امام چهارم با مردم كوفه سخن گفت و در مقابل آنان خطبه خواند و پس از آنكه با اشاره اي مردم را خاموش كرد و آرام ساخت، فرمود: «اي مردم هر كس مرا مي شناسد كه شناخته است و هر كس مرا نمي شناسد اكنون نام و نشان خود را براي وي مي گويم، منم پسر آن كسي كه با وي بي حرمتي كرده اند و آنچه داشت ربودند و مال او را به غارت بردند و زنان و فرزندان او را اسير كردند»[8] و «منم پسر همان كسي كه او را در كنار رودخانه فرات سر بريدند بدون آن كه او خوني ريخته باشد يا حقي به گردن او باشد ... منم پسر همان كسي كه او را به قتل صبر كشتند و پس از آنكه ديگر نيروي جنگ و مقاومت نداشت و ناتوان افتاده بود بر سر او ريختند و او را به شهادت رساندند و همين افتخار ما را بس است»[9] امام چهارم با ايراد اين گونه سخنراني هاي بيدارگر مردم را ناچار ساخت كه در جريان شهادت امام قرار گيرند و جوانب آن را بيشتر بررسي كنند. لذا به تدريج موج عظيمي شكل گرفت كه ناچار اسرا را براي دور كردن مردم از آنان به سمت شام حركت دادند.
سخنراني بيدارگر زينب قهرمان در مركزيت حكومت در شام
يزيد فكر مي كرد با انتقال اسيران از كوفه به شام، مي تواند هم روي جنايت هاي خود پرده بكشد و اجازه ندهد مردم از ابعاد جنايت هاي او در كربلا با خبر شوند، و هم با اين كار به نحوي پيروزي خود و شكست امام حسين عليه السلام را به رخ شاميان بكشد كه در نهايت با سخنراني قهرمانانه زينب كبري عليها السلام نه تنها اين نقشه شوم خنثي شد؛ بلكه مردم شام نيز به ماهيت ظلم هاي يزيد و همفكران فاسدش پي بردند. هنگامي كه زينب كبري عليها السلام در مجلس يزيد به سخنراني پرداخت آن چنان با شجاعت و متانت سخن گفت كه هرگز كسي احساس نكرد، اين زن مصيبت ديده و يا جنازه هفتاد و پنج شهيد از جمله برادر بزرگوارش امام حسين عليه السلام پيش چشمش سر بريده شدند. در شرايطي كه باده گساران كاخ سبز دمشق دم از پيروزي مي زدند، زينب سلام الله عليها در حالي كه سر مبارك برادرش داخل طشت زر پيش روي يزيد بود و گاه با چوب به لب ودندان مباركش اشاره مي كرد فرمود: «يزيد فكر مي كني با كشتن برادرم آسيبي به ما زدي؟ نه والله شهادت افتخار ماست. ما در خانواده اي بزرگ شديم همه هستي خود را در راه خدا و دفاع از دين جدم فدا مي كنيم. مردم بدانيد من زينب دختر پيغمبر شمايم. يزيد فرزند پيغمبر شما را به ناحق كشت، فرزندان او را اسير كرد.... سخنان زينب عليها السلام چنان دلها را متوجه خود كرد كه تمامي حاضران به گريه افتادند تا آنجا كه يزيد ترسيد ممكن است انقلابي به وقوع بپيوندد و اساس حكومتش را به نابودي بكشاند.
خلاصه كنم، پس از حادثه غمبار اما روشنگر عاشورا، سخنراني اسيران در بند اما قهرمان و آزاده اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام زمينه بيداري فراگير جامعه اسلامي را فراهم كرد. پيشروي اين طوفان در حدي سريع بود كه طي سه سال تمامي مرزهاي جغرافيايي آن روز كشورهاي اسلامي در نورديد. قيام مختار و توابين در كوفه و خيزش عمومي مردم عليه دستگاه فاسد و جنايتكار اموي نمونه بارز اين بيداري است. بيداري كه ديگر در هيچ ايستگاهي توقف كرد و تا امروز در سراسر جهان اسلام ادامه دارد. هر جا ظلمي وجود داشته باشد، نماد باطل مشاهده شود، خيزش عمومي و بيداري اسلامي هست. فرقي نمي كند در كجا و عليه چه كسي!!
