شعر بدن من
این بدنی که ما داریم هدیه ای از سوی خداست
محافظت از این بدن کار تمام آدمهاست
بعضی از اعضای بدن جلوی چشمای همه است
می شه که پنهان نباشن مثل پا و صورت و دست
اما یه جاهای دیگه خصوصین برای ما
باید که پنهان بمونن از چشم های غریبه ها
نمیشه که نشون بدیم حتی به دوست و آشنا
مثل یه گنج بی نظیر با ارزشن برای ما
فقط می شه وقت لزوم نشون بدیم ما بچه ها
اون اعضا رو به راحتی به دکتر و مامان، بابا
اگر که هر غریبه ای خواست به اونا دست بزنه
بچه خوب باید که زوددست اونو پس بزنه
اجازه این کارو مابه هیچ کس، هیچ جایی ندیم
هرکی که خواست دست بزنهبه مامان و بابا بگیم
#واحدکار_اعضای_بدن
🍃🌸JOiN👇
•••❥ @morabikodak5159
#قصه
#چراغ_راهنمایی
#واحد_کار_خیابان
💥داستان چراغ راهنما
یک شب سر خیابانی یک چراغ راهنما نصب کردند اما چراغ راهنما ناراحت بود ستاره ای نزدیک او شد و گفت
چرا ناراحتی ؟ چیزی شده ؟ چراغ راهنما گفت : چرا از من نپرسیدند ۲تا چشم دوست داری یا ۳تا ستاره با
خنده گفت:من مطمئن هستم روزی از ۳ چشم بودنت خوشحال باشی .
یک روز صبح که ماشینها تند تند می رفتند مردم اصلا نمی توانستند رد بشوند چراغ راهنما فکری کرد ....او فکر کرد الان باید چراغش را زرد کند ماشینها فهمیدند الان باید ایست کنند بعد هم قرمز شد ماشینها کامل ایستادند و مردم با راحتی از خیابان رد شدند بعد از مدتی چراغ راهنما دید چقدر ماشین ایستاده دوباره چراغش را زرد کرد و بعد سبز شد و مردم در پیاده رو ماندند و ماشینها رفتند .شب شد .چراغ راهنما خیلی
خوشحال بود ستاره به او گفت :چرا خوشحالی ؟غم نداری ؟چراغ راهنما گفت :چون با سه چشمم به مردم کمک کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی. و کلاژ زیبای
#فصل_پاییز
#شعرچراغ راهنمایی
تو خیابون سر چهارراه دیدم سه تا چراغی
چه رنگهای قشنگی، رنگ گل های باغی
یکیش سبز و زیبا واسه ی عبور ماشین ها
یکیش زرد و یواش کمی با احتیاط رو
یکیش قرمز خبردار آقا ماشین و نگه دار
در مهمانی یکدفعه به کودک نگویید !
▫️پاشو بریم
▫️ما رفتیم تو بمون
▫️جا میمونی زود باش بریم.
بهش زمان بدید، مثلا عقربه بزرگه
بیاد روی هشت میریم...
اینجوری براحتی بازیشو تموم
میکنه و حاضر میشه.