🧿🧿سولات متداول درباره ڪارگاه‌هاے مجازی 💥شیوه برگزارے ڪارگاه‌هاے مجازے به چه صورت است؟ ❌ڪارگاه‌های مجازے از دو بخش محتوے آموزشے و رفع اشڪال تشڪیل شده‌اند. محتوے آموزشے شامل ویس تدریس استاد، متن، فیلم، سوال، تمرین و غیره است ڪه در گروه تلگرامے بارگزارے میشود. دسترسے به محتوے آموزشے محدود به ساعت خاصے نیست و در هر ساعت از شبانه‌روز در دسترس متقاضے است. بخش رفع اشڪال ڪارگاه بعد از بارگزارے محتواے آموزشے هر بخش برگزار می‌شود. 💥آےا ڪیفیت ڪلاس‌هاے مجازے در حد ڪلاس‌هاے حضورے است؟ ❌ بله ڪیفیت ڪلاس‌هاے مجازے در حد ڪلاس‌هاے حضورے و حتے بیشتر از آن‌ها است ڪه دلیل آن عدم فشردگے و فرصت بیشتر متقاضیان براے یادگیرے مطالب آموزش داد‌ه شده است. 💥مدت زمان برگزارے هر دوره چند روز است؟ ❌مدت زمان برگزارے هر دوره بسته به حجم مطالب آموزشے و تعداد جلسات متفاوت است ڪه بین بین یک هفته تا ده روز تخمین زده میشود. 💥رفع اشڪال ڪارگاه‌ها به چه صورتے است؟ ❌ رفع اشڪال ڪارگاه در گروه ویژه همان ڪارگاه ڪه در تلگرام تشڪیل می‌شود برگزارے خواهد شد و هر جلسه ڪارگاه دو ساعت رفع اشڪال دارد. 💥محتوی آموزشے ڪارگاه تا چه زمانے در دسترس مربیان است؟ ❌محتوی آموزشے هر ڪارگاه به طور معمول از زمان بارگزارے هر جلسه تا دو هفته پس از پایان دوره در دسترس شرڪت ڪنندگان است. 💥در گواهینامه آیا عنوان مجازے بودن ڪارگاه قید میشود؟ ❌ خیر گواهے همان گواهے هست ڪه در ڪارگاه حضورے خواهیم داد با این تفاوت ڪه در گواهے مجازے ساعت آموزشے بیشترے قید میشود . 💥برای دریافت گواهے شرڪت در دوره چه باید ڪرد؟ ❌گواهی دوره پس از اتمام دوره به آدرس پستے شما ارسال خواهد شد. نحوه ثبت‌نام در دوره‌‌هاے مجازے به چه صورتے است؟ 💥شما میتوانید براے شرڪت در این ڪارگاه با پرداخت هزینه کامل کارگاه به شماره ڪارت 5047061022942284 بنام ابراهیم حسن تبار (عمودانا) واریز نمایید بعداز واریز تصویر فیش واریزے رو به : ✨ 🆔 @Ganjipour ارسال نموده تا در گروه ثبت نامے هاے این ڪارگاه ها عضو شوید. ✨📲 +989136653699 ❤️ تضمین اعتبار مدرک و آموزش با ڪیفیت #به_دوستان_خود_بگویید💜

آموزش مجازی #اول_ابتدایی آموزش صفحه به صفحه کتب اول ابتدایی مشاوره و ثبت نام : 09136653699 @Ganjipour

