تشبیه حضرت به خورشید
حضرت بقیّهالله، ارواحنا فداه، به خورشید تشبیه شدهاند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ دلیل و منطقی ندارد؛ زیرا در هر تشبیهی، گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد میکند و هیچگاه همه خصوصیات مشبَّهٌبه به مشبَّه سرایت داده نمیشود. اگر به وجه یا وجوه شباهت، تصریح شده باشد که روشن میشود، و اگر جهت تشبیه مشخّص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبّهٌبه را به عنوان وجه شباهت تلقّی میکنند؛ مثلاً اگر انسان شجاع را در زبان فارسی یا عربی به شیر تشبیه میکنند، هرگز تمام صفات شیرـ اعمّ از حیوانیّت، درنده بودن و...ـ مورد نظر تشبیه کننده نیست؛ بلکه وجه شباهت همان ویژگی شجاعت است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده است. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبّهبه را ـ که به آن تصریح نشده است ـ به مشبّه سرایت دهد، باید قرینه و دلیل روشن اقامه کند.
خورشید پشت ابر
حال در تشبیه امام(ع) به خورشید و امام غایب به خورشید پشت ابر، آن وجوهی از شباهت که در روایتها به آن تصریح شده است، محلّ بحث و گفتوگو نیست، ولی به جز آنچه تصریح شده صرفاً میتوانیم صفت بارز خورشید راـ که همان منبع نور و گرمی و حیات است ـ به وجود مقدّس امام(ع) نسبت بدهیم و حق نداریم بدون ارائه دلیل و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر خورشید را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن حضرت اثبات کنیم.
امام باقر(ع) فرمودند:
"یَظْهَرُ کالشِّهابِ الثّاقِبِ فی اللَّیْله الظَّلْماء؛3 امام عصر (عج) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر میشوند."
ثـــــاقـــــب چیست؟
"ثاقب" در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده میباشد.
"شهاب ثاقب" به سنگ آسمانیای گفته میشود که بهطور ناگهانی تاریکی شب را میشکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی میکند.
پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شدهاند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور میکنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار میشوند.
در بحث از ناگهانی بودن ظهور، ممکن است این اشکال به نظر برسد که با وجود علائم حتمی برای ظهور، چگونه میتوانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامتها قطعاً واقع میشوند، پس ظهور نمیتواند ناگهانی باشد؛ بلکه ابتدا باید نشانههای آن ظاهر شود و تا وقتی آن نشانهها واقع نشدهاند، امید به ظهور نمیتوان داشت. اگر هم نشانههای حتمی آشکار شوند، خود مقدّمهای برای ظهور خواهند بود و دیگر نمیتوان ظهور را یک امر ناگهانی دانست.
این اشکال را نویسنده بزرگوار کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» مطرح فرمودهاند و در پاسخ به آن دو جواب دادهاند.5 ما با الهام از فرمایشهای ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ از اشکال میپردازیم.
احتمال اوّل:
چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها، منافاتی با ظهور بداء در مورد آنها نداشته باشد.
احتمال دوم:
بدون قائل شدن به بداء، در مورد آن علائم نیز میتوانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم.
راهحلّ مسئله
راهحلّ مسئله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن، دفعی و ناگهانی بدانیم؛ این احتمال را حتّی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمیتوانیم مردود بداینم؛ زیرا وقتی چیزی بداءپذیر باشد، نمیتوان گفت که لزوماً واقع نمیشود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است. ما در بحث از علائم ظهور، امکان بداء را در مورد آن اثبات میکنیم نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین چه بسا در برخی از علائم ـ چه حتمی و چه غیرحتمی ـ بداء صورت نگیرد؛ ولی در عین حال، ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد.
وقوع علائم ظهور
رمز مطلب این است که نشانههای ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در اینصورت هم میتوانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایتها برای بعضی علائم ظهور مدّت زمانی معیّن شده است که با وجود آن زمان، نمیتوانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی، مدّتی که در بعضی روایتها معیّن شده است، پانزده ماه میباشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد.
پاسخ به این سئوال
به این سؤال میتوان چنین پاسخ داد:
بنا بر احتمالی که از مرحوم علّامه مجلسی در نقل شده است،
مورد اول :
چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود، ولی در مدّت زمان خروجش، بداء صورت بگیرد و اینکه در حدیث فرمودهاند:
در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، میتواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانهای، مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمیسازد.
مورد دوم:
مثلاً درباره کشته شدن «نفس زکیّه» که جزو علائم حتمی ظهور دانسته شده،6 از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
"لَیس بینَ قیامِ قائم آل محمّدٍ(ص) و بینَ قَتْلِ النّفْسِ الزَّکیَّةِ اِلّا خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً؛7
فاصله میان قیام قائم آلمحمّد(ص) و کشته شدن نفس زکیّه فقط ۱۵ شب است."
