Mahmood Karimi - Khodaya Bebakhsh (320).mp3
12.73M
محمود کریمی
خدایا ببخش
منتظران گناه نمیکنند
ترگـــ🌸ــل(منیہدخترمنطقےام🧕) 6️⃣3️⃣↫ #قسمت_سی_و_ششم گرمـ🔥ـای زندگی،نیازمندِ تعهد و وفاداری زـ
7️⃣3️⃣↫ #قسمت_سی_و_هفتم
دکتــر عباس پسندیده در کتا📚ـب رضایتزناشویی مراتبِ مختلفِ
خیــانت را به این شکل بیان میکند:
ادامه دارد...
#دخترونه
#کتاب_ترگل
📆تقویم و مناسبتهای امروز📅
🔺امروز یکشنبه:
🔹 ۸ بهمن ۱۴۰۲ 🔹
🔹 ۱۶ رجب ۱۴۴۵ 🔹
🔹 ۲۸ ژانویه ۲۰۲۳ 🔹
🔰مناسبت های امروز:
💢 تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاه های کشور[۱۳۵۷ ش]
#تقویم
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
ظهور حضرت مسیح و مهدی علیهماالسلام
🔹تفکرات ما این است که حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف و حضرت مسیح علیهالسلام با هم ظهور میکنند، و یکی از عوامل اصلی گرایش مسیحیت به حضرت مهدی تأییدیه توسط حضرت مسیح است.
🔸زمانی که میخواهند نماز بخوانند حضرت مهدی به حضرت عیسی تعارف میکنند و میفرمایند: «تقدَم یا روحالله؛ شما جلو بایستید.» حضرت عیسی میفرمایند: «من وزیر هستم، شما امیر هستید.» وقتی حضرت مسیح به امامزمان اقتدا میکند دیگر حساب کار دست خیلیها میآید. صهیونیستها این را میدانند و دارند دنیا را برای این آماده میکنند.
🔺مسیح، منتظر مهدی
#مهدویت
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️برمیخیزی، بهار میشکفد؛
لب میگشایی، جهان معطر میشود؛
سلام بر تو و بر لحظه قیام تو!
✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️ روز دوازدهم چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (یکشنبه)
⏳ ۲۸ روز مانده به نیمه شعبان
بحق زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️♨️حتما ببینید
♦️ علائمی که نشان میدهد شیطان به انسان نفوذ کرده
و اگر به موقع رسیدگی نکنیم منجر به کفر میشود
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
@montzeran
#در_محضر_معصومین
🔰 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
✍ إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَاللّهُ تَعالى سائِلُهُم عَن ذلِكَ؛
🔴 همانا خداى سبحان روزى فقيران را در اموال توانگران واجب فرموده و هيچ فقيرى گرسنه نمىماند، مگر آنكه توانگرى از وى بهره برده است و خداى تعالى توانگران را از اين، بازخواست خواهد كرد.
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۳۲۸
#حدیث_روز
🔴 پرتاب سه ماهواره توسط ماهوارهبر سیمرغ
🔻در یک رویداد بسیار مهم برای نخستین بار سه ماهواره ایرانی «مهدا»، «کیهان ۲» و «هاتف ۱» ساعتی پیش با موفقیت در مدار قرار گرفتند. ماهواره «مهدا» از ماهوارههای سبک وزن پژوهشگاه فضایی ایران برای آزمایش زیرسامانههای توسعه یافته ماهوارهای ساخته شده است.
🔻نانوماهواره «کیهان ۲» از ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران برای اثبات فناوری موقعیتیابی فضاپایه طراحی شده است. نانوماهواره «کیهان ۲» امکان تعیین موقعیت را بهصورت بومی و مستقل از سامانههای موقعیتیابی جهانی، برای گیرندههای زمینی فراهم میکند
🔻نانوماهواره «هاتف ۱» از ماهوارههای مکعبی شرکت صاایران برای اثبات فناوری مخابرات باند باریک با کاربرد اینترنت اشیاء ساخته شده است. ماهوارهبر «سیمرغ » با سوخت مایع دو مرحلهای در وزارت دفاع ساخته شده است.
🔻تنها چند روز پس از تزریق ماهواره ثریا به مدار ۷۵۰ کیلومتری زمین با ماهوارهبر قاصد، ماهوارهبر «سیمرغ» در هفتمین پرتاب تحقیقاتی خود توانست با تزریق چندگانه ماهوارهها، دریچهای جدید در پرتابهای فضایی کشور باز کند.
منتظران گناه نمیکنند
ت_و_بیست_و_سه_وبیست_چهار 💕 دختر بسیجی 💕 _خودتون هم خوب می دونین که جای این زخم فقط یه راه برا ی خو
#پارت_دویست_وبیست_وپنج_وبیست_وشش
_یعنی ممکنه برگرده...؟!
_درسته که آرام دیگه اون دختر شاد سابق نیست ولی هنوز هم شمارو دوست داره
این رو به این خاطر میگم چون که خودم شنیدم که توی خواب حرف می زد و می گفت : بیشتر از زخم زبونای اطرافیان دور ی شماست که عذابش میده.
او از وقتی شنید ه اوضاع شرکت مثل قبل شده کلا یه جور دیگه ای رفتار میکنه دیگه نه ناراحته و نه خوشحال! بیشتر توی فکر و خیالات خودشه!
دستم رو دور فرمون محکم کردم و غریدم: همه اش تقصیر منه. .....
عصبی دستام رو به صورتم کشیدم که آرزو گفت : به نظر من هنوز هم دیر نشده و اگه شما بخواین می تونین دوباره با هم با شین.
