من می خواهم در آینده شهیــد بشوم. برای این که...."
معلم که خنــــده اش گرفته بود ، پریـــد وسط حرف مهدی و گفت : "
ببین مهدی جان ! موضوع انشا این بود که در آینده می خواهید چه کاره
بشید. باید درمورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی.
مثلاَ ، پدر خودت چه کاره س......."
آقا اجازه! شهیــد شده..
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
❌ دخالت در زندگی زوجین جوان ❌
پيامبر بعد از ازدواج حضرت علي (ع) و فاطمه پيش حضرت علي (ع) آمد و پرسيد که فاطمه چگونه همسري است ؟ ايشان فرمود : او کمک من در بندگي خداست . از فاطمه پرسيد و فاطمه گفت که خوب شوهري است .اين اشکالي ندارد که يک پدرزن يا مادر زن اين را سوال کند . بعد پيامبر به حضرت علي (ع) فرمود : کارهاي خانه با زهرا و کارهاي بيرون با شما است . گاهي اگر نکاتي را مي ديد به آنها تذکر مي داد .
يک روز وارد خانه ي زهرا شد و ديد پرده اي آويخته است . البته پرده و فرش خوب در خانه اشکالي ندارد ولي آن زمان مسلمانان در تنگناي اقتصادي بودند و عده اي در ايوان مسجد مي خوابيدند و خانه نداشتند و همه تحت فشار بودند و حتي وقتي بود که سه شبانه روز فقط خرما مي خوردند . در آن روز پيامبر سلامي کرد و برگشت و فاطمه فهميد که پدر ناراحت شده است . حضرت زهرا پرده را جمع کرد و داد به کسي که آن را به پيامبر بدهد که بفروشد و خرج فقرا بکند . پيامبر نمي خواهد دخالت و برخورد بکند مي خواهد مديريت بکند . اين کاري است که در جامعه ي ما بايد به آن خيلي توجه بشود .
بزرگترها بايد در زندگي زوج هاي جوان دخالت مستقيم نداشته باشند و اجازه بدهند که خودشان تصميم بگيرند ،ممکن است که اشتباه بکنند . اعتدال به اين معناست کهنه رها کردن نه دخالت .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
منتظران گناه نمیکنند
هر چند که ما را نوشتند از گداها
اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها
ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم
ماها کجا و نوکری دلرباها؟!
ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد
اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!
ماها که هیچ ... این خوب ها در انتظارند
کی می رسد روز وصال آشناها؟!
از دوریش بدجور حال ما خراب است
رونق گرفته باز هم دارالشفاها
من که بدم پس دیدنش روزی من نیست
ای خوش به حال خوب ها ... حاجت رواها
باشد درست ... آقای ما خیلی کریم است
امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟
طبق احادیث رسیده ... ناظر ماست
بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها
از بس که بر اعمال بد اصرار داریم
رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!
یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست
نامی که باشد از تبار کیمیاها
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
به خدا گفتم! چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نيستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم !
خدا گفت: تو را از خاک آفريدم
تا بسازي ! . . . نه بسوزاني !
تو را از خاک، از عنصري برتر ساختم . . . تا با آب گـِل شوي و زندگي ببخشي . . . از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . . بازهم زندگي کني و پخته تر شوي . . . باخاک ساختمت تا همراه باد برقصي . . . تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخيزي ! . . . سر برآوري ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاري ! . . .
و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش زندگی را دگرگون سازی ! . . .
پس به خاک بودنت ببال . . .
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۸