eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ◆ متن سخنرانی استاد ◆ ⚠️ ؟⚠️ را باید مو به مو انجام داد. چرا؟ باید -تقلید داشته باشید. باید زنگ بزنی بپرسی. اگر پیگیر نشیم دیگه این تنبلی از خودمونه. آیت الله بهجت میگه سیر و سلوک است. ایشون می فرماید همین نماز اول وقتتون رو بخونین، به جایی که باید برسین می رسین. برخی از علماء می گفتند اگر نرسیدید آب دهان به صورت ما بیندازید. اسلام در همین باید ها و نباید هاست. نماز صبح بیدار شدن، روزه ماه رمضان، اینها ریاضت نیست؟ چرا، هست. ولی بیشتر از این باشد هست. این در اسلام وارد نیست. ما هم موظف هستیم. بر ما سیره اهل بیت لازم است. و . اما عادت های برای انجام واجبات، شخصی هستند و من نباید کاری که خودم انجام میدم به بقیه دستور بدم انجام بدهند. این یعنی در دین و خطرناک هست. بالاخره طریقت یا شریعت؟ این طریقت خودش در شریعت گنجانده شده است. الان داعشی هم عشق به رسول الله داره منو تو هم داریم. ظاهرا در شریعت یک سری اشتراکات وجود دارد. پس چرا انقدر اختلاف؟ آیا این به خاطر طریقت هست؟ نه. یه بخش دیگر است. این به خاطر این است که مهم ترین بخش شریعت وانهاده شد و آن هم بود. بدعتی از این بزرگتر در کل تاریخ بشریت ابلیس به وجود نیاورده بود (داعش). اگر می بینید در طریقت اشتباه و اختلاف پیش آمده دلیل آن عمل نکردن به شریعت است. حضرت موسی پیامبر شریعت هست. خداوند متعال فرمود برو سراغ خضر. خضر آدم کشت. من و شما آدم بکشیم جایز نیست ولی چرا خضر جایز هست؟ چون این عمل خضر جزئی از شریعت خودشه. شریعت به او اجازه داده. یه بچه وقت دنیا آمدن می میرد، چقدر ناراحت میشیم از خدا؟ این بچه بزرگ بشه کافر بشه مشرک بشه از خدا نبودش را میخواهیم. این وجووووود، ندارد. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
🔖 علیه السلام قدرت امام هادی علیه السلام ♦️متوکل عباسی از یک مرتاض هندی تقاضا کرد که با جادوگری و طلسم ها بر امام هادی (علیه السلام) غلبه کند و مکتب اهانت را بر تشیع پیروز نماید. 🔷جادوگر ناصبی با اطمینان درخواست خلیفه را پذیرفت، پس جلسه ای تشکیل شد و حضرت هادی (علیه السلام) را به این محفل دعوت کردند. متوکل اسباب ضیافت و صرف طعام تدارک دید و خدام مشغول پذیرایی شدند. ▪️طبق قرار جادوگر ناصبی در نان تصرف کرد، به نحوی که هرگاه امام دست به طعام می برد قطعات نان در هوا معلق شده و از جلوی دست حضرت پرواز می کرد و حاضرین با قصد تحقیر به امام می خندیدند. ♦️این جسارت چند بار تکرار شد، امام که از این توطئه مطلع بود به ناچار به عکس شیری که روی پرده نقاشی شده بود دستی کشید و به عکس امر فرمود: ای شیر، زنده شو این دشمن خدا را بگیر. 🔷 پس ناگهان عکس تبدیل به یک شیر عظیمی گردید و پرده کاخ را درید و جادوگر را در یک چشم به هم زدن بلعید و سپس به امام خیره شد و آماده حمله به حضار شد، امام علی هادی (علیه السلام) مجددا به شیر امر فرمودند به حالت اول برگرد و نقش پرده شو. 🔷مجلس پراکنده شد و عده ای از هوش رفتند، متوکل به حضرت پناهنده شد و عرض کرد: (یابن رسول الله، جادوگر نزد من امانت بود، خواهش می کنم به شیر امر فرمایید که این مرتاض هندی را برگرداند) حضرت فرمودند: والله که دیگر او را نخواهید دید، آیا گمان کرده ای که دشمن خدا بر اولیاء الله مسلط خواهند شد؟ ، سپس حضرت مجلس را ترک فرمودند. 📚منابع : بحار الانوار، جلد 50 صفحه 147 اثبات الهدی، جلد 3 صفحه 347 هدایة الكبرى، صفحه 319 پایگاه داستان منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=149 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔷نمايش لشكر امام در مقابل خليفه علیه السلام 🔶روزى متوكّل عبّاسى جهت ايجاد وحشت و ترس براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام و ديگر شيعيان و پيروان آن حضرت ، دستور داد تا لشكريانش كه تعداد نود هزار اسب سوار بودند، خود را مجهّز و صف آرائى كنند. و پيش از آن ، دستور داده بود تا هر يك از آن ها خورجين اسبش را پر از خاك نمايد و در وسط بيايانى تخليه كنند، كه در نتيجه تپّه بسيار عظيمى از خاك ها درست شد. 🔺چون لشكريان در اطراف آن صفّ آرائى كردند، متوكّل با حالتى مخصوص بالاى تپّه رفت ؛ و سپس امام علىّ هادى عليه السلام را نزد خويش احضار كرد، تا عظمت لشكر و قدرت خود را به آن حضرت نشان دهد؛ و به وى بفهماند كه در مقابل خليفه هيچ قدرتى ، توان كمترين حركت را ندارد. همين كه امام هادى عليه السلام كنار متوكّل عبّاسى قرار گرفت و آن صفوف فشرده و مجهّز را تماشا كرد، به او فرمود: آيا ميل دارى من نيز لشكر خود را به تو نشان دهم ؟ 