آیتالله جوادی آملی در این باره در کتاب «زن در آیینه جمال و جلال» مینویسند: عدهای گمان میکنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی شوهر برای او به وجود آورده است. در حالی که در بینش قرآن کریم، حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خود صرفنظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا بگوید من راضیام. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند. بلکه حجاب زن، حق الهی است و لذا در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند. اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میکند. اما در اسلام اینطور نیست. زیرا حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه حق پدر و برادر و یا فرزندان اوست. اگر همه اطرافیان زن راضی به بیحجابی او باشند، قرآن کریم در این باره رضایت نمیدهد. به این علت که آبروی زن در حکم حقالله است و شخصیت و حریم او حریم الهی به حساب میآید.
در هیچ یک از آیات قرآن نیامده که زنها در نوع و مقدار پوشش بدن (حجاب) آزاد هستند، بلکه آنچه در قرآن آمده، واجب بودن حفظ پوشش (حجاب) برای زنان است، اما این که این پوشش حتماً باید با چادر صورت گیرد، آیهای به صراحت نداریم
پوشش کامل با مانتو و روسرى نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد ولى حجاب برتر نیست
زن و مرد از جهاتی؛ مانند خلقت از یک ذات و گوهر و بهرهمندی از حقوق اجتماعی؛ مانند تحصیل علم، آزادی قلم و بیان و...، مساوی هستند.
اما از لحاظ فیزیکی و روحی تفاوتهای فراوانی با هم دارند که همین تفاوتها باعث میشود تا احکامی، نظیر حفظ و رعایت حجاب در جامعه، قانونی مخصوص به خود را داشته باشند. زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است، قهراً به زن باید بگویند خود را در معرض نمایش قرار نده، نه به مرد.
البته، اینگونه هم نیست که پوشش مخصوص خانم باشد و بر مردان اصلا حجابی لازم نباشد.
حجاب یک فریضهی عبادی- اجتماعی و فراتر از آن حماسی-سیاسی است، مثل نماز نیست که در روز چند نوبت اقامه شود و تمام گردد یا مانند روزه که در سال یک ماه واجب گردد و یا مانند خمس که چون تسویه شود دیگر وظیفهای به بار نیاورد، حجاب یک فریضهی منشورگونه با ابعاد و اضلاع متفاوت و متنوعی است که آثار فقهی و اخلاقی، عرفانی و الهی به دنبال دارد.
از یک سو حالت عرفانی برای بانوی باحجاب دارد زیرا با عشق در آمیخته و همین امر، سختیهای ظاهری را سهل و آسان میسازد، از سوی دیگر جلوهی حماسی دارد و چونان بیرق برافراشتهی حق سالاری و عدالت خواهی، پاکی و پاکدامنی است که همیشه همراه و در حال اهتزاز است
حجاب «حق زنان» و «حدّ مردان» است، زنان، با حجاب به حق خود که شخصیت متعالی است میرسند و مردان حد خود را که عبور نکردن از مرز خویش است مییابند، این بینش که همسو با فطرت پاک هر انسانی است بیانگر این حقیقت رحمانی است که اعضای زن امانتی است که از سوی خداوند به او واگذار شده است و او باید بنا به دستور خالق خود از آن بهره برداری کند و در همین راستا پس از ازدواج تنها در اختیار شوهر قرار دهد.
گروهی از منتقدان، حجاب را موجب التهابات روحی دانسته و معتقدند اگر زنان خود را بپوشانند موجب حرص بیشتر مردان می شوند. برتراند راسل یکی از مادی گرایان در این زمینه می گوید: «اگر عکسهای منافی عفت در سطح جامعه پخش شود; مردم پس از مدتی نگاه کردن به این عکسها از آنها زده می شوند. زنان نیز اگر مدتی در معرض دید باشند; رغبت مردان به مرور زمان نسبت به آنها کم خواهد شد.» در پاسخ باید گفت: غریزه شهوانی به گونه ای است که هر چه انسان آن را سرکوب کند، ضعیف تر می شود. بر عکس اگر رها و آزاد شود شعله ورتر می شود. بر خلاف نظر راسل اگر به یک عکس بی توجه شود; دوباره به عکس دیگری علاقه مند می شود. اگر از معاشقه کردن با زنی زده شود با زن دیگری ارتباط برقرار می کند. به همین علت است که می بینیم بی بند و باری در غرب ادامه پیدا می کند و زنان و دختران، به صورتی زشت و زننده در کوچه و خیابان ظاهر می شوند.
