eitaa logo
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
199 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
161 فایل
🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→~♡ تاخودرا نسازیم و تغییر ندهیم! جامعه ساختهـ نمی شود🌿 کپی با ذکر 2 صلوات آزادهـ"📿🍁 تاسیس کاݩاݪ: 1399/8/3 جهت تبادل فقط مراجعه کنید والسلام @shahidehh گوش جاڹ^^ https://abzarek.ir/service-p/msg/1603459
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌼🌿•• ⚡️ زمـانہ‌عجیبۍست! جملہ‌ۍ: "این‌مڪان‌مجھـز‌بہ‌دوربیـن‌مـداربستہ‌است" بیشتـراثـرمیگـذارد..! تـا "الـم‌یعلـم‌بان‌الله‌یـرۍ" آیانمـیدانۍڪہ‌خـداتورامیبیند..؟
هدایت شده از چند متری‌ خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربونِ نعمت و برکتت.. ما بنده‌هات که پولدار نیستیم، یاد گرفتیم قید یه چیزایی رو بزنیم. ولی تو قطعا هر دری رو که ببندی، خودت یه درِ بهتر رو وا میکنی🧡🍃
هدایت شده از ˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 دروغ‌سازی برای اختلاف‌افکنی بین ایرانیان و اتباع افغان 🔹در روزهای اخیر تصویری در فضای مجازی دست به دست می‌شود که در آن ادعا شده دختری ۱۴ ساله به نام زهرا ضیایی توسط چند تبعه افغان ربوده شده و به قتل رسیده است اما در بررسی‌های پلیس مشخص شد که این دختر نه دزدیده شده و نه کشته شده است. 📍قرارگاه سلیمانی👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @ghasem_solaymani
+یاایهاالتڪفیریون‌والسلفیون! _نعم . . +همتون‌فدای‌سیدعلی‌مون😎✌️🏿'
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥| از شایعه تا واقعیت دیوارکشی پارک‌ها 🔴به پویش بپیوندید 👇 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057 🌸
°° در ایݩ ماهـ زیباے بندگے "ماهـ مبارڪ رمضاݩ"نہ تنها از نوع خوردݩ و آشامیدݩ روزهـ باشیمـ ؛ بݪڪہ روزهـ زباݩ بگیریمــ...! روزهـ گوش بگیریمـ... روزهـ چشمــ بگیریمــ... سعے ڪنیم گـناهے مرتڪب نشیم...!:))
ظهر باشد گرم باشد روزه باشۍ تشنه باشۍ حرم باشۍ بعد تورا در حرم غوطہ ور در خون... بخرند و ببرند! شهادت هنر مردان خداست :)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌° • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفیق . . . در‌"فضاے‌مجازۍ" نبرد‌سنگین‌شدھ... امروزه‌هر‌ڪسے‌یڪ‌گوشی ‌دارد مانندِ‌ڪسۍ‌اسٺ‌ڪه‍ سݪاحۍ‌در‌دسٺ‌دارھ پس‌باید‌بدونه ڪه‍ چگونہ‌از‌این‌سلاح‌استفاده ڪنه‌؛ و‌‌چہ‌چیزۍ‌را‌با‌آن‌"هدف"‌بگیرد(:!... @Sarbazan_emam_12
برای‌بهره‌بیشتر‌از‌رمضان فکر‌کن‌این‌ماه‌رمضان‌اولین‌و‌آخرین‌‌رمضانِ‌عمرتِ:) ..
. گفتہ‌بود: . اگردرماه‌رمضان‌شهید‌شوم . زحمت‌تشییع‌پیڪرم‌را‌ . بہ‌مردم‌نمےدهم . در‌ماه‌رمضان‌شهید‌شد . اماطبق‌قرارےڪہ‌با‌خدا‌داشت . پیڪرش‌بعد‌از‌ماه‌مبارڪ . تفحص‌و‌تشییع‌شد... 💔
هدایت شده از  هَِیَِئتَِـ | خَِاَِدَِمَِــَِیَِنَِ رَِقَِیَِهَِ
اگر هیچ گرد و غبارۍ بر گوشے ات پیدا نکردۍ ولے قرآنت را گرد و غبار پوشانده بود... بدان کہ تو اهمیت بیشترۍ بہ ارتباط با خلق میدهی تا ارتباط با خالق....! 🚫 ↬ʙᴏʀʜᴀɴ_¹⁸⁰
عارف شهید احمد علی نیری «روز اربعین وقتی به هیئت رفتم در خودم تاریکی می دیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجادد شده و زندانی شده ام! اما وقتی سینه زنی و عزاداری آغاز شد مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیدالشهداء(ع) است.» نزدیکترین دوست شهید احمد علی نیری تعریف میکرد: یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.» 🌴گوهر معرفت🌴