✨﷽✨
#حضرت_خدیجه_اولین_شیعه_علی
خدیجه و ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله
«کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد الله بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً؛ (1)
خدیجه بانویی عاقل و شریف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگواری و خیر نسبت به او اراده کرده بود و او آن روز برترین در نسب و بزرگترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.»
حضرت خدیجه س دختر خویلد که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود (2) بانویی پرهیزکار و پاکدامن بود. چنان که به طاهره (3) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان میگذراند. در همین نشستهای علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد (4) . با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روی داد (5) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذراند.
علی و محمد نور واحد
بنابر نظر مشهور امیرمؤمنان علی علیه السلام در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلی الله علیه و آله بیست و هشت ساله بود. (6) در روایات معتبر میخوانیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«ان الله تبارک و تعالی خلق علیا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم.» (7)
این روایت به خوبی میزان همبستگی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را نشان میدهد، لذا طبیعی است که بعد از تولد علی علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله نهایت کوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با علی علیه السلام صرف کنند.
براساس منابع تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله تا سه سالگی علی، در خانه ابوطالب بود. (8) پس از آن به منزل خدیجه س رفت. در طول این مدت پیامبر صلی الله علیه و آله همواره در تربیت علی علیه السلام میکوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامی که مادر حضرت علی علیه السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواست، گهواره علیه السلام علی را کنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی علیه السلام را تکان میداد؛ به او غذا میداد؛ علی علیه السلام را بغل میگرفت و میفرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.» (9)
حضرت علی علیه السلام بعدها این توجه خاص پیامبر صلی الله علیه و آله را این گونه توضیح داده است: «وقد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وَضَعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یشمّنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقّمُنی؛ (10) شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا صلی الله علیه و آله و مقام مخصوصی که نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در کنار خود قرار میداد، هنگامی که نوزاد بودم، مرا به سینه خود میگرفت و در کنار بستر خود مرا حمایت میکرد و دست بر بدنم میکشید و بوی خوش خود را به مشامم میرساند. او غذا را میجوید و سپس در دهان من میگذاشت.»
علی در خانه خدیجه
طبیعی بود که این عشق و علاقه محمد صلی الله علیه و آله به علی که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان بود، او را وادار میکرد به نحوی علی علیه السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا میبینیم خود حضرت پیشنهادی به ابوطالب میدهد و علی را به خانهاش میآورد و حضرت خدیجه با علی علیه السلام آشنا میشود.
دوران قبل از بعثت:
علی ع در خانه خدیجه س رشد و نمو مییابد و خدیجه مانند مادری مهربان به وی مینگرد. بیشترین لحظات عمر علی علیه السلام در این دوره نیز با پیامبر صلی الله علیه و آله سپری میشود. هر چند در خانه خدیجه است ولی پیامبر صلی الله علیه و آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژهای به او میکند، خصوصا در دورههای طولانی اعتکاف در غار حرا و... لذا امام علیه السلام خود میفرمود: «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛ (11) من مانند بچه ناقهای که دنبال مادر میرود، در پی پیامبر صلی الله علیه و آله میرفتم، هر روز از اخلاق خود نکتهای به من میآموخت و دستور میداد از آن پیروی کنم.»
آری! به تعبیر ابن ابی الحدید: «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر صلی الله علیه و آله از شهر خارج میشد و به غار حرا میرفت، او را نیز با خود میبرد.(12)
البته حضرت علی علیه السلام در این دوره برای تهیه غذا به منزل بر میگشت و از خدیجه علیهاالسلام غذای لازم را برای پیامبر صلی الله علیه و آله میگرفت و به حضرت میرساند. همچنین اگر لازم بود، خبری به خدیجه علیهاالسلام یا پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده شود، علی علیه السلام این کار را انجام میداد.