مگر میشود به زور کسی را وادار به رعایت حجاب کرد؟
حجاب یکی از احـکام الهی و یکی از قوانین کشور است. در محیطهای خصوصی، حجاب یک مسئله بین هر فردی با خداست، اما در فضای عمومی اجتماع، دیگر مسئله فرق میکند. همانطور که رعایت بقیه قوانین برای همه لازم است، حجاب هم باید در کوچه و خیابان رعایت شود. حجاب چه تفاوتی با دیگر قوانین مثلا قوانین راهنمایی و رانندگی دارد؟ مثلا هرکسی بگوید مگر بهزور میشود پشت چراغقرمز ایستاد؟ من دلم میخواهد همیشه از چراغقرمز عبور کنم. یا حتی در مورد همین قوانین پوشش، یک آقا بگوید من میخواهم بدون پیراهن در خیابانها راه بروم و بهزور نمیشود پیراهن تن کسی کرد. اگر این منطق در همه ابعاد زندگی جاری شود، بهنظر شما زندگی اجتماعی ما چه وضعی پیدا میکند؟
جمهوری اسلامی با حجاب زنان چهکار دارد؟
بهنظر شـما چـرا جمهـوری اسـلامی بایـد روی حجـاب پافشـاری کنـد و بـرای آن اینقدر توهیـن بشـنود و هزینـه بدهـد؟ آیا راحتتر نیست که پوشش و سایر محدودیتها در روابط را آزاد کند و اجازه دهـد مـردم در ایـن لذتهای مـادی غـرق شـوند و دیگـر کاری بـه حکومـت نداشـته باشـند؟ تمـام نظامهای سیاسـی دنیـا نفـع خود را در ایـن میبینند کـه مـردم و بهخصوص جوانـان در سـرگرمی و لذتهای جنسـی غـرق باشـند و در عـوض خودشان بـه حکومت خود ادامه دهند؛ اتفاقی که در کشورهای غربی ر خ داده است. جمهوری اسلامی نیز اگر صرفا حفظ قدرت و حکومت برایش مهم باشد، راحتترین کار همین است! اما ازآنجاییکه کرامت انسانی و رشد استعدادهای انسان برای جمهوری اسلامی مهـم اسـت، روی ایـن اصـل ایسـتاده اسـت و بـرای آن هزینـه میدهد و شـهید تقدیـم میکند. برای روشن شدن اهمیت این اقدام، کافی است به سند زیر دقت کنید:
در سال ۲۰۰۱، شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، در گفتوگویی کـه بـا نیویورکتایمز انجـام میدهد، دربـاره مقایسه عربسـتان امـروز و ایران زمان شاه میگوید دهه ۱۹۶۰، شـاه ایـران تعـدادی نامه محرمانـه بـه ملـک فیصل پادشاه عربستان نوشت. وی در یکی از آنها نوشته بود: برادرم! از تو خواهش میکنم دسـت بـه مدرنیزاسـیون بـزن. درهـای کشـور خود را بـاز کـن. آموزشگاههای مختلـط پسـران و دختـران را بـاز بگـذار. دیسـکو برگـزار کـن. مـدرن بـاش، وگرنـه تضمیـن نمیکنم کـه بتوانـی تاجوتخت خودت را نگهداری» یعنی همین کاری که امروز بن سلمان در عربستان انجام میدهد.
چرا زنـان ایرانـی بایـد حجـاب اجبـاری داشـته باشند؟ مگر قرآن نمیگوید «لا اکراه فیالدین» پـس چرا اجبار میکنید؟ برخی به حجاب اعتقاد ندارند و نمیخواهند حجاب داشته باشند.
حتما درخصوص این آیه شریفه زیاد شنیدهاید، اما معنایی که از این آیه مشهود است، دقیق نیست. این آیه شریفه به معنی عدموجود اجبار و اکراه در پذیرش دین است. اما وقتی کسی وارد یک دین شد، رعایت قوانین آن برای او لازم است و نمیتواند بخشی از آن را انتخاب کرده و بخش دیگر را رها کند. از طرف دیگر احـکام اسلامی دو جنبه دارند، جنبه فردی و جنبه اجتماعی. حجاب هم مانند دیگر واجبات دینی بر همه مسلمانان واجب است، اما اجباری در اجرای آن در حـوزه فردی وجود ندارد. مثلا اگر کسی در خانه خود یا میهمانی خصوصی، در جلوی نامحـرم، حجاب نداشته باشد گناه کرده است، اما کسی از او بازخواست نمیکند. مانند کسی که واجب مهمی مانند نماز را ترک کند. اما درجایی که امور جنبه اجتماعی پیدا میکند وضع فرق میکند، زیرا کارهای ما فقط بهخود ما مربوط نمیشود و روی دیگران و جامعه هم اثر میگذارد.
