدن خونه
منم مثل همیشه یه سارافون دوتیکه بلند با یه روسری بلند مدل لبنانی سر کرده بودم
اما سیدمحسن انگار با پوششم راحت نبود
چون علاوه بر اینکه سرش بلند نکرد منو ببینه که هیچ
سرش بلند نکرد زنش نرجس سادات ببینه
آخرسرم نرجس صدا کرد رفتن بیرون
با اصرار مادرم قبول کرد برای شام برگرده
اوناکه رفتن من سراغ چادری که مادرم همزمان برای منو نرجس سادات دوخته بود گرفتم
ازاون به بعد من پیش هرسه دامادمون چادر سر کردم
اگه پیش بقیه سرنمیکردم نه اینکه اونا نامحرم ندونم نه من و نرجس سادات همسن وحتی کوچکتر از خواهرزاده هامون بودیم
نرجس سادات از دوم دبیرستان چادر علاوه بر بیرون تو خونه هم سر کرد
اما من تازه دارم سرش میکنم
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم
منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم و...
•[
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」•
~•• #صبحونه ••~
چهارمین روز
چو حُر آمده
سَر خم کردم...
که الهی
به❤حسین ابن علی❤ات
العفو...
•| #چهارمیـنسحرگـاهرمضان|•
•| #یـاارحــمالـراحمیـن |•
•| #صبحتونزیـبا |•
دلتـ|✨|ــو؛وصـلکـنبہخــدآ ↓
~ @MONTAZERZOHOR313313 ~
•「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ چهارمین روز چو حُر آمده سَر خم کردم... که الهی به❤حسین ابن علی❤ات ا
•\📜🍃\•
• #ادعیه •
•[ دعـاے روز #چهارم مـاه مـبارک رمضـان ]•
🔷اَللّهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلى إقامَةِ أمْرِكَ
🔶وَ اَذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ
🔷️وَ أوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ
🔶️وَاحْفَظنی فیهِ بِحِفظِْكَ
🔷️وَسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظِرین.
•| خدایا،در این ماه برای برپا داشتنِ امرت نیرومندم ساز
و شیرینی ذکرت به من بچشان
و ادای شکرت را به من الهام فرما
و در این روز به حفظ و پردهپوشے مرا از گناه محفوظ دار اے بیناترین بینایان |•
•| #الـتمـاسدعـا |•
•| #میـهـمـانےخـدا |•
•| #مـارافرامـوشنکنیـد |•
دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓
“ @MONTAZERZOHOR313313 ”
•\📜🍃\•
4_872278501716131855.mp3
3.67M
˝✨˝
~• #قرآن •~
💚 #ویـژهمـاهرمضـان
🎤 #تـرتــیلخـوانےقـرآنکـریم
🎼 #جـزءچهارم...
مخـاطـب خــاص ↓
••🔈•• @Montazerzohor313313
˝✨˝
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتهفتم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_عشق با نرجس رفتیم سرمزا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتهشتم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_عشق
صدای زنگ در بلندشد من باچادر جلوی در وایستادم
چون بقول مامان میزبان اصلی این مهمونی منم
اولین گروه مهمونامون داداشم آقاسیدعلی با دامادش و عروسش بود
بعدش آقاسیدمجتبی باخانوادش دوهفته بود برادرزاده ام سیدهادی عقد کرده بود
سیدهادی چهارسالی از منو و نرجس سادات بزرگتر بود
پسر خیلی مذهبی بود
عمه فدای قد وقامتش بره
خانمشم همسن ما بود یه دختر خیلی مومن و محجبه
سیدهادی: سلام عمه خانم
چقدر چادربهت میاد
عمه کوچلوی من
بعد رو به دختری که کنارش بود اشاره کرد