دوره بعثت:
رسالت غیر علنی:
آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام صرفا یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود. از این روی، با این که علی علیه السلام هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه س ایمان میآورد و خدیجه علیهاالسلام بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن اسلام را میپذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اوّلکم واردا علی الحوض، اوّلکم اسلاما، علی بن ابی طالب...؛ نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد میشود، اولین کسی است که اسلام آورد. یعنی علی بن ابی طالب است.» (13)
در روایتی دیگر امام علی علیه السلام نیز بر این واقعیت تأکید میکند: «لقد صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلی معه؛ (14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین کسی هستم که با او نماز گزارد.»
بعد از حضرت علی علیه السلام، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان میآورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا صلی الله علیه و آله همه مؤمن به دین او میشوند.
شرح یک اشتباه:
متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عدهای کوشیده اند نه به خاطر خدیجه علیهاالسلام که به خاطر دشمنی با علی علیه السلام سابقه وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه را بر او مقدم میدارند. از جمله، درباره ایمان آوردن علی علیه السلام میگویند: وقتی علی علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد که خدیجه با پیامبر مشغول نماز بود. علی پرسید این عمل چیست؟... (15)
اما با توجه به این که شیعه و سنی گفتار امیرالمؤمنین را قبول دارند، شیعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر این که صحابه را عادل میدانند و علی علیه السلام را از صحابه میدانند، میتوان این شبهه را با توجه به سخن خود امیر مؤمنان علیه السلام رد کرد، آن جا که میفرماید: «کنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنین سبعا و رسول الله صلی الله علیه و آله حینئذ صامت ما اذن له فی الانذار والتبلیغ؛ (16) من هفت سال صدا را میشنیدم و نور را میدیدم و پیامبر در آن روز ساکت بود و اجازه انذار و تبلیغ به او داده نشده بود.» و در روایتی نیز پیش از این خواندید که حضرت تصریح کرد هفت سال قبل از دیگران با پیامبر نماز میخواند.
در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه س چنین یاد میکند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة؛ (17) خانهای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوت را استشمام میکردم.» در هر صورت علی علیه السلام و خدیجه س با پیامبر صلی الله علیه و آله اولین جامعه اسلامی را تشکیل دادند و در دوره دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز میپرداختند.
در دورهای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه و علی به یاری محمد میشتابند و نه تنها در منزل یا کوه حراء که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز میخوانند و حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع میدهند. این ارتباطها همچنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحله رسالت رسید.
اعلام عمومی رسالت:
این مرحله، سختترین و گاه دردناکترین مراحل برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سالهای آغازین آن، خدیجه و علی به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز مشاهده میکردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه و علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل میکنند.
«در ایام حج روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: «ای مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس (متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی علیه السلام رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.»
حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه هایش جاری گشت.» (18)
به این ترتیب هر دو برای رساندن خود به پیامبر صلی الله علیه و آله همه جا را جست وجو کردند، در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و فرمود: «از گریه خدیجه، ملائکه به گریه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام میرساند و او را به خانهای در بهشت که از نور زینت شده است، بشارت ده.»
علی و خدیجه ع که همچنان در پی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آنها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمیکنید که خانه زنی را که نجیبترین قوم شماست، سنگ باران میکنید. آیا از خدا نمیترسید؟»
در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند. و خدیجه علیهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و رحمة الله و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.» (19)
تحریم همه جانبه:
سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامهای نوشتند و هر نوع معاملهای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در درهای جمع آوری کرد. درهای که سه سال پذیرای مسلمانان شد در این رویداد بزرگ نیز هم حضرت خدیجه س و هم حضرت علی علیه السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را میتوان در رحلت خدیجه س مؤثر دانست. البته خدیجه س از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت میگمارد که از جمله ابوالعاص بن ربیع داماد حضرت خدیجه علیهاالسلام شترها را میآورد؛ بار گندم و خرما بر آنها مینهاد و به مسلمانان میرساند. (20)
ابن هشام از جمله کسانی است که به حضور خدیجه علیهاالسلام در شعب اشاره کرده است. «و قدکان ابوجهل بن هشام فیما یذکرون لقی حکیم بن حزام بن خویلد ابن اسد معه غلام یحمل.... یرید به عمته خدیجه بنت خویلد و هی عند رسول الله و معه فی الشعب فتعلق به فقال: اتذهب بالطعام؛ (21) ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد را با غلامش که مواد غذایی حمل میکرد و قصد داشت نزد عمهاش، خدیجه س، برود، دید. خدیجه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاویز شد و گفت: آیا غذا میبری؟»
بیعت با علی علیه السلام :
شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه س مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و امامت اولاد امیرمؤمنان علیه السلام است با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، وجوب مییافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از امامت ائمه اطهار که از نسل فرزندش فاطمه هستند شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان علیه السلام را میدانست.
