#طنز_جبهه😁
استاد سرکار گذاشتن بچهها بود. روزی
از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»🤔
آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحمالراحمین»😊
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آوردهای؟»🙄😅
@montzeran
#طنز_جبهه
#خنده_حلال
#زنگ_تفریح🔔
رزمنده ها برگشته بودن عقب🤕
بیشترشونـ هم رانندھ ڪامیون🚍
بودنـ که چند روزے نخوابیده
بودن.😴
.
ظھر بود و همه گفتند نماز رو
بخونیم و بعد بریم براے
استراحت 😌
امام جماعت اونجا
یڪ حاج آقاے پیرے بود.👳♂ که
خیلے نماز رو ڪند مےخوند.
رزمندھ هاےخیلےزیادے پشتش
وایستادن و نماز رو شروع ڪردند.⏸
آنقدر ڪند نماز خواند ڪہ
رکعت اول فقط ۱۰ دقیقھ اے
طول ڪشید! 🤯
وسطاے رکعت
دوم بود ڪہ یکے از راننده ها
از وسط جمعیت بلند داد زد:
حاجججججییییے جـــــون مــــادرت
بزن دنده دوووو😭
#طنز_جبهه
آقاي زورو (zorro)🙃
جثه ريزي داشت و مثل همه بسيجي ها خوش سيما بود و خوش مَشرَب🙄. فقط يك كمي بيشتر از بقيه شوخي ميكرد😁. نه اينكه مايه تمسخر ديگران شود، كهاصلاً اين حرف ها توي جبهه معنا نداشت. سعي ميكرد دل مؤمنان خدا را شادكند😮😂.
از روزي كه آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد😶. لباس هاي نيروها كه خاكي بود و در كنار ساكهاي شان افتاده بود، شبانه شسته ميشد 😍وصبح روي طناب وسط اردوگاه خشك شده بود👏🏻. ظرف غذاي بچهها هر دو، سه تا دسته، نيمههاي شب خود به خود شسته ميشد😮. هر پوتيني كه شببيرون از چادر ميماند، صبح واكس خورده و برّاق جلوي چادر قرار داشت...😁
او كه از همه كوچكتر و شوختر بود، وقتي اين اتفاقات جالب را ميديد، ميخنديد و ميگفت😁:" بابا اين كيه كه شب ها زورو بازي در ميآره و لباس بچهها و ظرف غذا را ميشوره😂؟"
و گاهي هم ميگفت: "آقاي زورو، لطف كنه و امشب لباس هاي منم بشوره وپوتين هام رو هم واكس بزنه😅."
بعد از عمليات، وقتي "علي قزلباش" شهيد شد😊، يكي از بچهها با گريه گفت:" بچهها يادتونه چقدر قزلباش زوروي گردان رو مسخره ميكرد🙂؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود كه به كسي نگم
#طنز_جبهه🗒🌷
#طنز مذهبی
چفیــه یه بسیجی رو از دستش زدن🏃🏻😱
داد میزد : آهــااای ...🗣
سفره ، حولــه ، لحاف ، زيرانداز ،
روانداز ، دستمال ، ماسك 😷، ڪلاه ،
ڪمربند ، جانماز📿 ، سايه بـ⛱ـون ، ڪفن ، باند زخـ💊ـم ، تور ماهیـگیریم🎣 ...
همــه رو بـردنــــــد !!!😥😂
#سلامتی_همه_بسیجیا_که_داروندارشون_همون_چفیه_ست🕊🌱
منتظران گناه نمیکنند
مقام معظم رهبری : شماها ده سال، هشت سال ـ کمتر یا بیشتر ـ سخت ترین دوران را گذراندید. جوانی و زندگی
#سالروز_بازگشت_آزادگان
··|🗣😂|··
#طنز_جبهه 😁
اسیرشدهبودیم
قرار شد بچهها براخانوادههاشوننامه بنویسن
بین اسرا چندتابیسواد وکمسوادهم بودند کهنمیتونستن نامهبنویسن
اونروزا چند تا کتاببرامونآوردهبودن ڪه
نهج البلاغههم لابهلاشونبود📚|
.
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
مننمیتونمنامهبنویسم🙁
از نهج البلاغهیکی از نامه هایکوتاه امیرالمومنین﴿؏﴾رو نوشتمرویاینکاغذ
میخوامبفرستمشبرا بابام☺️
.
نامهرو گرفتم وخوندم
از خنده روده بُر شدم😂
بندهخدا
نامهیامیرالمومنین﴿؏﴾به معاویهرو برداشتهوبرایباباشنوشتهبود😂
@montzeran
#دفاع_مقدس
#طنز_جبهه 😂
به سلامتی فرمانده..
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
#سوار كه شد،🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!😍
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: #فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