عمه جان ایشان مائده سادات خانمم
بعدرو به من کرد و گفت مائده جان ایشان هم عمه دانشمندم که زمان عقدمون مشغول درس خوندن بود
من: خوشبختم عزیزم
ان شاالله به پای هم پیر بشید
مائده باگونه های سرخ شده ☺️☺️ ممنونم عمه جون
موفقیتون بهتون تبریک میگم
ان شاالله پله های ترقی پشت سرهم طی کنید
- ممنون مچکرم عزیزم
بفرمایید داخل
مهمونامون تا ساعت ۲۰ کامل شد
آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم
منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم
یه هدیه کوچکم براش خریدیم بعد سوئیچ یه ماشین گرفت سمتم
- ممنونم آقاجون
چرا زحمت کشیدید
آقاجون: مبارکت باشه باباجان
داداش سیدعلی: نرگس جان خواهرم ماهم موفقیتت بهت تبریک میگیم
این کارت هدیه قابلت نداره
هرکس برام هدیه خریده بود
سفره غذا پهن شد
داداش سیدمحمد: نرگس جان انتخاب رشته تون کی هست ؟
- ۴۸ ساعت دیگه شروع میشه
داداش محمد: خب حالا میخای
چه رشته های انتخاب
کنی؟
- داداش اول که فیزیک کوانتوم
بعدش رشته های دیگه
بعد رفتن مهمونا
من با یه سری وسایل که برام آورده بودند
رفتم به اتاقمون
نرجس سادات : اووووم چقدر کادو نرگس کادوی ما کو ؟
گلا تو پذیرایی
سبدگل شماهم تو پذیرایی هستش
دست همتون درد نکنه
خیلی به زحمت افتادید
سبدگل شماهم خیلی خوشگل بود
ازطرف منم از آقامحسن تشکر کن
نرجس سادات : قابلت نداره عزیزم
ان شاالله کادوی عروسیت
- ممنون آجی
این دو روز همه ذهنم درگیر انتخاب رشته بود
ساعت ۸ صبح انتخاب رشته از همین لحظه شروع میشه
۱. فیزیک کوانتوم - دانشگاه بین الملل امام خمینی- قزوین
۲.مهندسی هوا و فضا - دانشگاه بین الملل امام خمینی - قزوین
۳. مهندسی صنایع فنی امام حسین - دانشگاه امام حسین - تهران
همین سه تا رشته انتخاب کردم
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم
•[
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」•
~•• #صبحونه ••~
همیشه "پنج" برایم
عزیز و محترم است...
خدا کند که از این
♡پنج تَن♡
جدا نشوم...
•| #پنجمیـنسحرگـاهرمضان |•
•| #یا_اهل_بیت_النبوه |•
•| #صبحتونزیـبا |•
دلتـ|✨|ــو؛وصـلکـنبہخــدآ ↓
~ @MONTAZERZOHOR313313 ~
•「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ همیشه "پنج" برایم عزیز و محترم است... خدا کند که از این ♡پنج تَن♡ جدا نشو
•\📜🍃\•
• #ادعیه •
•[ دعـاے روز #پنجم مـاه مـبارک رمضـان ]•
🔷اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ مَنَ المُسْتَغْفرینَ
🔶وَاجْعَلْنی فیهِ مِن عِبادَکَ الصّالِحینَ اَلقانِتین
🔷️وَاجْعَلْنی فیهِ مِن اَوْلیائِکَ المُقَرَّبینَ
🔶بِرَأفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین.
•|خدایا قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان
وقرار ده مرا از بندگان شایسته فرمانبردار
وقرار ده مرا از اولیای مقربت(دوستان نزدیکت)
به مهربانے خودت اے مهربان ترین مهربانان|•
•| #الـتمـاسدعـا |•
•| #میـهـمـانےخـدا |•
•| #مـارافرامـوشنکنیـد |•
دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓
“ @MONTAZERZOHOR313313 ”
•\📜🍃\•
4_872278501716131861.mp3
7.22M
˝✨˝
~• #قرآن •~
💚 #ویـژهمـاهرمضـان
🎤 #تـرتــیلخـوانےقـرآنکـریم
🎼 #جـزءپنجـم...