علامه مجلسی در این باره مینویسد: «یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است که میگوید، اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.»
در پی این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه س به همه آنها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی علیه السلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خصوص به خدیجه س فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آنها پس از من است.»
رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه س گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان علیه السلام گذاشت و خدیجه علیهاالسلام دست خود را بالای دست پیامبر علیه السلام گذاشت و به این صورت بیعت کرد.
از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر میشود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد. (22)
علی علیه السلام داماد خدیجه س:
حضرت خدیجه علیهاالسلام 24 سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله را پشت سر گذاشت
و پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست. (23) فاطمه علیهاالسلام تنها باز مانده خدیجه س در این لحظات سخت دور پدر میچرخید و بهانه مادر را میگرفت و این بر ناراحتی پیامبر صلی الله علیه و آله بی اندازه میافزود تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن جا رنجی نیست.» (24)
آری خدیجه علیهاالسلام سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان (25) وفات یافت، اما تقدیر چنین بود که این بار دختر و پاره تن خدیجه مأموریت همراهی علی در مسیر پیروی و یاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله را عهده دار شود. امری که بعدها موجب فخر و مباهات ائمه علیهم السلام بود و آنان به این که فرزند خدیجه نامیده شوند، افتخار میکردند. مانند آنچه در زیارت امام زین العابدین، از امام صادق علیه السلام میفرماید: «السلام علیک یابن رسول الله..... السلام علیک یابن علی بن ابی طالب. السلام علیک یابن الحسن و الحسین. السلام علیک یا بن خدیجة و فاطمة.» (26)
به یاد خدیجه س:
امیر مؤمنان علی علیه السلام بعد از وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام به مناسبت از وی یاد میکرد و نامش را گرامی میداشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت خدیجه اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند: «ذکر النبی صلی الله علیه و آله خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول الله بذکرها؛ (27) یک روز که پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد میگریی؟ رسول خدا فرمود: « [چه کسی جای خدیجه را میگیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد.
عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبیهای خدیجه به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک میکردم.»
آخرین مال:
اموال حضرت خدیجه س به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: «امانتهای زیادی نزد من است، به بالای ابطح (تپهای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعهای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثهای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانتهای مردم را آشکارا تحویل بده.ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.
از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانتها، دیگر درنگ نکن....»
ابوعبیده (نوه عمار یاسر) میگوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟
ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.
سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آنها هم قافلهای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.» (28)
یک نکته:
شهید مطهری رحمه الله به نکتهای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است. زیرا وقتی گفته میشود اسلام با مال خدیجه و شمشیر علی پیش رفت، چنین به نظر میرسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.
شهید پاسخ مناسبی به این شبهه میدهد و مینویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آن چه دینی میتواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک [ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا میکند؟ یا نه،
در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر العیاذ بالله به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمیدهد... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در میآورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد.... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشه اسلام را بکند.» (29)
-----------
پاورقی
1 تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.
2 ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.
3 اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21.
4 استیعاب، ج 4، ص 1817.
5 درباره سال ازدواج تاریخ خمیس، ج 1، ص 264. سیره حلبی، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگی است.
6 الفصول المهمه، ص 29.
7 کفایة الطالب، ص 206.
8 امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، صادق صدر، ص 59.
9 فروغ ولایت، ص 17، به نقل از کشف الغمه، ج 1، ص 90.
10 نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه.
11 نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182.
12 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208.
13 مستدرک حاکم، ج 3، ص 136 ج 3 الغدیر، ص 191 تا 213 را بخوانید.
14 تاریخ طبری، ج 2، ص 213.
