eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
شعری از من😍😍😍😅
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 هیهات، مصیبتی است تنها ماندن هنگام رحیل همرهان جا ماندن   سخت است زمان هجرت هم قفسان مبهوت قفس شدن ز ره واماندن   در چون و چرای حسرت هستی تا چند تاچند اسیر خودسری‌ها ماندن   در حسرت پر کشیدن از دام وجود ماندیم و نبود در خور ما ماندن   مشتاق رحیل و بال و پر سوخته‌ایم سخت است در این سرا خدایا ماندن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آخرین مصاحبه از من😍👇
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 در نوار مصاحبه به عنوان آخرین سوال از محمد پرسیدند : اگر پیامی برای مردم دارید بفرمایید. محمد گفت: آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید. خداوند می‌گوید : اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون می‌کنم، اگر هم کفران نعمت کنید از شما می‌گیرم. شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمان‌های اوست. قدر امام را بدانید، مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان شکایت نکند. ما بر اساس نیازی که به اسلام داریم باید تلاش کنیم، اسلام به ما هیچ نیازی ندارد. خداوند در قرآن می‌فرماید : اگر شما امت، اسلام را یاری نکردید، شما را برمیدارم و امت دیگری را قرار می‌دهم که اسلام را یاری کنند. مسئله دیگر حمایت از شخصیت‌های مملکتی است که پشت سر ولایت قرار دارند. مثل آیت الله خامنه‌ای و مشکینی و... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 علی تورجی زاده محمد قبل از آخرین اعزامش با چند تا از رفقایش به مشهد رفتند از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی‌کرد. دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم. رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند. ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت : شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار. همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 شهید تورجی‌زاده به خواندن نماز شب و احترام به والدین و اعضای خانواده اهمیت می‌داد تا جایی که حتی در وصیت‌نامه خود نیز به امر خواندن نماز شب سفارش کرده است. مردم داری و وقت شناسی از بارزترین ویژگی های اخلاقی شهید تورجی زاده بود 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آرزوی من😍😍👆
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 محمدرضا تنها توی چادر فرماندهی گروهان نشسته بود که من وارد شدم و سلام کردم. مثل همیشه به احترام سادات از جایش بلند شد. جلو رفتم و گفتم: محمدآقا من یک قراری دارم که باید بروم چون منتظرم هستند و همه سعی ام را می کنم تا عصر برگردم. محمدرضا به من نگاهی کرد و بی آنکه کلام دیگری بگوید، گفت: نه امکان ندارد، نمی شود. و من هم گفتم من باید بروم و باز هم تاکید محمدرضا که خیر نمی شود بروی. با ناراحتی و عصبانیت از چادر بیرون آمدم و گفتم: شکایتت را به مادرم فاطمه زهرا(س) می کنم. به سرعت و بی آنکه کفشی به پا کند، دنبالم دوید و پرسید چه گفتی؟! نگاهم را برگرداندم، صورتش خیس اشک بود، برگه مرخصی را به دستم داد و گفت: این برگه مرخصی را سفید امضا کرده ام تا هر چند روز که می خواهی، برو مرخصی ولی خواهش می کنم، حرفت را پس بگیر. محمدرضایی که برای مرخصی دادن اینقدر با جدیت رفتار می کرد، تا حرف حضرت صدیقه(س) به میان آمد، پاهایش لرزید و دستانش کم توان، بغض امانش را بریده بود و من تازه فهمیدم که او چقدر به مادرمان حساس است. یک سالی گذشت و چند ساعتی بیشتر به آخرین دیدار و شهادت محمدرضا نمانده بود، تا مرا دید، یاد آن روز افتاد و گفت: راستی حرفت را که پس گرفتی؟! گفتم: بله من اشتباه کردم که چنین حرفی زدم، تو مرا حلال کن. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یکبار در عملیاتی در خط مقدم جبهه سردار شهید حسین خرازی از بی سیم چی خواست هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کند؛ سردار بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: "تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (س) برام بخون. " تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که سردار شهید خرازی از هوش رفت. "در بین آن دیوار و در زهــرا صدا می زد پدر - دنبال حیـدر می دوید- از پهلــویش خـــــون می چکید- زهرای من، زهرای من" صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند خدا میداند نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمان آمدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر می گویند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند.  🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شهادتم که مثل حضرت زهرا بود ترکش بازوی و پهلو ی راستم را مورد هدف قرار داده بود😭😭😭😭
سوم اردیبهشت سال 66،گردان یا زهرا(س) به فرماندهی محمدرضا تورجی زاده وارد عملیات شد. رمز عملیات یا زهرا(س) بود گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(س) است. من هم فرمانده گردان هستم. صبح پنجم اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. فرمانده را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او و بازوی راست او هم غرق خون بود. شهید محمدرضا تورجی زاده این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال 66در  ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان حین فرماندهی گردان یا زهرا به شهادت رسیدو در گلستان شهدا به خاک سپرده  💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
دیدار عاشقانه👆😍