🔻متوكّل اظهار داشت : آرى . بعد از آن ، حضرت دعائى را به درگاه خداوند متعال خواند، پس ناگهان ما بين آسمان و زمين ، از سمت شرق و غرب ، لشكريانى مجهّز صفّ آرائى كرده و منتظر دستور مى باشند. 🔷متوكّل با ديدن چنين صحنه اى مدهوش و وحشت زده گرديد. و چون او را به هوش آوردند، حضرت به او فرمود: ما با شما در رابطه با مسائل دنيا و رياست ، درگير نخواهيم شد؛ چون كه ما مشغول امور و مسائل مربوط به آخرت هستيم ، به جهت آن كه سراى آخرت باقى و أبدى است و دنيا فانى و بى ارزش خواهد بود. 🔻بنابر اين ، از ناحيه ما ترس و وحشتى نداشته باشيد؛ همچنين گمان خلاف و بد درباره ما نداشته باشيد🔻 📚 إثبات الهداة : ج 3، ص 377، ح 46، مجموعة نفيسة : ص 236. پایگاه داستان منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=156 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
1_95038581.mp3
2.55M
🔸یار امام زمانش بود .... ولی امام رضا علیه السلام به او فرمود تو شبیه الاغی 😳 👈إِنَّمَا أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ يَا عَلِيُّ أَشْبَاهُ اَلْحَمِيرِ (الغيبة (للطوسی) , جلد 1 , صفحه 67) 🔖داستان حب مال دنیا و تکذیب امامت 👈داستان علی بن ابی حمزه بطائنی ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔶 حضرت امام زمان (علیه السلام) می فرماید: ای محمد بن عیسی! آن وزیر - که لعنت خدا بر او باد - در خانه اش درخت اناری دارد که وقتی شکوفه می زد، قالبی از گل انار ساخت وآن را دو نیم کرد وآن کلمات را که دیدی روی انار نقش بسته بود. داخل هر دو قسمت قالب حک نمود. آنگاه آن را به اناری که هنوز کوچک بود، محکم بست. وقتی انار بزرگ ورسیده شد، همان طور که دیدی، آن کلمات بر روی آن به طور برجسته نقش بسته بود. 🔷فردا وقتی به نزد والی رفتید، به او بگو: جواب را یافته ام اما آن را در خانه وزیر بیان خواهم نمود. وقتی به خانه وزیر رفتید، سمت راست حیاط اتاقی را می بینی، به والی بگو: جواب در آن اتاق است. 🔶آن گاه وزیر دست پاچه وسعی خواهد نمود که از ورود شما به اتاق جلوگیری کند. اما تو اصرار کن ومواظب هم باش که او را رها ننمایی تا جلوتر از تو وارد اتاق شود. ▪️وقتی وارد اتاق شدی، طاقچه ای را می بینی که کیسه سفیدی روی آن نهاده شده است. آنرا بردار وبازکن! خواهی دید که قالبی که او به وسیله آن، این حیله را اجرا نموده است، در آن است. آن را مقابل والی بگذارد وآن انار را داخل آن قرار بده! خواهی دید که کاملا منطبقند. بدین ترتیب موضوع روشن خواهد شد. 🔺ای محمد بن عیسی! به والی بگو که ما معجزه دیگری نیز داریم وآن این که، این انار طبیعی نیست. داخل آن انباشته از دود وخاکستر است. 🔶 اگر می خواهی صحت اداعای من ثابت شود، به وزیر امر کن که آن را بشکند! وقتی وزیر انار را بشکند دود وخاکستر آن به هوا برخاسته وبر چهره وریشش خواهد نشست. 🔷وقتی محمد بن عیسی این سخن را از حضرت شنید، بسیار مسرور گشت ودر مقابل امام (علیه السلام) به خاک افتاده زمین ادب را بوسید، واز محضر حضرت مرخص شده وبه سرعت به نزد یاران خود باز می گردد، ومژده احسان مولا را به شیعیان بحرین ابلاغ می نماید. 🔶صبح هنگام، همه به اتفاق نزد والی رفته ومحمد بن عیسی مو به مو تمام آنچه را که امام (علیه السلام) فرموده بود اجرا کرد، وهمه شاهد اثبات درستی دعوای او وعنایت وتفضل امام (علیه السلام) شدند. 🔻در این حال، والی رو به محمد بن عیسی نموده وگفت: چه کسی تو را مطلع کرد؟ گفت: امام زمان (علیه السلام). والی پرسید: امام زمان کیست؟ محمد بن عیسی گفت: داوزدهمین امام، حضرت مهدی (علیه السلام). آنگاه یک یک امامان را تا امام زمان (علیه السلام) نام برد. 🔸والی که از دیدن این نشانه آشکار منقلب شده بود به محمد بن عیسی گفت دستت را به من ده! من می گویم: أشهد أن لا اله الا الله، وأن محمد عبدوه ورسوله، وأن الخلیفه بعده بلا فصل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام). آن گاه به امامت اهل بیت (علیه السلام) تا امام زمان (علیه السلام) اقرار واعتراف نمود وبه مذهب شیعه اثنی عشری مشرف وبه راه راست هدایت گشت. سپس دستور داد تا وزیر را به قتل برسانند، ورسما از مردم بحرین عذر خواهی نمود، واز آن هنگام با آن ها به نیکی رفتار می کرد. 🔻راوی گوید: این قصه در بحرین مشهور است، وقبر محمد بن عیسی زیارتگاه شیفتگان اهل بیت (علیه السلام) می باشد. 📖بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸ - ۱۸۰./داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (برگرفته از کتاب بحار الانوار) نویسنده: حسن ارشاد 🔲 پایگاه داستان های منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=180 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━