15 امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، ص 89، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104.
16 نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
17 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 197.
18 تاریخ طبری، ج 2، ص 208.
19 مستدرک حاکم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزی، در تذکرة الخواص، ص 170؛ استیعاب، ج 14، ص 111.
20 سیره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354.
21 همان، ج 2، ص 103.
22 ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6.
23 اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاریخ طبری، ج 11، ص 593.
24 نهایة الارب، ج 18، ص 171.
25 استیعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبین، ص 130.
26 من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596.
27 کشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18.
28 بحار، ج 19، ص 63.
29 سیری در سیره نبوی، صص 248 245.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
animation.gif
108.4K
✨﷽✨
#حضرت_علی_اصغر
ششمین روزه و ...
شش گوشه و ...
شش ماهه شاه ...
ما عجب معرکه ای
با عدد شِش داریم
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥
✨﷽✨
💠 #هفت_طبقه_جهنم_و_ساکنان_آن♨️
🔴1)طبقۀ اول (دَرک) مخصوص منافقان است و اینان بدترین گروه از جهنمیان میباشند.
اِنّ المنافقین فی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّار
📖 سوره نساء آیه۱۴۵
➖➖➖➖
🔴2)طبقۀ دوم (لَظا) نام دارد که جایگاه اشقیا میباشد.
کلّا اِنّه لَظی
📖 سوره معارج آیه۱۵
➖➖➖➖
🔴3)طبقۀ سوم (حُطَمَه) است که تهمت زنندگان و عیب جویان و مال اندوزان را در خود جای داده است.
کلّا لَیُنبَذَنَّ فی الحُطَمَه
📖 سوره همزه آیه۴
➖➖➖➖
🔴4)طبقۀ چهارم (سَقَر) نام دارد که جایگاه کافر و منکر و تارکین نماز و کسانی که از مساکین دستگیری نکردند است
و عموم جهنمیان از این درمیگذرند.
ما سَلَکَکُم فی سَقَر
📖 سوره مُدَّثِّر۴۲
➖➖➖➖
🔴5)طبقه پنجم (جَحیم) است که در ان تجاوزکاران سکونت داده میشوند.
و وَقاهُم عذابَ الجَحیم
📖 سوره دخان آیه۵۶
➖➖➖➖
🔴6)طبقۀ ششم (سَعیر) نام دارد وجایگاه سرپیچی کنندگان از خداوند است.
فَعتَرَفو بِذَنبِهِم فَسُحقاً لِأَصحابِ السَّعیر
📖 سوره #ملک آیه۱۱
➖➖➖➖
🔴7)طبقۀ هفتم (هاویة) است و نصیب کسی میشود که میزان اعمال خیر او کم باشد و باید ۷۰ سال در جهنم توقف کند.
و اَمّا مَن خَفَّت مَوازینُه. فَأُمُّه هاویة
📖 سوره #قارعه آیه ۸و۹
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#متن_سخنرانی _حضرت خدیجه
حجتالاسلام #فرحزاد
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ» (مجلسي/ بحارالأنوار/ ج70/ ص:1).
باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدشدرفـراق خـارهـجــران صـبـر بـلـبـل بايـدش
اي دل انـدربند زلـفـش ازپريــشـاني منالمرغ زيـرک چون به دام افـتـد تحمل بايـدش
تکيه برتقوا ودانش در طريقت کافريستراهـرو گــر صـدهــنـر دارد تـوکـل بايـدش
رند عالم سوز را با مصـلحت بيني چکارکارمـلـک اسـت آن که تـدبـيروتامل بايدش
برکات ذکر صلوات
يکي از آثار و برکات ذکر صلوات از بين بردن نفاق و تفرقه و اختلاف و دوئيت است. نفاق دروني، نفاق بيروني، نفاق اجتماعي را از بين مي برد. صلوات دل ها را به هم نزديک مي کند نفاق را در وجود انسان از بين مي برد. چند تا روايت هم به اين مضمون داريم که در يکي از آن روايت ها حضرت امر کردند صلوات را بلند بفرستيد. پيامبرخدا صلي الله ... فرمودند: «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَي فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ» (شيخ کليني/ الكافي/ ج2/ ص:491). موقع صلوات فرستادن بلند صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد که اين صلوات بلند نفاق را از بين مي برد.