این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، لطمهای به ناگهانی بودن آن نمیزند. اگر واقعاً چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر میشمارند. علاوه بر اینکه چه بسا درباره این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد، بدون آنکه در اصل کشته شدن نفس زکیّه بداء شود
مورد سوم:
همچنین است در مورد «ندا» یا «صیحه» که آن هم از علائم حتمی به شمار آمده،8 ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلاً اینکه فرمودهاند ندا در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصله این دو با یکدیگر بیش از سه ماه میباشد، چه بسا در اصل، ندا و صیحه آسمانی بدائی صورت نگیرد؛ ولی در فاصله آن با ظهور بداء حاصل شود.
نتیجه:
پس میتوان گفت: همه اینها امکانپذیر است و وقوع همه علائم یا بعضی از آنها با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع میباشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقّی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان(عج) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در دل و ذهن مؤمن زنده بماند؛ این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد.
یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست
نتیجه بسیار مهمّی که از اعتقاد به بداءپذیر بودن وقت ظهور و ناگهانی بودن آن به دست میآید این است که:
امر فرج امام زمان(عج) متوقّف بر حصول زمینه و مقدّمهای که با دفعی بودن آن منافات داشته باشد، نیست.
بنابراین ناامیدی از امر فرج در هیچ مدّت زمانی، هر چند کوتاه روا نیست؛
بلکه حال انتظار فرج همیشه و در هر لحظه باید در مؤمن وجود داشته باشد. این معنا با تعابیر مختلف در احادیث ذکر شده است. امام هادی(ع) چنین فرمودهاند:
"اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظْهُرِکم، فَتَوقَّعُوا الفَرَجَ مِنْ تَحتِ اَقدامِکم؛9 هرگاه نشانه شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاهایتان منتظر فرج باشید."
اعلام التقی
"عَلَم" به معنای نشانه و پرچم است. و به امام(ع) عَلَم اطلاق میشود چون ایشان نشانه ایمان، توحید، تقوا و... هستند (اَعْلامُ التُّقی)10 و مسیر هدایت به وسیله ایشان ـ و تنها به وسیله ایشان ـ شناخته میشود. برداشته شدن این عَلَم از میان مردم، میتواند به معنای پنهان شدن ایشان از دیدگان مردم باشد؛ البتّه با غیبت امام(ع) همه جنبههای نشانه بودن ایشان رفع نمیشود و تنها بخشی از آن برداشته میشود.
انتظار فرج از زیر پا
مطابق توضیح مرحوم علّامه مجلسی ـ ممکن است کنایه از ظهور ناگهانی باشد. چون وقتی میگویند از زیر پاها، یعنی همانجا که ایستادهای منتظر فرج باش نه اینکه از آنجا بگذری تا فرج فرا برسد، همانجا که هستی بدون آنکه قدم برداری آماده ظهور باش. پس این حدیث شریف دلالت بر وجوب انتظار فرج در هر زمان و هر مکان میکند. حدیث دیگر از حضرت باقرالعلوم(ع) است که میفرمایند:
«اِذا اشْتَدَّت الحاجَةُ و الفاقَةُ و اَنکَرَ الناسُ بعضُهم بعضاً فَعِندَ ذلکَ تَوقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً؛ وقتی که فقر و نیازمندی شدّت یابد و مردم یکدیگر را انکار کنند، در آن زمان صبح و شام منتظر ظهور باشید.»
انتظار شب و روز
به این معناست که اگر در یک شب حضرت ظهور نفرمودند، فردای آن شب ـ در روزـ باید منتظر بود، و اگر در روز ظهور نکردند، همان شب احتمال فرج وجود دارد. اینطور نیست که اگر شبی ظهور واقع نشد، دیگر تا شب بعد بتوان از آن ناامید بود و نیز اگر در روزی ظهور واقع نشد، نمیتوان گفت که همان شب ـ یعنی قبل از آنکه روز بعد بیاید ـ احتمال فرج وجود ندارد.
انکار یکدیگر
راوی میگوید: فقر و نیازمندی را فهمیدیم که چیست. اینکه مردم یکدیگر را انکار کنند، یعنی چه؟ حضرت فرمودند:
"یَأتِی الرجُلُ أخاه فی حاجةٍ فَیَلقاهُ بِغَیرِ الوَجْهِ الذی کانَ یَلْقاه فیه و یُکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الذی کانَ یُکَلِّمُهُ؛11
کسی برای رفع نیازی به برادر دینیاش مراجعه میکند ولی او آنطور که قبلاً با او برخورد میکرد (وقتی حاجتی نداشت) با او برخورد نمیکند و آنطور که قبلاً با او حرف میزد، حرف نمیزند."
منظور این است که روابط بین مؤمنان طوری سرد میشود که وقتی یکی از آنها احتیاجی به دیگری پیدا میکند، او برخورد خوبی از خود نشان نمیدهد و آنطور که قبلاً او را تحویل میگرفت، تحویل نمیگیرد.
این نشان میدهد که مسائل مادّی ارزش بیشتری از رابطه دینی و ایمانی پیدا میکند. در چنین شرایطی باید صبح و شام منتظر فرج بود. تعبیر صبح و شام هم نظیر تعبیر شب و روز، همیشگی بودن انتظار فرج را میرساند.
