#داستان #اربعین 👇🏻👇🏻
🌸بازگشت دوباره
بچه ها! می خوام براتون یه قصه بگم، خوب گوش کنید. مدت ها از واقعه عاشورا می گذشت و یزید، که دشمن دین خدا بود، دستور داد تا اُسرای کربلا رو به مدینه ببرن. برای همین یکی از سربازانش رو مأمور کرد تا اسرا رو به مدینه برسونه. حضرت زینب علیهاالسلام که در میون اسرا بود، از اون مأمور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زینب و بقیه اهل بیت، بتونن مرقد پاک امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کنن. اون مأمور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، یعنی اربعین به کربلارسیدن. پس بچه ها، اربعین روزیه که حضرت زینب و دیگر اسیران بعد از چهل روز که از عاشورا می گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کردن.
💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹
🌸خواهر داغ دیده
خیلی از شما بچه های عزیزم، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید، ولی ببینم درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟ همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلااومدن. در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم.
#واحدکار_اربعین
#داستان_کودکانه
#داستان #پاییز
پاییز بود. برگ های زرد درختان در هوا پرواز می کردند و چرخ زنان به زمین می رسیدند. برگ ها روی هم جمع می شدند و تپه های برگی درست می کردند. خانواده ی خارپشت ها، دنبال یک تپه ی برگی بزرگ می گشتند تا بتوانند همه ی زمستان سرد را در آن چمباتمه بزنند و بخوابند.
وقتی به یکی از این تپه های برگی رسیدند، مادر خارپشت گفت: « این جا خیلی خوبه! » هری کوچولو آن روز، خیلی سر حال نبود. او با بی حوصلگی راه می رفت و این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. ناگهان بالای درخت، چیزی دید. خوش حال شد. با صدای بلند به پدرش گفت: « پدر، بالای آن درخت را نگاه کن! فکر کنم آن جا بهترین اتاق خواب برای من باشد. »
پدر خارپشت لبخندی زد و گفت: « بسیار خوب. اگر دوست داری، برو بالای درخت و یک شب آن جا بخواب! » پدر، یک نردبان بلند برای هری درست کرد تا بتواند از آن، بالا برود. هری با دست ها و پاهای کوچکش نردبان را محکم گرفت و از آن بالا رفت.
وارد اتاقک بالای درخت شد. منظره ای که از پنجره ی اتاق دید، بسیار زیبا بود. از آن جا می توانست همه ی ستاره های آسمان را ببیند. کم کم آماده ی خوابیدن می شد که صدای « گرومپ گرومپ » بلندی شنید. سنجاب های طبقه ی بالا « بپر بپر » بازی می کردند. کمی بعد سر و صدای جیغ بلندی از پنجره آمد. بیرون را نگاه کرد. خفاش های بازیگوش در تاریکی شب، قایم موشک بازی می کردند. صدای جیغ و داد خفاش ها که تمام شد، باد سردی آمد و درخت ها را تکان داد. باد، سر و صدای زیادی می کرد. هری نتوانت با آن همه سر و صدا بخوابد.
از نردبان پایین آمد. به آرامی به اتاق خواب زیر زمینی خودش رفت. با خودش گفت: « شاید اینجا بتوانم بخوابم! » بعد توی تختخواب گرم و نرمش، چمباتمه زد و آماده ی خوابیدن شد. هری حالا فهمیده بود چرا خارپشت ها روی درخت نمی خوابند. برادرها و خواهرهای هری از برگشتن برادر کوچولویشان خیلی خوشحال شدند. آن ها دوست داستند بدانند، خوابیدن در اتاقک درختی چه طور است! می خوساتند از هری بپرسند. اما هری آن قدر خوابش می آمد که نتوانست هیچ حرفی بزند. برادرها و خواهرهای هری با هم گفتند: « شب به خیر هری کوچولو. فصل بهار دوباره می بینمت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بازی در ظاهر اسون ولی سخت برای بچه های کلاس اولی, حتی برای خودمم سخت بود😅
ولی دقت و تمرکز زیادی میخواد👌 همچنین برای هماهنگی چشم و دست
هم عالیه
فرزندپروری و طرحواره اطاعت
▪️به دنبال فرزند حرف گوش كن نباشيد.
👈 كودكي كه همه حرف های شما را گوش ميكند، فردا در اجتماع به حرف ديگران هم گوش خواهد داد.
👈 كودكي كه نه گفتن را نياموخته چگونه نه گفتن به سيگار و مواد مخدر را بداند؟
👈 چگونه وقتي عاشق كسي شد در مقابل خواسته هاي نابجايش نه بگويد؟
👈 چگونه در مقابل تعرضاتی که به جسمش می شود نه بگوید؟
👈 چگونه باید از خودش محافظت کند، وقتی یاد گرفته فقط و فقط چشم بگوید...
هر کم حواسی یا شیطنت یا کم تمرکزی ، بیش فعالی نیست:
گاهی کودک مشکلات جسمانی مانند تیروئید یا کم خونی دارد که باعث می شود تمركز نداشته باشد، گاهی هم محیط زندگی کودک مناسب نیست!!
برای مثال خانواده های متشنج و با درگیری زیاد، کودکانی کم حواس پرورش می دهند.
4_6017068247608722725.mp3
4.12M
مداحی کودکانه
#مداحی_کودکانه
#داستان در مورد اربعین
مدت ها از واقعه عاشورا می گذشت و یزید، که دشمن دین خدا بود، دستور داد تا اُسرای کربلا رو به مدینه ببرن. برای همین یکی از سربازانش رو مأمور کرد تا اسرا رو به مدینه برسونه.
حضرت زینب علیهاالسلام که در میون اسرا بود، از اون مأمور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زینب و بقیه اهل بیت، بتونن مرقد پاک امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کنن.
اون مأمور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، یعنی اربعین به کربلا رسیدن.
پس بچه ها، اربعین روزیه که حضرت زینب و دیگر اسیران بعد از چهل روز که از عاشورا می گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کردن.
در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
عواقب #تنبیه_بدنی کودکان
اعتماد به نفس آنها از بین میرود و در نتیجه تا مدتها با یک حس #ناامنی و #ترس از جامعه زندگی میکنند.
تنبیه بدنی #استقلال کودک را از او میگیرد و موجب میشود در ادامه فقط یک مطیع و برده باقی بماند.
احساسات بد در وجود او فوران میکند. غم و اندوه و #اضطراب مزمن، برای او همیشگی میشود.
تنبیه بدنی سدی قوی در برابر کودک و والدین میسازد و ارتباط آنها با هم از بین میرود.
احساس رها شدن، #تنهایی و عدم توجه در کودک شکل میگیرد.
مانع از #یادگیری مهارتهای ارتباطی اجتماعی میشود.
کوک نسبت به همسالان خود و به خصوص در مدرسه رفتاری تهاجمی و خشونت آمیز خواهد داشت.
کودکانی که تنبیه بدنی میشوند #خلاقیت و #هوش_هیجانی کمتری نسبت به سایر کودکان خواهند داشت.
توانایی شناختی #کودک از بین میرود.
در ذهن آنها این ایده به وجود میآید که بهترین راه حل مناقشات و مشکلات؛ #خشونت و درگیریهای فیزیکی است.
باعث نابهنجاری رفتاری در اجتماع میشود
🌹