eitaa logo
ایده های جدید مربیان کودک
78.8هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
✨ مربیان خلاق، معلمان و مامان های با انگیزه و شاد اینستا: https://instagram.com/morabiyan_kodak?igshid =N مدیر: @Ganjipour کپی مطالب کانال در کانال های خصوصی با صلوات برای شادی روح پدرم♥️ تبلیغات : @tabligsg @Ganjipour
مشاهده در ایتا
دانلود
کاردستی#اربعین
به بچه ها کار بدهید و در مقابل انجام کار ذوق کنید... ❗️نه جایزه بخرید و ❗️نه آفرین بگویید... حتی اگر شده کار بیهوده به آنها بدهید... ولی وقتی انجام می دهند ذوق کنید!!! 🌺🌹🌺🌹🌺🌹
کاردستی#اربعین
#کاردستی_اربعین
#کاردستی_اربعین
زبان آموزي گوش- بيني- دهان- لب – دندان- زبان- چشم- ابرو- مژه- پوست- بيمار- ميکروب- مسواک- خمير دندان- حوله- صابون- دکتر- دارو- نسخه مفاهيم علوم و رياضي علوم- مقايسه آب سالم با آب آلوده رياضي - مفاهيم، روي،زير،کنار،ميان 💖🌺💖🌺💖🌺💖🍀🍀
کاردستی #واحد_کار_بهداشت
داستان👇👇
یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود، خرگوش مهربانی بود که در روستای سرسبز و خوش آب و هوایی زندگی می‌کرد . یک روز صبح  آقای خرگوش تصمیم گرفت که به مزرعه برود و برای ناهارش چند هویج بچیند و با آن یک سوپ خوشمزه بپزد . خرگوش مهربان چهار هویج را از زمین کند و به طرف خانه به راه افتاد . او در مسیر برگشتن به خانه آقای موش را دید، آقای موش به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت : “خرگوش مهربان ، بچه‌هایم گرسنه هستند. ممکن است یکی از هویج‌هایت را به من بدهی؟” خرگوش هم یک هویج خوش رنگ را به آقای موش داد . موش از او تشکر کرد . سه هویج دیگر برای خرگوش مهربان باقی مانده بود. سپس خرگوش به خانم خوک رسید. خانم خوک به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت : “خرگوش مهربان، داشتم به بازار می‌رفتم تا برای بچه‌هایم هویج بخرم، خیلی خسته شده‌ام و هنوز هم به بازار نرسیده‌ام . ممکن است یکی از هویج‌هایت را به من بدهی ؟ ” خرگوش یکی دیگر از هویج‌هایش را به خانم خوک داد. حالا دو هویج دیگر برای او باقی مانده بود . اینبار خرگوش مهربان، اردک عینکی را دید. اردک به او سلام کرد و گفت : “خرگوش مهربان، آیا تو می‌دانی که هویج برای بینایی چشم مفید است؟ آیا یکی از هویج‌هایت را به من می دهی؟ ” خرگوش هم با خوشرویی یکی دیگر از هویج‌ها را به اردک عینکی داد و به راه افتاد. حالا آقای خرگوش فقط یک هویج در دست داشت . او از جلو خانه‌ی مرغی خانم عبور کرد. مرغی خانم او را صدا کرد و پس از سلام گفت : “خرگوش مهربان، زمستان در راه است. چند روز دیگر جوجه‌هایم به دنیا می‌آیند و من هنوز هیچ لباسی برایشان آماده نکرده ام . ممکن است این هویج را به من بدهی ؟ اگر روی تخم هایم بنشینم حتما جوجه های بیشتری به دنیا خواهم آور”. خرگوش مهربان هم یک هویج باقی مانده را به مرغی خانم داد و به سمت خانه به راه افتاد . آقای خرگوش خسته و گرسنه به خانه رسید . هیچ هویجی برای او باقی نمانده بود. او با خود فکر می‌کرد که برای ناهار چه غذایی بپزد، که ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد . خرگوش مهربان پرسید : “چه کسی پشت در است ؟” صدایی شنید، “سلام، ما هستیم، آقای موش، خانم خوک، اردک عینکی، مرغی خانم ” خرگوش مهربان در را باز کرد. با تعجب به دوستانش نگاه کرد. آنها گفتند : “امروز تو هویج‌هایت را به ما دادی . ما هم با هویج تو غذا پختیم و برایت آورده ایم”. خرگوش که خیلی خوشحال شده بود، دوستانش را به داخل خانه دعوت کرد و پرسید : “چه غذایی پخته اید ؟” همه با هم گفتند : ” سوپ هویج سپس همه با هم دور میز نشستند و سوپ هویج خوردند.🍲🍲🍲
آموزش#عدد_۳
💕💕 فراموش نکنید که این اشتباه بزرگی ست که در هر جمعی از نگرانی خود در رابطه با کم رویی و خجالتی بودن فرزندمان سخن بگویید . بازگو کردن این مسئله به طور مداوم، این ذهنیت را برای فرزندتان ایجاد می کند که مشکل او بسیار مهلک و لاینحل است. او را به خاطر عدم روابط اجتماعی صحیح اش مورد مواخذه قرار ندهید. به جای سرزنش سعی کنید ، راهکار صحیح برای حل مشکل پیدا کنید . http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d