ღ
📜 #حــدیثامـــروز
❤️ امام صادق علیه السلام :
همهٔ ما اهل بیت کشتی نجاتیم
اما کشتی جدم امام حسین(ع)
وسیـعتر و در عبــور از امــواج
سهمگیــن دریاها سریعتر است.
#محرم
⁉️ آیا کسی هست که مرا یاری کند؟
👈 مردی هنوز چشم به راه جواب ماست...
▫️ #السلامـعلیڪیاصاحبالزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
■
#کلیـپ_تصـــــویـری🎬
5 نشـــــانـہ حتـمی #ظهـــــور در قـــــالـــب کلـــــیپ
#علائم_حتمی_ظهور
#پنج_نشانه
.
از قلب داغدیده ندامیرسد بیا
ازحنجر بریده ندامیرسد بیا
ای داغدار لعل لب و چوب خیزران
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
سلام تنها پادشاه زمین
@montzrn313
"اعظماللهاجورنا"_۲۰۲۱_۰۸_۲۰_۰۶_۰۰_۵۷_۶۰۹.mp3
4.12M
🎶نام اثر:اعظم الله اجورنا
امام زين العابدين علیه السلام فرمودند:
مصیبت هایی را که بر ما وارد شد و به ما رسید ، به حساب خداوند میگذاریم، زیرا او سرافراز و انتقام گیرنده است...
خدایا به سوز دل مولا امام سجاد علیه السلام در روزهای اسارت و به اشک بی پایان چشمان رمق دیده اش بیا و با اذن فرج به اشک و ناله مولای ما خاتمه عنایت بفرما....
#اجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@montzrn313
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
هفت #مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد علیه السلام
در روایت آمده، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام!
امان از شام !
طبق روایت دیگر امام سجاد علیه السلام به نعمان بن منذر مدائنی فرمود:
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند .
2. سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(ع) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(ع) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه(س) و فاطمه(س) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم.
✍برگرفته از: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني
اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین (ع)