_برای همین اومدم اینجا که بهت بگم برا ی برگردوندن آرام به کمکت نیاز دارم.
_من هر کار که بتونم انجام می دم ولی بیشتر ش بستگی به خودتون داره.
ما شین رو روشن و برا ی رسوندن آرزو حرکت کردم و در همون حال پر سیدم :
_چرا گو شیش خاموشه؟!
_دکترش گفته باید از هر چیزی که او رو یاد شما می اندازه دور کنیم بر ای همین
هم مامان گو شیش رو ازش گرفته و یه گو شی دیگه با سیم کارت جدید بهش
داده. من شمار ه اش رو براتون میفرستم.
دیگه چیزی نپر سیدم و بعد پیاده شدن آرزو جلو ی در خونه شون به سمت خونه
حرکت کردم.
تو ی اتاقم و ر وی لبه ی تخت نشسته بودم و تلفنی با آرزو حرف میزدم و ازش
درمورد اینک ه الان آرام کجاست و چیکار می کنه می پر سیدم که با شنید ه شدن صدای در اتاقش گفت : فکر کنم آرام پشت دره، من بعدا باهاتون تماس می گیرم.
_قطع نکنی ها! گو شیت رو بزار روی اسپیکر می خوام صداش رو بشنوم.
چیزی نگفت و من از صدای باز و بسته شدن در فهمیدم گو شی رو رو ی بلند گو
گذاشته.
بی صبرانه منتظر شنید ن صدای آرام بودم و قلبم هم با بی قرار ی محکم به قفسه ی سینه ام میکوبید!
صدا ش رو شنیدم که به آرزو گفت:آرزو تو یه ساعته اینجا چیکار می کنی ؟
آرزو که صداش رو از نزدیک تر می شنیدم به جای جواب دادن گفت :آرام میگم موی کوتاه و مدل پر و فرق کج هم بهت میا د ها!
آرام : آرزو تو حالت خوبه؟ سه ماهه که موها ی من این مدلیه ها!
آرزو : چیز ه!.... آخه الان باز گذاشتیشون اینه که میگم بیشتر بهت میاد.
آرام : نه! مثل اینکه تو واقعا یه چیزیت میشه؟
آرزو رو به آرام که حالا صداش خیلی نزدیک تر شده بود گفت : آرام تو خسته نشدی بس که رو ی تخت دمر دراز کشیدی و به سقف بیچاره زل زدی!
آرزو خیلی ماهرانه داشت حالتهای آرام رو برام توصیف می کرد و می خواست
بهم بفهمونه که آرام دمر رو ی تخت دراز کشیده و موهاش هم کوتاهه!
تو ی دلم به آرزو آفرین گفتم و به تقلید از آرام دمر رو ی تخت دراز کشید م و
درحالی که به سقف بالا ی سرم نگاه می کردم به حرفای آرام و آرزو از پشت تلفن
گوش دادم که آرزو بعد سکوتی نسبتا طولانی گفت : آرام اگه یه چیز ی ازت
بپرسم قول میدی ناراحت نشی و جوابم رو بد ی؟!
صدایی از آرام نشنیدم و دوباره آرزو گفت: اگه یه روز آراد برگرده و بگه می خواد باهات باشه تو چی جوابش رو میدی؟! باز هم حاضری باهاش ادامه بدی؟
آرام باز هم جوابی نداد و آرزو بعد مکثی گفت : آرام! توی اون سقف بیچاره
چی هست که بدون پلک زدن همیشه بهش خیر ه میشی!
آرام جواب داد: یک رنگی! سفیدی! سادگی!
آرزو :نمی خوا ی جواب سؤالم رو بدی؟!
آرام : چرا میپر سی؟!
آرزو :میشه جوابم رو بدی؟!
آرام : حرف زدن در مورد چیز محال چه فاید ه ای داره!
آرزو : چرا می گی محال! ممکنه که.....
آرام وسط حرفش پرید و گفت : خودت هم میدونی که ممکن نیست.......... دیگه فرصتی برا ی برگشتن وجود نداره!
آرزو : چرا فرصت نباشه؟
آرام با دلخور ی گفت : آرزو میشه تمومش کنی؟! اگه قرار بود برگرده تا حالا برگشته بود!
صدای نگران آرزو که گفت:آرام تو دا ری گر یه می کنی؟!
قلبم رو به درد آورد و چشمام رو محکم بستم و با گاز گرفتن لبم به ادامه ی
حرفاشون گوش دادم که آرزو گفت: _ آرام خواهری! ببخش! نمی خواستم
ناراحتت کنم فقط می خواستم کاری کنم که به جای اینکه به سقف زل بزنی و غصه هات رو تو ی خودت بریزی، یه کم باهام حرف بزنی تا سبک بشی!
آرام با صدایی که به نظر می ر سید وسط گر یه سعی داره بخنده گفت : تقصیر تو نیس ت من زیادی بی جنبه شدم.
آرزو چیز ی نگفت و آرام با صدای بی جون و آرو می ادامه داد : میشه همینجا
بخوابم؟ خیلی خوابم میاد.
از صدای خش خشی که شنیده شد فهمیدم آرزو گو شیش رو برداشته و لحظه ا ی بعد صدای باز و بسته شدن در شنیده شد و آرزو گفت : آقا آراد شما هنوز پشت خطین؟!
انگشتای دست راستم رو محکم روی چشمام کشیدم و گفتم : خیلی ناراحته نه؟!
🍃 #پارت_دویست_وبیست_وهفت_وبیست_وهشت
💕 دختر بسیجی 💕
_یه مدت بود که از شنیدن روبه راه شدن اوضاع شرکت حالش بهتر شده بو د و لی
از زمانی