hg109_Setareh-Mard.mp3
زمان:
حجم:
2.7M
چرخوندن گردن، کش و قوس، وایسا وایسا...
حالا
حالا برقا خاموش.
حالا بیا بزنیم به بیخیالی ِ مطلق، حالا بیا برقصیم
حالا بیا برگردیم به رنسانس، حالا بیا عهد خونینو برسونیم به اوجش، حالا دستارو میزاریم رو شیشه و میخندیم، حالا درد، حالا خنده بازم خنده، بازم، حتی بازم
حالا نزار ترس دستاشو حلقه کنه دور کمرت، اون با ماس، البته که با ماس
حالا آخرینه
دیگه نخند،فقط لبخند بزن.
همیشه، همیشه همینه
شونه هارو بنداز بالا و بگو: "میدونم، البته که میدونم"
بگو مست نیستم
بگو سپیدهدم منو برمیگردونه عقب، بگو
بازم بگو
خوابم ولی گوشام دیوانه وار میشنون.
آخ قشنگ ترین قسمت ماجرا اونجاس که تماما آماده بودم و؟؟ درسته، کنسل شد
در نتیجه برمیگردم لباسایی که کلی وقت گذاشتم با وسواس باهم ستشون کردم با تاپ شلوارک عوض میکنم و پاهارو میزارم رو هم و نتفلیکس میبینم؟؟
نه قشنگم، نه، تنها میزنم به وسط جمعیت ببینم چی دلخستم میکنه.
پس از زانو بغل کردنای بسیار و تو اشک غلت زدن و زار زدنای بسیار تر تا مرز تموم شدن آخرین قطره اشکی که میشد از تو وجودم پیدا کرد، اینو لمس کردم که من
"امروز قد کشیدم"
امروز بزرگ شدم، امروز دندون شیریهایی که خیلی وقته افتادن، دوباره افتادن.
دوباره
دوباره و دوباره
امروز جمله "بازی کردن و باختن، بهتر از کلا بازی نکردنه" رو با قوی ترین شامه ممکن بو کشیدم.
امروز من اشتباه کردم
اما اوه قشنگم، اوه:)))))))))))))
آخرین چیزی دستاش بتونه منو باوقار بشونه سرجام و ناامیدم کنه، تابوته
نظرت درباره یه بار دیگه بازی کردن چیه؟؟ متاسفم، نظرت اهمیتی نداره
من همین حالاش هم نیشخند زنان خمارم
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینگونه بر روی ابرهای تماما زلال، وجودم را رها خواهم کرد تا دگر نایی برای غم نماند.
و منی رو داریم که با خسته ترین بدن ممکن لم دادم اینجا
و عمیقا سعی میکنم خستگی رو بندازم رو بند ِ شادی، خشک بشه و دیگه حتی فکر من به سرش نزنه.
چطوره برگردیم؟؟