نتيجه بحث
اجازه بدهيد به دليل كمي وقت، مباحثم را جمع بندي كنم. نهضت عاشورا نقش اساسي در بيداري امت اسلامي داشته و دارد. از آنجا كه تمامي جوامع بشري در مقطعي از تاريخ، در خواب غفلت فرو مي رفتند، پيام آوران الهي وظيفه بيداري آنان را به عهده داشتند. حركت انقلابي حضرت موسي عليه السلام عليه دستگاه طاغوتي فرعون و در نهايت تلاش هاي همه جانبه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم و ديگر پيامبران الهي همه در اين راستا قابل تحليل و ارزيابي هستند. مراجعه به وصيت نامه امام حسين عليه السلام به برادرش محمد معروف به حنفيه نيز گواهي اين مدعاست. حركت خزنده معاويه و پس از او فرزندش يزيد، موجب تسلط خواب فراگير در افكار جامعه اسلامي شد و امام حسين عليه السلام را به دفاع از اساس ديني در معرض خطر واداشت. سخنراني امام در روز عاشورا، ظلم هاي سپاهيان دشمن در برخورد با جنازه هاي شهدا و نيز ايراد خطبه هاي بيدارگر امام سجاد عليه السلام در كوفه و حضرت زينب عليها السلام در شام همگي باعث شكل گيري بيداري امت اسلامي تا امروز گرديدند كه نمونه هاي بارز آن در قيام مختار و توابين عليه امويان طي فاصله كوتاه پس از حادثه عاشورا وجود دارد.
*****
روضه و ذكر مصيبت
عزيزان من دلهايتان را بفرستيد كربلا، لحظه اي كه امام حسين عليه السلام در برابر دشمن تنها ماند، همه عزيزان و دوستانش را در راه خدا تقديم كرد. كسي ديگري جز خودش باقي نمانده بود. حضرت آمد خيمه گاه همه اهل و عيالش را جمع كرد به خواهرش زينب عليها السلام سپرد فرمود: خواهرم زينب تا اينجا من رهبري اين نهضت را به عهده داشتم، اما از اين لحظه تو بايد خودت را براي شرايط سخت آماده كني. خواهرم همه سختيها متوجه تو است. زنان و كودكانم را به تو مي سپارم. خواهرم خودت را براي مجلس عبيدالله آماده كن. خودت را براي مجلس شام آماده كن. امام حسين عليه السلام همه وصيتهايش را انجام داد و با اهل و عيالش خداحافظي كرد. هنوز چند قدمي از خيمه گاه دور نشده بود كه ناگاه صداي خواهرش زينب عليها السلام را شنيد:
مهلا مهلا يابن الزهرا عليها السلام
برادرم صبر كن با تو كار دارم. امام حسين عليه السلام توقف كرد خواهرش آمد. بفرما خواهرم! زينب عليها السلام عرض كرد برادرم وقتي از خيمه دور شدي به ياد وصيت مادرم زهرا عليها السلام افتادم. آخرين لحظه عمر مادرم وصيت كرده بود، زينبم دخترم روز عاشورا در كربلا من نيستم به جاي من زير گلوي برادرت حسين عليه السلام را بوسه بزن. آمدم به وصيت مادر عمل كنم. خواهش مي كنم از اسب بيا پايين. آقا آمد روي زمين، خواهرش زينب عليها السلام زير گلوي برادر را بوسه زد. اما چند لحظه گذشت بار ديگر زينب مجلله آمد قتلگاه ديد برادرش سر در بدن ندارد. الهي بميرم برايت ابي عبدالله. اين بار زينب عليها السلام لبهايش را گذاشت روي رگ هاي بريده امام حسين عليه السلام.
الا لعنۀ الله علي القوم الظالمين
*****
[1] حسيني موسوي، محمد بن أبي طالب، تسلية المُجالس و زينة المَجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، 2جلد، مؤسسة المعارف الإسلامية - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1418 ق.
[2] مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج2، صص 423- 426
[3] النازعات/17-19.
[4] آيتي، محمد ابراهيم؛ (1388) بررسي تاريخ عاشورا، [بي جا]: مؤسسه انتشاراتي امام عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف، چاپ پنجم
[5] آيتي، دكتر ابراهيم، بررسي تاريخ عاشورا، تهران مؤسسه انتشاراتي امام عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف، چاپ چهارم، 1385، ص153.
[6] آيتي، همان، ص160.
[7] همان، ص155.
[8] همان، ص159
[9] همان ص163 و 164.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