✨﷽✨
💠 #بازديد_امام_رضا_عليه_السلام_از_آية_اللّه_بهشتى
شهيد حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا حسن بهشتى امام جمعه موقت اصفهان كه به همراه فرزند دو ساله اش در روز بيست و يكم ماه مبارك رمضان (مصادف با سالروز شهادت اقا اميرالمؤ منان عليه السلام) توسّط منافقين به شهادت رسيد مى فرمود:
ساعت آخر عمر پدرم (آية اللّه حاج آقا مصطفى بهشتى اصفهانى) بالاى سر ايشان بودم.
نفسهاى آخر را كشيد. من ساعت و دقيقه وفات ايشان را نوشتم و پارچه اى روى جنازه اش كشيدم و شروع به قرائت قرآن و توسّل و گريه كردم.
صبح شد، به فاميل و بستگان اطّلاع دادم: سحر ايشان رحلت نموده. امّا ساعت مرگ را نگفتم. شهر اصفهان به مناسبت ارتحال اين عالم بزرگ تكانى خورد و مراسم تشييع باشكوه و بى نظيرى برگزار شد.
بعد از مراسم جوانى به من مراجعه كرد و گفت:
پدر شما در
ساعت ۲۰/۲ دقيقه از دنيا رحلت نموده اند.
گفتم: ساعت و دقيقه فوت در حبيب من است و احدى از مردم حتّى خواهر و برادرم نيز نمى دانند.
شما كى هستى؟ خواهش مى كنم خودتان را معرّفى كنيد!
آن جوان گفت:
من يك آدم معمولى هستم. من در عالم رؤ يا به حرم آقا امام رضا عليه السلام مشرف شدم.
ديدم آقا علىّ بن موسى الرضا عليه السلام از حرم بيرون مى آيند.
گفتم: آقا! شما كجا مى رويد؟
فرمودند: هر كس به زيارت من بيايد لحظه آخر عمر به بازديدش مى روم.
حاج آقا مصطفى بهشتى از علماى اصفهان است. لحظه آخر عمرش هست. مى روم بازديد ايشان.
من از خواب بيدار شدم، ساعت و دقيقه را يادداشت كردم. تطبيق كردم، ديدم: دوشنبه ۲۰/۲ بعد از نيمه شب نوشته اش بانوشتهام دقيقاً مطابق بود.
📚به نقل از حجة الاسلام قرائتى: نشريّه نصيحت: شماره ۱۴۸، ص ۱، ۷/۶/۱۳۷۴.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔸 #زن_زیبایی_به_عقد_مرد_زاهد_و_مومنی_در_آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.
🔹روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم!
🔸مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد!
🔹زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!
غروب به خانه آمد .
🔸مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
🔹مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
💌
🔺هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان
🔺پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
🔅"امام صادق علیه السلام فرمود:
در زمان حضرت موسی-علیه السلام-مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد،مردی را با زن خود دید،آن مرد را نزد حضرت موسی آوردواز او شکایت کرد.
درآن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وگفت:هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموس خودش تجاوز کنند.حضرت موسی به آن دو فرمود:با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند.
🔺بنابراین،مؤمن با غیرت هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی کند،چرا که نمی خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔴 #عاقبت_دست_کم_گرفتن_آیات_الهی!
✳️شخصی از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که دستش قطع شده بود
محضر مقدس آقا امیرالمؤمنین علیه السلام شرف یاب شد.
🌷حضرت دست بریده او را گرفته و بجای خودش گذاشتند و آهسته چیزی خواندند،تا شفا یافت.
🍀مرد خوشحال و خشنود شد و رفت.
🌾روز بعد آمد خدمت حضرت و گفت : یا علی چه چیزی به دستم خواندی که خوب شد؟
🌺حضرت فرمود:سوره حمد را خواندم.
⚡️آن شخص از روی تحقیر گفت: فقط سوره حمد را خواندی؟!
🍁تا این حرف را زد؛ فی الحال دستش آویزان شد و تا آخر عمر به همان حالت بی دستی باقی ماند،
زیرا که سوره حمد را غیرقابل اعتنا و کوچک شمرد...
📘خزینه الجواهر،حدیث ۳۲
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔴 #نحوه_ی_برخورد_خداوند_با_مومنان_و_کافران_در_دنیا!
🌹امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
✅روزی دو فرشته از آسمان به زمین می آمدند که یکدیگر را ملاقات کردند.
