کلاغه میگه خبرخبر پرستوها میرن سفر
حالا که فصل پاییزه برگ درختا می ریزه
بارون می باره نم نم یه وقت زیاد یه وقت کم
هوا یه خُرده سرده برگ درختا زرده
پاییز خیلی قشنگه ببین چه رنگارنگه
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در بگو مگوی کودکان دخالت نکنید
بگو مگوی کودکان سر خوراکی، اسباب بازی یا جای محدود یا حتی تماشای شبکه تلویزیونی، فرصتی مناسب برای آموزش مهارت «حل مساله» است.
🍀تربیت فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روانشناسی
روش صحیح تقویت حرف شنوی در فرزندان
─┅─═ঊঈ🌸ঊঈ═─
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
#قصه
#عقاب_مغرور
توی یک روز قشنگ، پرنده های زیبایی پرواز می کردند. یکی از اون پرنده ها عقاب مغرور بود. عقاب مغرور روی یک کنده ی درخت نشست. دید که بعضی از حیوانات دور هم جمع شدند. پرسید: «اینجا چه شده است؟»
یکی از حیوانات که آنجا که بود و می دانست چه شده، گفت: «ما می خواهیم یک مسابقه برگزار کنیم.»
روز بعد که مسابقه برگزار شده بود، عقاب رفت توی مسابقه شرکت کرد. رئیس مسابقه که جغد پیر بود، مسابقه را شروع کرد.
جغد پیر گفت: «هر حیوانی هر هنری که بلد است در این مسابقه نشان بدهد و هر کی در مسابقه ببرد، جایزه می گیرد.»
اولین حیوان، دارکوب بود. اون با نوکش روی درخت طرح های زیبایی کشید و همه برای او دست زدن.
نفر دوم مرغ ماهی خوار بود، اون با اینکه تو آب شنا می کرد، سریع سرش را کرد توی آب و یک ماهی را شکار کرد و باز اون و تو آب رها کرد و همه برای او دست زدند.
نفر هفدهم عقاب بود، او بال زد و شتاب گرفت، با چنگال های تیزش موش را در چنگال خودش گرفت، اما برای عقاب هیچ کسی دست نزد چون با اون کار موش ترسید و گریه کرد.
عقاب گفت: «برای چه برای من دست نمی زنید و جایزه را به من نمی دهید؟»
جغد گفت: «تو با این کاری که کردی موش را ترساندی.»
فلامینگو که دید موش دارد گریه می کند، سریع دوید و با منقارش زد به پنجال های عقاب و موش را با قدرت از عقاب گرفت.
جغد پایان مسابقه را تعیین کرد و گفت: «الان برنده ی مسابقه را مشخص می کنم.» و برنده ی مسابقه را فلامینگو انتخاب کرد.
فلامیگو از خجالت سرخ شده بود و از همه تشکر کرد و گفت: «من این کار را برای جایزه نکردم!»
جغد گفت: «می دانم اما اینو بخاطر این دادم چون تو موش را با شجاعت نجات دادی.»
فلامینگو هم شاد و خندان به خانه رفت.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
روانشناسها میگن:
هر برچسبی به بچه ها بزنیم، همون میشن
مثلا بگیم دروغگو! شلخته! تنبل! و ... همین خلقیات رو میگیرن.
یه دوستی داریم، خیلی به بچه هاش برچسب میزد
میگفت: عاشق امام حسین! دختر با حیا! پسر با غیرت! سرباز امام زمان و ...
خیلی وقتا هم تو لالایی هاش میگنجوند این برچسب ها رو! یادم اومد که
«روانشناس ها میگن: بچه ها شبیه برچسب هاشون میشن»
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
شعر | واحد کار خوراکی ها | شیر
به به چه طعم خوبی !
خوش مزه و سفید است
هر روز میخورم شیر
چون واقعا مفید است
با خوردن دو لیوان
قدم رسیده این جا
حتما دو سال دیگر
من می رسم به بابا
دندان شیری من
پوسیده بود ، افتاد
اما خدا به جایش
دندان محکمی داد
در سفره چیدم امروز
ماست و پنیر و سرشیر
ممنونم از تو ای گاو
از این که داده ای شیر
شیر و عسل اگر بود
در رودهای دنیا
مثل بهشت می شد
این باغ های زیبا. #واحدکار_خوراکیها.
http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d