eitaa logo
منتظرانه
10 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باور آمدنت را دل شاعر دارد مهر محبوب خدا را دل طاهر دارد دشمنی با تو نشان دل ناپاکان است کینه و بغض تو را مغرض و کافر دارد چشم اعمی رخ زیبا نتواند فهمید آن شناسد که به سر دیده ی باصر دارد زانکه لال است سخنرانی قرّا مطلب مهر خوب و دل بد وجه مغایر دارد مهر ارباب اگر حک بشود در قلبی قیمتی می شود و حکم جواهر دارد دوری از یار گران است ،تحمل زیبا هر کجا هست گلی خار مجاور دارد عسکری باز بیا تا که نماییم دعا به مرادش برسد هر که مسافر دارد چهاردهم خرداد نود وچهار آخرین بازنگری۲۱ فروردین۹۹    
از بس غزل گفتم برایت خلق گفتند یک شب به من این گوش ها انگار مفتند دیگر حیا کن از غزل بیزار گشتیم جز ما تمام مردم این شهر خفتند شور غزل را هم در آوردی تو دیگر نزدیک شد مردم به حال مرگ افتند هی از فراقش گفتی و از درد و اندوه مردند این مردم که هی از غم شنفتند سعدی و حافظ را ببین آخر چه گفتند از غنچه ی لبها چگونه گل شکفتند ای عسکری درمانده گشتم من هم از تو آخر چرا غم ها همیشه با تو جفتند گفتم دعایی پس مرا ، شاید که یاران آیند و آخر از دلم اندوه رُفتند از بس ز غم گفتم خودم هم خسته گشتم آخر چرا او را ز عشاقش نهفتند بیست و نه شهریور نود و چهار آخرین بازنگری۲۲فروردین۹۹    
باید تو را با عملی ، آخر نمک گیر کنم باید خودم را به رهِ خدمت به تو پیر کنم باید طبقها ز غزل نذر نگاه تو کنم تا رخ نمایی، به دلت باید که تاثیر کنم هر چند من زشت ولی مثل تو خوبی بودم باید دلم را به دلت پیوسته زنجیر کنم با حب تو حب کنم و باحرب تو حرب کنم هی مشق نامت زسحر تا وقت شبگیر کنم امر تو بردیده نهم قول دگرها بنهم بهر تو با سر بدوم چاره ز تاخیر کنم از عسکری تا بشوی راضی و خشنود شها صد راه باید پس از این بر توبه تدبیر کنم بیست و هشتم مهر نود و چهار  آخرین بازنگری ۲۵ فروردین۹۹    
بیا سازیم تا با هم توافق شوم من سر به پایت را تصدق تو قدری سهل گیر و من به خود سخت میان ما نیفتد تا تفرق هزاران بار من دادم تعهد سندها را چو می سازم تورق تو داری شیوه ی راست آزمایی هزاران جمعه گر سازم تملق ابر قدرت چو دید از من تخلف مرا تحریم کرد از هر تعشق ز دوری سهم تو دلواپسی شد مرا هم یک جهان سوز و تحرق چه می شد تا که من را عفو می کرد فرج می یافت هم اینک تحقق بدم من خود ولیکن نیک دانی که دارم خاطرت را من تعلق شبان موسیم دان تا که مویت زنم من شانه دوزم بر تو چارق خداوندا همیشه برد با توست که داری بر همه عالم تفوق به نابودی کشاندیمان ز تحریم هدم می آوری بعد از تخلق؟! بیا تحریم را بشکن تو بر ما مزن بر عسکری این قدر سنجق  بیست و هفتم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۵ فروردین۹۹    
تواز کی منتظر هستی؟ سوال جمعه بود از من "خودش از گریه ام فهمید مدتهاست مدتهاست" چه گویم من به محبوبت ز من پرسید با شفقت خودش فهمید از آهم بگو تنها بگو تنهاست چه ها در سینه ات داری؟ سوال بعدی او بود ولی از چشم من فهمید پر غوغاست پر غوغاست چه ها در چنته ات داری؟ به من او گفت آهسته ز شرمم خود به حسرت گفت خود پیداست خود پیداست دلت را بر چه خوش کردی؟ ز من پرسید با حیرت به او این بار من گفتم که او آقاست او آقاست هفتم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۲۹ فروردین۹۹     
باز جمعه باز هجران گریه می آید مرا باز یک دنیای ویران گریه می آید مرا جمعه را هر چند گویند عید اما بی توام عید هم چون یوم احزان گریه می آید مرا چیست این دنیا که در آن جز تو ای مولای من همّه هستند و از ایشان گریه می آید مرا ای عزیز فاطمه ای آنکه نور هستی است کرده ظلمت سخت عصیان گریه می آید مرا وضع کشمیر و یمن دیری است بحرانی شده کشت ما را خیل عدوان گریه می آید مرا بس که با اسم مسلمان هر خبیث کافری می ستیزد با مسلمان گریه می آید مرا بس که هر نامرد دزدی اختلاسی کرد با ادعای دین و ایمان گریه می آید مرا کاش این جمعه فرج را هدیه گیری عسکری چون که بر حالت فراوان گریه می آید مرا  ششم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۹ فروردین۹۹    