خلاصه اینکه یأس از فرج الهی و ظهور امام زمان(عج) از بزرگترین گناهان کبیره است که نه به صورت دائمی و کلّی و نه به شکل موقّت و جزیی، حتّی برای یک ساعت و لحظه هم از مؤمن پذیرفته نیست.
علاوه بر این ادلّه، احادیثی که تعیین کردنِ وقت برای ظهور را حرام دانستهاند نیز بر این مقصود دلالت میکنند؛ زیرا به تعبیر مرحوم صاحب مکیال:12 اگر کسی ظهور حضرت را در مدّت زمان معیّنی نفی کند، مثلاً بگوید تا چند سال آینده یا چند ماه بعد، ظهور واقع نمیشود، در حقیقت به همین مقدار برای آن تعیین وقت کرده است و مقتضای ناامیدی از ظهور حضرت در یک زمان خاص، همین است.
پینوشتها:
1. کمالالدین باب 35، ح 6.
2. آیا ظهور نزدیک است، ص 135 و 136.
3. بحارالأنوار، ج 24، ص 78.
4. آیا ظهور نزدیک است، ص 142.
5. مکیال المکارم، ج 2، ص 160 و 161.
6. اثبات الهداه، ج 7، ص 422، ح 99، از امام صادق (ع): و النداء من المحتوم... و قتل النفس الزکیه من المحتوم.
7. کمال الدین باب 57، ح 2
8. کمال الدین باب 57، ح 2.
9. اصول کافی، کتاب الحجه، بابٌ فی الغیبه، ح 24.
10. زیارت جامعه کبیره (بحارالأنوار، ج 102، ص 128).
11. بحارالأنوار، ج 52، ص 185، ح 9.
12. مکیال المکارم، ج 2، ص 158.
❗️ترک امر به معروف و نهی از منکر ✖️بهانه های مردم✖️ 📖جواب های #قرآن📖 🔴 حجت الاسلام محمدآبادی، بهانه های ترک امر به معروف و نهی از منکر و جواب های قرآن به این بهانهها را خاطر نشان کرد:👇🏼👇🏼 1⃣ وظیفه دولت است❌ 📖 وظیفه همه مؤمنین و مؤمنات است. (سوره توبه/ آیه ۷۱) 2⃣ نان بری است❌ 📖 نان حرام باید بریده شود. (سوره مائده/ آیه ۶۳) 3⃣ فایده ندارد❌ 📖 به دو دلیل باید نهی از منکر کنیم: الف)وظیفه مان را انجام داده باشیم ب)شاید آن افراد متذکر شوند. (سوره اعراف، آیه ۱۶۴) 4⃣ خودمان گنهکاریم❌ 📖 اگر نگوئیم، دو تا خطا را انجام داده ایم، یکی برای اینکه چرا خودت عمل نکردی و دیگری برای اینکه چرا نگفتی! عمل نکردن خودمان، مجوز ترک امر به معروف نیست! 5⃣ همه جا هست❌ 📖 کثرت گناه مجوز ترک نهی از منکر نیست. (سوره مائده، آیه۶۲ و۶۳) 6⃣ شما گفتید دیگر بس است❌ 📖 تا رفع منکر باید گفته شود. (سوره قصص، آیه۵۱) 7⃣ فحش می دهند❌ 📖 باید بر تبعات امر به معروف و نهی از منکر صبر کرد، این وظیفه شرعی ماست. (لقمان، آیه ۱۷) 8⃣ از محل کار اخراج می شویم یا خطر جانی برای ما دارد❌ ☀️حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: امر به معروف و نهی از منکر نه اجل کسی را نزدیک می کند و نه رزق کسی را کم می کند، بنابراین هر کس اجلش برسد میرود.
@montzeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشاط آورترین و خوشایندترین فصل سال و محبوب ترین و دوست داشتنی ترین فصول در نزد همه انسانها و حتّی حیوانات و پرندگان، فصل بهار است. این بهار کوتاه و محدود است و به قطعه خاصّی از زمان و دوران بستگی دارد که حداکثر چند ماه به طول می انجامد؛ اما همین دوران کوتاه نیز بدون بهار آفرین حقیقی، بی نشاط است.
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده؟
کان سرو گل عزار نیامد به بر هنوز
آنچه بشر آرزو دارد، بهار طولانی و همگانی و نشاط فراگیر است؛ بهاری که تمام نقاط زمین را فرا گیرد و تمام موجودات را زیر بال خود قرار دهد و تمام دلها را سرسبز سازد. در متون دینی ما به این آرزوی بشری و تحقق آن اشاراتی شده است. از جمله، درباره جان جانان، حضرت صاحب الزمان، (ارواحُنا له الفِداء) چنین تعبیری آمده است: « اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الاَْنامِ وَنَضْرَةِ الاَْیّامِ؛ سلام بر بهار مردم و شادی روزگار.»
گل من را بهاری بی خزان است
گل من مهدی صاحب زمان است
مولای من...
تحویل نمیگیرم سالیرا
کهبدون تو تحویل شود...
اللهمعجللولیکالفرج
@montzeran