#خاطره از اعضاء
۱۱ساله بودم که شنیدم پدرم دوست دارد دختر کوچکاش هم چادر به سر کند. کم کم دم گوشام گفتند قبول نکن هنوز بچهای، زوده،چادر دست و پا گیره، تو که حجابت خوبه، نمیخواد چادر سر کنی.
اما من چادر رو دوست داشتم،از طرفی هم میترسیدم من نیز مثل آنها روزی برسد که دربارهی حجابی که مورد علاقهام هست اینگونه با بیانصافی حرف بزنم.
۱۳سالگی،خودم مطرح کردم که چادر میخواهم. باز موج حرفها و ضدیتها، و ترسی درمن که نکند این بلای ضدیت با حجاب مورد علاقهام برسرم بیاید.!
در آستانهی ۱۴سالگی با شناخت جایگاه خود در خانواده و جامعه ،ترس از دل بیرون کرده و چادر را انتخاب.
بعد از انتخاب ِچادر ،نحوه روسری سر کردن و نوع ِحضور در جمعهای فامیلی هم تغییر کرد و حفظ حرمت و شان چادر برایام مهمتر از هر موضوعی بود.
توهین، حرف و تمسخر خیلی شنیدم، شاید آشنایان و اقوام انتظار تغییر ظاهری و اعتقادی من را نداشتند و الان چندین سال است که منتظر روزی هستند که من به حجابام پشت کنم و….
خدایا عاقبتام را خودت ختم به خیر کن و هوامُ مثل همیشه داشته باش …
و حال، من با حجابَم دوستَم و حجابَم با من …
حجابَم با من اُنس گرفته و من با حجابَم …
من با عقل و قلبام حجاب را پذیرفتَم…
و اکنون آرام ِش دارَم و ذرهای راضی به ناآرامی دیگران نیستام.
شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند… دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها…
اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما… گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد .میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود… حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.
گام دوم، گرفتن مقنعه بود… میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید… خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد.
در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند.
چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد…
مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند… ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری… مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو…
به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد… سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کارهای ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامههای عمومی یافت میشد…
امسال هم مد پوشش خانمها تغییر کرده است، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار… یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ……………….
یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفتهاند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند… اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساق شلوارها هم هست… خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم…. آن وقت… نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت…؟
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅
🔺فردا جمعه:
🔹 ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ 🔹
🔹 ۱۹ شعبان ۱۴۴۲ 🔹
🔹 ۲ آپریل ۲۰۲۱ 🔹
💢 روز طبیعت
💢 روز جهانی کتاب کودک
💢 غزوه بنی المصطلق [۶ ق]
#تقویم