ترتیل جزء 1استادمنشاوی @morabikodak5159

🌸#شعر #بسم ا#لله بگم یا که نگم ؟🌸 بچه ها قبل از هر کاری نام و یاد #خدا بله باید قبل از شروع هرکار اول نام خدا را می بریم خوب حالامن هم چند تا از مواری را که باید با نام خدا شروع کنیم را با شعر برای شما می خوانم شما هم بعد ازمن چهار مرتبه بلند بگوئید (بگو بگو ، بگو بگو ) می خوام برم پیش خدا تا بخونم نماز و دعا بسم الله بگم یا که نگم ؟ بگو بگو ، بگو بگو می خوام قرآن بخوانم سوره فرقان بخونم بسم الله بگم یا که نگم؟ بگو بگو ، بگو بگو از در می خوام بیرون برم یک کمی تو ایون برم بسم الله بگم یا که نگم؟ بگو بگو ، بگو بگو می خوام کنم من بازی با بچه ها هم شادی بسم الله بگم یا که نگم ؟ بگو بگو ، بگو بگو می خوام بپوشم لباس تا برم من کلاس بسم الله بگم یا که نگم؟ بگو بگو ، بگو بگو می خوام بخورم غذا تا نخورم من دوا بسم الله بگم یا که نگم؟ بگو بگو ، بگو بگو می خوام برم بخوابم خوابهای خوب ببینم بسم الله بگم یا که نگم ؟ بگو بگو ، بگو بگو احسنت پس یاد گرفتیم که همیشه در هر کاری نام و یاد خدا را ببریم @morabikodak5159

#شعر براي #تشويق به #نماز اتل متل پروانه💕 نشسته روي شانه💕 صدا مياد چه نازه 💕 ميگه وقت نمازه💕 به اين صدا چي ميگن💕  میگن اذان اقامه💕 شيطونه ناراحته   💕  دنبال يه فرصته💕 ميگه آهاي مسلمون  💕 نماز رو بعدا بخون💕 @morabikodak5159

#کاردستی_نماز ماه رمضان جانماز @morabikodak5159

🔔🔔🔔 #هفته دوم اردیبهشت ۹۹ #برنامه_هفتگی #هفته_دوم #اردیبهشت برنامه هفته دوم اردیبهشت ۹۹ @morabikodak5159

‍ ‍ نام داستان: چادر نماز یکی بود یکی نبود، فاطمه دختر زیبا و مهربانی است. او شش ساله و تنها دختر پدر و مادرش است. در فاطمه آموزگار است او هر روز کیف خود را بر می دارد و به مدرسه می رود. مادر فاطمه هم پرستار است او هر روز چادر خود را سر می کند و به بیمارستان می رود. فاطمه یک مادر بزرگ مهربان هم دارد، وقتی پدر و مادر به سرکار می روند فاطمه پیش مادر بزرگ می ماند. او مادر بزرگش را خیلی دوست دارد. خانه آن ها ٣ تا اتاق دارد:یک، اتاق برای پدر و مادر، یک اتاق برای مادر بزرگ و فاطمه، یک اتاق برای پذیرایی از مهمان. حیاط خانه آن ها باغچه کوچکی دارد. در کنار باغچه درخت توتی بزرگ شده است. یک حوض کوچک آب هم هم در حیاط هست که چند ماهی قرمز همیشه توی آن بازی می کنند. نزدیک ظهر است، فاطمه زیر درخت توت روی زیلو نشسته و با عروسک پارچه ای خود بازی می کند. امروز اولین روز ماعه مبارک رمضان است. مادر بزرگ اول وضو می گیرد. بعد به اتاق می رود و چادر نماز خود را سر می کند. بعد به کنار پنجره اتاق م یرود پنجره را باز می کند و می گوید: فاطمه جان بیا توی اتاق. فاطمه عروسکش را می بوسد و به کنار پنجره می رود. به در اتاق که می رسد می پرسد: مادربزرگ چی کار دارید؟ مادربزرگ لبخندی می زند و می گوید: می خواهیم با هم بروی مسجد. فاطمه عروسکش را به سینه می فشاد و با شادی می گوید: آخ جون. مادر بزرگ می گوید: حالا برو چادرت را سرت کن . فاطمه از کمد چادر نمازش را بر می دارد. عروسکش را روی تاقچه اتاق می گذارد تا بخوابد. بعد به طرف قفسه کفش ها می رود تا به مادر بزرگ به مسجد بروند. @morabikodak5159