🔆 یکی به دیگری گفت: «برای چه کاری فرو می آیی؟»
او پاسخ داد: «خداوند، مرا مأمور کرده است که به دریای نیل بروم و یک ماهی نادر را برای حاکمی ستمگر که به آن میل پیدا کرده است بالا بیاورم، تا او در کفرش به نهایت آرزوی دنیایی برسد.
⚠️تو برای چه کاری می روی؟»
💠فرشته دیگر پاسخ داد: «من مامورم کاری شگفت انگیزتر از کار تو انجام دهم!
✅ به سوی بنده مؤمنی می روم که روزه دار و نمازگزار بوده و دعا و صدایش در آسمان شناخته شده است.
🔆 می روم تا ظرف غذایش را که برای افطار آماده کرده است، بریزم تا به نهایت آزمون در ایمانش برسد...
✍بنابراین هر بلایی که برای آزمودگی مؤمن به او می رسد، آثار پر برکت آن برایش ذخیره می شود.
❤️خداوند میفرماید:
ای محمد!
✅اگر بنده ای را دوست بدارم، او را با سه چیز مواجه می سازم:
دلش را غمگین،
بدنش را بیمار
و دستش را از بهره دنیا تهی می کنم...
♨️ و آن گاه که بر بنده ای خشم گیرم، او را با سه حالت همراه می کنم:
دلش را شاد،
بدنش را سلامت
و دستش را از بهره های دنیا پر میکنم.
📘کافی، ج 2، ص 255، ح16.
📙بحار، ج 67، ص 229، ح40.
📗همان، ص 253، ح6.
📒همان، ص 255، ح 18.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#شهیدان_زنده_اند
❣ یک روز زنگ منزلمان به صدا در آمد.
در را باز کردم دیدم شخصی که نمی شناختم و از اهالی دزفول نبود پشت در ایستاده...
او سوال کرد منزل شهید هیبت الله قاضی اینجاست؟
گفتم بفرمایید من پدرش هستم.
یکباره به پای من افتاد و شروع کرد به بوسه زدن
او را از روی زمین بلند کردم و به داخل خانه بردم.
❣ ایشان گفت : من همرزم پسر شما در جبهه بودم.
سال ها از آن روز ها گذشت من دچار یک بیماری لاعلاج شدم.
هر چه سراغ پزشکان معتبر رفتم مشکل من برطرف نشد.
ناگهان خدا به دل من انداخت که به دزفول بیایم و به شهید قاضی متوسل شوم
❣ از شمال کشور با سختی به اینجا آمدم و از میان چندین قبرستان شهر مزار شهید قاضی دزفولی را با تلاش بسیار پیدا کردم ...
پس از فاتحه شروع کردم با شهید قاضی صحبت کردن و دوران آشنایی هردو مان را یاد آوری کردم.
بعد هم به او گفتم که این بیماری دارد مرا از پا در می آورد.من این همه راه آمده ام تا به واسطه شما از خدا شفایم را بگیرم.
❣ در همین حال از فرط خستگی خوابم برد.بلافاصله دیدم که شهید قاضی آمد و دستی به صورتم کشید و گفت : بلند شو شما شفا یافتی.
بعد شهید با صدای بلند تری گفت : یک وقت فکر نکنی این شفا دادن از طرف من بوده
جده ام حضرت زهرا سلام الله علیها به شما شفا دادند.
❣ این را که گفت : یکباره از خواب پریدم بلند شدم و ایستادم به وجد آمده بودم.
روحیه عجیبی داشتم نمی دانید از شهید آباد تا منزل شما را چطور آمدم
الان احساس میکنم اثری از بیماری در وجودم نیست.
🍃🌷
#شهید_سید_هبت_الله_قاضی_دزفولی
راوی_پدر_شهید
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
برادرم...سلام
#اجازهی_اندکی_صحبت...!
این روزها هوا گاهی نفس گیر میشود...
این روزها#زخمزبانها گاهی به اوج میرسد...
این روزها گویی همه جا #سوریه است.
برادرم، نمیدانم چقدر دلتنگ شدهای برای:
"منم باید برم، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی، طرف حرم بره"
سوریه نرفتهای.... قبول
اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود #مدافـعحـرم شد...
آری
آن هنگام که در اوج جوانی چشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی #مـدافعحـرمی...
آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی #مدافـعحـرمی
آن هنگام که در مجازی، هیچ دختری را خواهر خودت نمیدانی #مدافـعحـرمی...
آن هنگام که با گریه برای پاک دامنیات دعا میکنی #مدافـعحـرمی
یک نکته❗
در #جوانی پاک بودن شیوهی پیغمبری است.
این روزها زخمزبانها که به اوج رسید
باید به #علیاکبر_حسین علیهالسلام اقتدا کنی...🍃
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