مخـاطـب خــاص ↓
••🔈•• @Montazerzohor313313
˝✨˝
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتهشتم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_عشق صدای زنگ در بلندشد
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتنهم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_عشق
میخاستم ok بزنم که یاد حرف آقاجون افتادم
: نرگس جان بابا طوری انتخاب واحد کن که تو همین شهر خودمون بمونی
دور از فرزند اونم ۴ سال خیلی سخته که تو طاقت منو مادرت نیست
- چشم آقاجون
نمیخام درس خوندن و پیشرفتم موجب آشفتگی پدر و مادرم بشه
برای همین ۵۰ تا رشته دیگه انتخاب کردم
همه رشته های بعداز شماره ۲ تا ۵۰ مهندسی های بود شاید با رابطه ۱۰۰۰ تو دولتی صددرصد بری
با اطمینان سایت سنجش بستم
کارم شده بود گریه 😭😭😭
همش میترسیدم دوتا اولی قبول نشم
خیلی آشفته و پریشان بود
دوهفته الی سه هفته طول میکشه
نتیجه انتخاب رشته بیاید
خیلی ناراحت بودم
آقاجون وقتی علت نگرانی و پریشانی منو فهمید
گفت : باباجان توکل به خدا
مطمئنم هرچی خیر باشه همون میشه
با صدای لرزانی گفتم بله درسته
آقاجون : خانم
زینب سادات
مامان : بله حاجی
آقاجون : زنگ بزن به محمد آقا بگو برای ما ۵ تا بلیط هواپیما ✈️ برای شیراز بگیره
مادر: ۵ تا ؟
آقاجون: بله ما چهارنفر با سیدمحسن
مامان : چشم همین الان
یه ساعت بعد نرجس از حوزه علمیه اومد
آقاجون: نرجس بابا
نرجس : بله آقاجون
آقاجون: به سیدمحسن بگو حاضر باشه
فردا پنج نفری میریم مسافرت
تا خواهرت یه ذره آروم بشه
نرجس: آقاجون ما نمیتونیم بیایم
آقاجون : چرا بابا
نرجس : منو آقاسید از فردا امتحانای میان ترم حوزه مون شروع میشه
آثاجون : باشه پس برو پایین بمون خونه محمدداداش
رفت و آمدتم یا به رقیه سادات یا به خود بردارت میگی
نرجس : چشم آقاجون
من و نرجس رفتیم تو اتاقمون
یه چمدون 🎒 از بالای کمدمون برداشتم
همه لباسام با نظم چیدم توش
تارسید به چادر
از داخل کمدم یه چادر لبنانی برداشتم
میخاستم بذارمش داخل چمدون که یه لحظه پیشمان شدم
نشستم کنار چمدون روی تخت
چادر آوردم بالا بهش گفتم
- من خیلی دوست دارم
اما چرا عاشقت نمیشم
تا عاشقانه سرت کنم
از نظرمن تو با همه چیز متفاوفتی
پس باید عاشقت شد
بعداز استفاده کرد
دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم
چادرم تا کردم و گذاشتم داخل چمدون
بعد زیپش بستم با کمک نرجس دونفری چمدون 🎒 بلند کردیم گذاشتیم گوشه ای از اتاق
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
با آقاجون و عزیزجون رفتیم شاه چراغ زیارت
من دوتا نذر کردم
اینکه ..
•[
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」•
~•• #صبحونه ••~
کاش این وقتِ سحر،زائِرِ مولا بودم...
در شلوغیِ حرم،محوِ تماشا بودم...
"ششمین"بانگِ مناجاتِ سحر می آید...
کاش من زائرِ شش گوشه آقا بودم...
•| #ششمیـنسحرگـاهرمضان |•
•| #اللهم_الرزقنا_حرم |•
•| #صبحتونزیـبا |•
دلتـ|✨|ــو؛وصـلکـنبہخــدآ ↓
~ @MONTAZERZOHOR313313 ~
•「🌙」•