نمی آید به در از گوش پنبه که می خواهم تو را من چارشنبه بیا دیرست جمعه من عجولم مگو با من که باید داشت جنبه تو را من هفت روز هفته گفتم چرا هجران و دوری گشت جفتم چنان از درد دوری شکوه کردم نه آبم بود و نان نه خواب و خفتم چرا با من از آن رخساره گفتند چرا پس روی ماهت را نهفتند نمی گویند آخر این گناهست نمی دانی چگونه سینه سفتند مگر ما را ز فولاد آفریدند که بهر ما چنین برنامه چیدند از اول تا به آخر درد هجران در این غوغا دل ما را ندیدند خدایا  حرمله خولی عمر  شمر امام خویش را با چشم دیدند چرا پس عسکری محروم ماند چرا این نقشه را بهرش کشیدند شهریور نود و چهار  آخرین باز نگری ۳اردیبهشت۹۹    
شبنم غنچه عرق بود ز شرمندگیش پیش لبخند تو ،بیچاره نیامد به رقم من که هر ناز تو را نازکشیدم ای ناز گاه با رسم نوازش نظری کن به دلم تا نیایی نشود رنج و غم شیعه تمام ساکنش گر بنمایند به باغی چو ارم من شنیدم که غمت بیشتر از جمله ی ماست چشمت آبی نخورد زانکه ز عشقت زده دم بیشتر از همه ی ما تو خودت منتظری رنج ما بینی و از آن بشوی در یم غم کار اصلاح جماعت به خدا وقت بر است گر چه بر عشق خودش خورده شب وروز قسم عسکری باک ندارد که دهد جانش را تو ز غربت به درا تا بشود اهل عدم سوم مرداد نود وچهار  آخرین بازنگری۴اردیبهشت۹۹    
لباس تنگ دل من به اشک تر شده است "به آب رفته و از قبل تنگ تر شده است" چنان فشرده مرا این لباس تنگ که آه به سینه مانده به فکر رهی دگر شده است چرا به من تو نگاهی نمی کنی مولا دلم ز آتش عشق تو شعله ور شده است نگر که خانه خرابم نموده دوری تو به دور شهر غلام تو در به در شده است مذاکرات ظهورت نتیجه بخش نشد که بر توافق ما دبه کرد و شر شده است؟ شدم کلافه از این راست آزماییها ببخش گر که تلاش تو هم هدر شده است به عسکری تو کمک کن بیا به حق علی بیا بیا که عدو ی تو پرده در شده است سی تیر نود و چهار آخرینبازنگری۴اردیبهشت۹۹     
ظریفی کاش می آمد برای رفع تحریمش توافق نامه ی خوبی مگر می کرد تنظیمش کری گوش جهان دارد که حرفم را نمی فهمد نه تنها او هر آن طالع که حامی شد به تصمیمش هزاران جام پوشالی به دستم داد و بر جامم چه من با سادگی کردم کلاه خویش تقدیمش به هر سازش که رقصیدم مرا سازی دگر می زد ندانستم که می خواهد کنم هر لحظه تعظیمش وآخر دبه کرد و زیر پا بگذاشت عهدش را نشد تحریم را کاری به جز تثبیت و تعمیمش همان بهتر که من باشم از این پس خصم با دنیا فقط شایسته حق باشد که ما گردیم تسلیمش تو باید متکی باشی پس از این بر خدای خود تو هر ربطی به او داری نما بسیار تحکیمش به خود باید بیایی چاره ات خودباوری باشد به خودسازی شوی شایان برای لطف و تکریمش به عشق نا خدا ها دور از عشق خدا گردی چسان بی او به در آید بشر زین وضع بدخیمش خدایا لغو کن تحریم حجت را که غیر از این نماند عسکری را هیچ جز اعلان ترحیمش بیست و ششم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۶ اردیبهشت۹۹    
  تا نیایی به جهان هیچ صفایی نبود دل ظلمتکده را، هیچ سنایی نبود گم نمودیم همه قدر کمیل و عرفه از دعای فرج و ندبه صدایی نبود عقده از هجر تو دارم دل من چرکین است زخم ناسور شد و هیچ دوایی نبود گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده ای هیچ در بیعت ما صدق و وفایی نبود گویی از رفتن تو هیچ کسی رنجه نشد هر که هم شد که برش عقده گشایی نبود عسکری گر چه گنه کار بر عهدش باقیست گر بر این سر رودش هیچ ابایی نبود هفت خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۶ اردیبهشت۹۹    
دل بیمار من جلد گناه است فقط در حرف او عاشق به شاه است زبانم منتظر باشد نه قلبم فقط در حرف گویی سر به راه است اگر هم مدتی دور از گناه است موقت چون نسیم صبح گاه است به کار او گره افتاده حتماً اگر بینی به کار اشک و آه است ولی من دوست دارم خوب باشم اگر چه عادت من اشتباه است خدا و حجتش را دوست دارم اگر چه با گنه کارم تباه است اگر چه نیستم آنکس که خواهی ولیکن آرزویم یک نگاه است کمک کن آنچه می خواهی شوم من "چو می بینی که نابینا و چاه است" خدایا عسکری را عفو فرما که از جرم و گناهش عذرخواه است بیست و پنجم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۲ خرداد۹۹