🕊🥀🕊🥀🕊🥀
شهید شهناز محمدی زاده قبل از شهادتش، وصیت خود را روی دستمال کاغذی می نویسد و به خواهر امدادگر همراهش می گوید: «سلام مرا به پدر و مادرم برسانید و بگویید که مرا ببخشند و از راهی که انتخاب کرده ام، راضی باشند. من خوشحالم که دارم شهید می شوم».
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
شهیده شهناز سال 1339 در شهر خرمشهر دیده به جهان گشود، از همان طفولیت و دوران نوجوانی نور ایمان ازضمیرش هویدا بود تا آنجا که بخاطر رفتار بسیار متین و اخلاق شایسته اش الگوئی برای خانواده شد، او که طهارتش دائمی و سحرش به ذکر معبود معطر بود تمام تلاشش براین بود که با باور انقلابی و دینی اش به تحول عظیم و پیروزی حق بر علیه طاغوت کمک رساند و با هدایت همنوعانش از تک تک آنان همرزمانی با اخلاص و با بصیرت بسازد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) ، شهناز همچنان مقاوم و پرتوان پا به رکاب اوامر رهبری از هیچ تلاش و فعالیتی دریغ نکرد که بانگ تکبیر رزمندگان بلند شد و جنگ جنگ تا پیروزی به گوش رسید و این همان جاذبه ای بود که شهناز از ذکر سحرش گرفته بود و با اشتیاق وصف ناپذیری کارامدادگری و آذوقه رسانی به رزمندگان را انجام داد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
اینها همه نشانگر همان اشتیاق و علاقه وافر شهناز به امام خمینی(ره) و راه ایشان بود همانطور که استادش به این مسئله اشاره کردند که ایشان چون خیلی شیفته امام(ره) بودند جهت دیدار با امام با اصرار و یک حالت خاصی التماس داشتند که هرطوری شده مرا به خدمت امام ببرید و اگرنبرید خودم پشت ماشین را می گیرم و به دنبال ماشین حرکت می کنم و به این شکل به همراهتان می آیم و سختی های آن را هم متحمل می شوم.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
شهناز همان طلبه عاشق، هنگام جنگ هم با همین اشتیاق از استاد مکتبش می خواهد که خانواده اش را راضی کنند تا در آن بهبوهه ای که همه از خرمشهر خارج شده بودند در آنجا بماند و به تکلیفش عمل کند.
شهناز باحجاب و وقارکامل که نشانه تبعیت از دین و بصیرت و شخصیت والای او بود در صحنه حاضر بود و این حجاب را اولین سنگر خود قبل از هر سنگر خاکی می دانست .
چادری کش دار که مبادا در زمان انجام فعالیت هایش از قبیل ساخت کوکتل مولوتف، ساخت سنگرها بوسیله گونی های پراز شن و ماسه و انجام هرکاری که از دستش بر می آمد به حجابش ذره ای لطمه وارد نشود.
علاقه مند به مذهب و قرآن
او از دوران نوجوانی به مذهب علاقه مند بود و اهمیت می داد مخصوصاً در دورانی که مشغول به تحصیل بود. روز به روز تقوایش بیشتر می شد. در مکتب قرآن با خواهران دیگر به فراگیری قرآن مشغول بود و در فرصت های مناسب به مطالعه کتاب های مذهبی می پرداخت و بیشتر پولی که از پدرش می گرفت به خریدن کتاب اختصاص می داد.