از این بحث که بگذریم اولا چهکسی گفته ما در کشور حجاب اجباری داریم؟ حجاب تعریف دارد حجاب یعنـی آن چیـزی کـه اسلام مشـخص کـرده اسـت، یعنـی یـک تار مـوی یـک زن نبایـد بیرون باشد، مچ دستش و ساعد دست نباید دیده شود، حـال اگر کمی از مو دیده شد آیا پلیس او را میگیرد؟! در کشـور مـا حجـاب اجبـاری نیسـت بلکـه پوشـش اجبـاری اسـت. بیـن حجـاب اجبـاری و پوشـش اجبـاری تفـاوت زیـادی وجـود دارد. در تمـام دنیـا پوشـش اجبـاری اسـت. همیـن خانمـی کـه چنـد وقـت پیـش در هلنـد کشـف حجـاب کـرد چـرا پایینتنهاش را برهنـه نکـرد؟ چـون طبـق قانـون هلنـد اگـر پایینتنهاش را کامـل برهنـه میکرد، مرتکب جرم شده بود و دستگیر میشد. پـس این یعنی در هر کشوری به یـک اندازهای پوشـش اجبـاری وجـود دارد. هیچ کشوری نمییابید که اجازه دهند خانمها در خیابان، مدرسه و دانشگاه لخت مادرزاد راه بروند. بهعنوانمثال اردیبهشت امسال دخترخانمهای دبیرستانی در کانـادا بهخاطر پوشـش زیـادی در مدرسـه اعتـراض کردنـد، پلیـس هـم وارد شـد و دستگیرشان کرد
حداقل پوشش همهجا وجود دارد. میگوینـد شـاید یکـی اعتقـاد بـه حجـاب نداشـته باشـد. مگـر ملانیا ترامـپ یعنی همسر ترامپ به حجاب عقیده دارد؟ پـس چرا وقتی به واتیکان میرود روسری سـر میکند؟! مگر ما کسی را بهزور مسلمان کردیم؟! در کشور باید قوانین اجرا شود. معنی لا اکراه فیالدین این است که «افکار برخلاف افعال، قابل اجبار نیست» یعنی شما نمیتوانید فکر یک نفر را بهاجبار تغییر بدهید، چرا؟ چون در ادامه آیه آمده: «قد تبین الرشد من الغی» باید تبیین شود. در تمام دنیا قانون وجود دارد مثلا یک خانم اجازه ندارد در دانشگاه پنسیلوانیا با کفش پاشنه بلند وارد دانشگاه شود، اینکه به اسلام ربطی ندارد قانون است. پـس قانون وجود دارد و ربطی به لا اکراه فیالدین ندارد. به همین دلیل است که در همه کشورها قوانین اجباری برای پوشش وجود دارد. فقط مسئله این است که مقدار این پوشش متفاوت است چراکه پوشش هر فرد در اجتماع و کوچه و خیابان، روی دیگر افراد هم تأثیر میگذارد؛ بنابراین چیزی به نام حجاب اجباری وجود ندارد و آنچه در بخش اجتماعی مطرح است پوشش الزامی است که در همه کشورها وجود دارد و طبیعتا در کشور ما با اکثریت جمعیت مسلمان، مبنای این قانون پوشش، قوانین اسلامی هستند.
حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن اینست که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد ، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد . برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوئیهای جنسی به هم میآمیز دل ، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند
حال فلسفه حجاب را از جنبه های روانی،خانوادگی،اجتماعی و حفظ ارزشهای زن بررسی کنیم:
۱- آرامش روانی
نبودن حریم بین زن و مرد آتش شهوت را شعله ور میسازد. وقتی جوانی افراد بدحجاب را مشاهده میکند ، غریزه جنسی که نیرومندترین غریزه انسان هست در حالت تحریم قرار میگیره و در این حالت است که دچار بیماریهای عصبی و روانی میگردد.اسلام هم میخواهد همه در آرامش روحی و روانی کامل باشند. و راه را هم نشان داده: الف- حجاب ب – عدم چشم چرانی
۲-جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی
که اگر رعایت نشه موجب گسترش فحشاء ، فرزندان نامشروع و غیره خواهد شد
۳-استحکام پیوند خانوادگی
هر چقدر برهنگی افزایش یابد طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده بیشتر میشود و این چیزی است که آمار نشان میدهد.
۴- حفظ ارزشهای زن
حجاب زن باعث افزایش احترام آنان میشود برعکس بدحجابی .و اسلام میخواهد ارزشهای زن حفظ شود.این مورد رو میتوانید از مردان سوال کنید
میگویند حجاب باعث حرص و سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلاتهای روانی و روحی میشود؟
جواب از استاد شهید مطهری:
پاسخ این ایراد اینست که درست است که ناکامی ، بالخصوص ناکامی جنسی ، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمیکند بلکه بر آن میافزاید . در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر ، برداشتن قیود ، عشق به مفهوم واقعی را میمیراند ولی طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند . در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مییابد . اینکه راسل میگوید : ” اگر پخش عکسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد ” ، درباره یک عکس بالخصوص و یک نوع بی عفتی بالخصوص صادق است ، ولی در مورد مطلق بی عفتیها صادق نیست یعنی از یک نوع خاص بی عفتی خستگی پیدا میشود ولی نه بدین معنی که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه میکشد و نوعی دیگر را تقاضا میکند . و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست . خود راسل در کتاب زناشوئی و اخلاق اعتراف میکند که عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است . آنچه با ارضاء تسکین مییابد حرارت جسمی است نه عطش روحی . بدین نکته باید توجه کرد که آزادی در مسائل جنسی سبب شعلهور شدن شهوات به صورت حرص و آز میگردد ، از نوع حرص و آزهائی که در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم