🔻چگونه با كودك خجالتي برخورد كنيم؟!
🔸از واژههای تمسخرآمیز مانند ترسو،خجالتی،دست و پاچلفتی و بیعرضه استفاده نکنید.
🔸از سرزنش کودک به دلیل بازی نکردن باهمسالان بپرهیزید.
🔸او را با دیگران مقایسه نکنید و اجتماعی بودن اطرافیانش را به رخ او نکشید.
🔸در کودک احساس امنیت ایجاد کنید و از دیگران او را نترسانید.
🔸به کودک برچسب خجالتی بودن نزنید.
🔸به کودک مسئولیتهای کوچک بدهید و اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
🔸رفتار مثبت و واقعی در کودک پیدا کنید و آنها را برجسته کنید و تشویقش کنید.
🔸فرزندتان را همان طور که هست، بپذیرید و توقع و انتظار بیمورد و بیش از حد نداشته باشید.
🔸درباره تجربیات خوب فرزندتان با همبازیهایش صحبت کنید.
🔸متناسب با سن و توانایی فرزندتان یکی دو هنر و تردستی به او بیاموزید (نظیر بازی با طناب یا حلقه پلاستیکی). این کار به کودک کمک میکند برای نشان دادن خودش به همسالانش فرصت داشته باشد.
🔸بازیهای دستهجمعی که در آنها بزرگسالان با کودکان مشارکت میکنند انجام دهید.
💥 چند تمرین برای #رفع مشکل «کند نویسی»
🦋 #دانههای کوچک (مثل دانههای تسبیح) را روی زمین ریخته و از او بخواهیم آنها را با سر انگشتهای شست و اشاره و میانه، #جمع کند.
🦋 #هوا نویسی (نوشتن با قلم روی هوا و فضای اطراف): این روش در تند نویسی، کمک قابل توجّهی به دانشآموزان میکند؛ چرا که این عمل در تسریع حرکات #عضلات دست، بازو و ساعد و هماهنگی #مغز با چشم و دست، تأثیر بسیاری دارد. همچنین باعث تقویت حافظه #دیداری هم می شود.
🦋 #سینهخیز رفتن: روزی چند دقیقه (کمتر از ده دقیقه) دانشآموز سینهخیز برود. این عمل در #هماهنگی اعضای بدن بسیار مؤثّر است. هر روز قبل از نوشتن تکالیف، چند دقیقه #انگشتان را باز و بسته کند.
🦋 #رنگ آمیزی نقاشیها به صورت حرکت #افقی، #عمودی و #مورب کمک شایانی در تندنویسی دانش آموز دارد.
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاردستی عید غدیر
#عید_غدیر
@morabikodak5159
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 درود بر شما عزیزان ، صبح بخیر
🗓 به سهشنبه خوش آمدید
☀️ ۲۱ تیرماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🎄 ۱۲ ژوئیه ۲۰۲۲
🌙 ۱۲ ذیالحجه ۱۴۴۳ قمری
🌼چونکه روز آمد و چشمم باز شد
🌺خلقتم با خالقم همـراز شد
🌼غرق رحمت میشود آنروز که
🌺روزش با نام "تو" آغـاز شد
🌼به نــام خــالق یـکــتــا ، صبح بخیر
🌈🌺🌈🌺❤️
@morabikodak5159
زمانی در یک جنگل زیبا فیل کوچولویی زندگی می کرد که از بقیه فیل ها تمیزتر بود. فیل کوچولو روی چمن ها می نشست و بازی بقیه فیل ها را نگاه می کرد. فیل کوچولو پیش خودش می گفت: چرا این فیل ها خودشان را اینقدر کثیف و گلی می کنند! خیلی وحشتناکه!
فیل کوچولو همیشه عادت داشت قبل از این که روی چمن بنشیند، تک تک علف ها را تمیز کند و یا قبل از این که زیر سایه درختی بنشیند، درخت را خوب تکان بدهد تا برگ های خشک آن بریزد. او همیشه جایی غذا می خورد که باد، شن و خاک روی غذای او نریزد.
یک روز صبح هوا ابری شده بود و ابرها سیاه و سیاه تر می شدند تا این که اولین قطره باران روی فیل کوچولو ریخت. فیل کوچولو خیلی زود زیر صخره ای بزرگ پنهان شد. کم کم قطره های باران زمین را گلی کردند.
فیل کوچولو با خودش گفت: چقدر وحشتناک، حالا چطوری به خانه برگردم؟!
فیل کوچولو خودش را عقب می کشید تا پاهایش کثیف و گلی نشود.
باران تند و تند می بارید. به زودی باران به پاهای فیل کوچولو رسید. فیل کوچولو فکر کرد: باید از اینجا بیرون بروم. تازه امروز ناخن ها یم را تمیز کردم.
همه حیوانات جنگل به بالای تپه رفتند. وقتی فیل کوچولو دید که آب رودخانه بالا آمده، مجبور شد مثل بقیه حیوانات به بالای تپه برود.
حیوانات می ترسیدند که سیل بیاید و همه را با خودش ببرد. حیوانات کوچکتر زیر گوش های فیل کوچولو پنهان می شدند تا باران آنها را خیس نکند.
فردا صبح وقتی حیوانات بیدار شدند، باران بند آمده بود. همه حیوانات خیلی کثیف شده بودند، حتی فیل کوچولو هم سر تا پایش گلی شده بود.
فیل کوچولو خودش را به تنه درخت می زد تا گل و خاک از روی بدنش جدا شود. فیل کوچولو گفت: من دیگر نمی توانم اینجا بمانم. من خیلی کثیف و گلی شدم.
فیل کوچولو می خواست به سمت آبشار برود تا همه بدنش را خوب بشوید. او از روی سنگ ها و چمن ها حرکت می کرد تا بیشتر گلی نشود. در راه بقیه حیوانات را دید. آنها هم خیلی گلی شده بودند.
زیر آبشار حوضچه ای از آب تمیز بود. فیل کوچولو وارد این حوضچه شد و زیر آبشار رفت. همه گل و لجن از بدن فیل کوچولو پاک شد. فیل کوچولو گفت: آخ جون، دوباره تمیز شدم.
وقتی فیل کوچولو می خواست از زیر آبشار بیرون بیاید، یک دفعه مقدار زیادی آب گلی روی سرش ریخت. فیل کوچولو سریع از زیر آبشار بیرون آمد و خیلی ناراحت و عصبانی شده بود.
فیل کوچولو ناراحت و عصبانی به سمت رودخانه رفت و دید آنجا حیوانات دیگر روی هم آب می پاشند. یک خانم کرگدن، با صدای بلند گفت: فیل کوچولو تو هم بیا آب بازی کنیم.
خانم کرگدن خیلی تمیز شده بود.
فیل کوچولو هم توی رودخانه رفت و خودش را خوب شست و با خرطومش روی حیوانات آب می پاشید و خوب آنها را تمیز می کرد.
از آن زمان به بعد فیل کوچولو با حیوانات دیگر به رودخانه می رفت و آب بازی می کرد و دیگر هم از گلی شدن نمی ترسید.
#قصه
#بهداشت_فردی
علی علیه السلام ، جانشین پیامبر
امروز، روز عید غدیره. روزی که دو دست خدایی تو دست هم قرار گرفتند. دو دست سبز و مهربون. دستای دو نفر که بهترین مردای روی زمین بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام روبالا برد و به همه گفت که بعد از من، علی علیه السلام رهبر همه مسلمون هاست. پیامبر اون روز با صدای بلند فریاد زد: «هر کس منو رهبر خودش می دونه، از این به بعد، علی هم رهبر اونه». پیامبرکه علی علیه السلام ر خیلی دوست داشت، برای دوستان علی علیه السلام هم دعا کرد و گفت: «ای خدای بزرگ! هر کسی علی رو دوست داره، تو هم با او دوست باش و هر کس با علی دشمنِ، تو هم با او دشمن باش». حالا دو تا رهبر، یعنی پیامبر و علی کنار هم ایستاده بودند. بچه ها! منظور پیامبر این بود که من با علی علیه السلام هستم و علی علیه السلام هم با منه. هر کس می خواد با من دوست باشه. باید با علی علیه السلام هم دوست باشه. پیامبر ما می خواست به مردم بگه ما رو تا حرفمون یکیه، فکرمون یک چیزه و رفتارمون یکیه وهر کاری که علی علیه السلام انجام می ده، من هم که پیامبر هستم، اون رو قبول دارم و می پسندم.
#واحد_کار_عید_غدیر
#عید_غدیر
عید غدیر