شهناز محمدی زاده، دوره امدادگری را به خوبی فرا گرفته بود و به همین جهت به کمک و امدادگری به مجروحان جنگ تحمیلی می شتافت و آنها را پانسمان و یا کارهای تزریقاتی و غیره را انجام می داد و به همراه پانزده خواهری که در حزب جمهوری اسلامی باقی مانده بودند کار آذوقه رسانی برای رزمندگان را به عهده داشت انجام وظیفه می نمود.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
آخرین بامداد و آخرین طلوعی که شهناز را تمام قد به نظاره نشست، آن روز از صبح با حالتی خاص تر از هر وقت سیب سرخی به دست گرفت و گفت این آخرین میوه ای است که در این دنیا می خورم و همه به شوخی گرفتند اما ندانستنند که او جدی تر از هر زمان و با خبر از هر کس به شهادتش است.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
روز نهم جنگ، یعنی هشتم مهرماه 1359 بود و او به همراه دوستش شهناز حاجی شاه مشغول رساندن آذوقه به رزمندگان بودند، در بین راه، از خودرو پیاده شدند تا به سربازی که در چهار راه گل فروشی خرمشهر ترکش خورده بود، امداد برسانند. در همین حین، مورد هدف توپ های دشمن قرار می گیرند. دوستش همان جا به شهادت می رسد؛ اما پیکر مجروح او را به بیمارستان انتقال می دهند. در بین راه، در حالی که به شدت خونریزی داشت، وصیت خود را روی دستمال کاغذی می نویسد و به خواهر امدادگر همراهش می گوید: «سلام مرا به پدر و مادرم برسانید و بگویید که مرا ببخشند و از راهی که انتخاب کرده ام، راضی باشند. من خوشحالم که دارم شهید می شوم» و همان جا، قبل از رسیدن به بیمارستان، به درجه رفیع شهادا نائل می شود.
مراسم تشییع وی، در زیر آتش توپ های دشمن و در نهایت مظلومیت برگزار گردید. او را با همان لباسی که به شهادت رسیده بود، به خاک سپردند.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
فرازی از وصیت نامه شهیده:
شهیده شهناز در آن لحظات آخر در حیاط مکتب و صیتنامه اش را می نگاشت و در انتظار شهادت و وصال یار لحظه شماری می کرد او در لحظه آخرین چنین نگاشته بود:
صوفی زره عشق صفا باید کرد عهدی که نموده ای وفا باید کرد.
تا خویشتنی به وصل جانان نرسی خود را به ره دوست فنا باید کرد
بار خدایا چنان بصیرتی برما عنایت کن تا شهیدان اسلام را دریابیم و در تداوم مسیرشان هر چه کوشاتر به پیش رویم ان شاء الله.
🔶 از مرحوم علامه قاضی پرسیدن که شما چرا زبانتون یه قسمتش سُرخه؟
فرمود: بیست سال یه سنگ گذاشتم روی زبانم....
👈 که هر موقع بخوام حرف بزنم یه دفعه ای این بیاد جلو و نذاره هر حرفی رو بزنم...
الکی کسی به جایی نمیرسه...
🔵هر کسی به جایی میرسه در اثر کنترل ذهنه که یه اثرش #کنترل_زبان هست.
🌹اگه دقت کرده باشید امام خمینی و امام خامنه ای و سایر بزرگان معمولا توی حرفاشون اشتباه نمیکنن. کم و بجا حرف میزنن
✅ برای همین هم همیشه حرفای دقیق و صحیح و رشد دهنده میزنن
معلومه که کنترل ذهن بالایی هم دارن...
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کار چقد قشنگه
منتشرش کنید و لذت ببرید...
بین زمین و آسمون منم ببر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✉️ راهکار آیتالله بهجت برای جلو انداختن ظهور
استاد#شجاعی
استاد#حیدری_کاشانی
استاد#پناهیان
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «حماسههای آخرالزمان»
🌷 استاد #پناهیان
پاسخ امام صادق (علیه السلام) به افرادی که به او گفتند قیام کنید...
مظلومیتهای مدرن در #آخرالزمان
✅همگی یکدل و یکصدا دعای فرج مولا
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بخوانیم🤲
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌹
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيک الْمُشْتَکى، وَعَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَالزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَالسَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ.
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شکوه بسوى تو است و اعتماد و تکيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پيرويشان را بر ما واجب کردى و بدين سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديک مانند چشم بر هم زدن يا نزديکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفايت کنيد که شماييد کفايتکننده ام و مرا يارى کنيد که شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت همين ساعت هماکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق محمد و آل پاکيزه اش.
الهی به حق مقدسات عالم و نام اعظم پروردگار حاجت روا شوید. “آمین یا رب العالمین”
سلام امام زمانم✋🌸
آقاجان درست است که لایق آمدنت نیستیم...
اما قرنهاست بار انتظار تورا بر دوش کشیدهایم اُفتان و خیزان میرویم و همچنان انتظارت را بردوش میکشیم...
و شاید خیلی زود میآیی و ما این غمی را که به سنگینی قرنهاست به زمین میگذاریم،
مولاے من! ما به امید رویاے آمدنت نفس میکشیم زودتر برگرد...
اللهم عجل لولیک الفرج