چهار بانوي به کمال رسيده
امشب شب دهم ماه مبارک رمضان هست شب وفات جانگذاز بي بي دو عالم ام المومنين حضرت خديجه کبري عليهاالسلام هست. از مردها و زن ها عده اي کامل شده اند در روايت داريم چهار بانو هستند که به کمال رسيدند که کامل شدگان زنان اين چهار بانو هستند.
1- حضرت آسيه
يکي از آن زن هايي که به کمال رسيد حضرت آسيه فرزند مزاحم، همسر فرعون است. داستان حضرت آسيه خيلي عجيب است که در قرآن هم به آن اشاره شده است. هر وقت خداي متعال مي خواهد بانويي را براي اسوه و الگو براي ديگران مثال بياورد يک مورد هم حضرت آسيه3است. کسي که در خانه طاغوت، همسر طاغوت، هم سفره طاغوت، هم نفس طاغوت و در محيطي که شوهرش ادعاي خدايي مي کرد «فَحَشَرَ فَنادى ، فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (النازعات : 23،24). بتواند به کمال برسد کار آساني نيست. در قرآن داستان فرعون زياد ذکر شده، به عنوان يکي از جاني ها و ظالم ها و طاغوت هايي که اهل آتش جهنم هست در خانه او نزديکترين فردش يک زن مومنه کامله بشود. اگر در قيامت بگوييم محيط، جو، خانواده، محل کار و زندگي ما فاسد بود محيط آلوده بود خدا حضرت آسيه را مثال مي زند که در بدترين شرايط و بدترين موقعيت ها بود ولي يکي از بهترين زنان عالم شد. خدا تاثير سفره فرعون، غذاي فرعون را بر مي دارد والا غذاي فرعون غذاي ناب و حلال که نيست از خون مردم درست شده است ولي اين خانم در آن جا با آن شرايط قرار گرفته، خداي متعال براي او به اندازه اش حلال مي کند چون مالک اصلي خداست. در آن شرايط و محيط چون حامي حضرت موسي و حامي دين خدا بود خداي متعال اثرش را برداشت. حضرت آسيه بچه نداشت وقتي که با شوهرش فرعون نشسته بودند ديدند که يک صندوقي روي آب مي رود رفتند آوردند ديدند يک بچه زيبا و دلربايي در اين صندوق هست. حضرت آسيه به فرعون گفت: ما اولاد نداريم خوب است به عنوان فرزند اين را برداريم تا روشني چشم من و تو باشد، فال خوب زد گفت: انشاءالله اين بچه عاقبتمان را به خير مي کند. همين طور هم شد اين بچه، موسي کليم الله شد و حضرت آسيه را نجات داد. فرعون فال بد زد به دلش بد گذشت گفت نکند اين همان بچه اي باشد که پدر ما را در مي آورد اتفاقا همين هم بود، فال بد زد. فرعون در مقابل حضرت موسي عليه السلام ايستاد و در عاقبت در رود نيل غرق شد و به جهنم رفت و از اصحاب تابوت که هفت نفرند هست، که اصل شعله هاي جهنم از آن جا مشتعل و ملتهب است. در هر صورت فرعون اين فرزند را بزرگ کرد حضرت آسيه از او حمايت کرد وقتي هم که به پيامبري رسيد حضرت آسيه به موسي کليم الله ايمان آورد فرعون گفت: به او ايمان مي آوري؟ گفت: بله، هر چه تهديدش کرد من خدا هستم. گفت: تو کي خدا شدي؟ به قول خودمان من که زنت هستم مي دانم. به قول بنده پيشابت بگيرد بايد به دستشويي بروي چه شده ادعاي خدايي مي کني، خدايي که غذا مي خورد مي خوابد دستشويي مي رود اين چه خدايي است. فرعون هر چه کرد آسيه گفت فايده ندارد من به تو ايمان نمي آورم. فرعون او را شکنجه داد گفت او را روي زمين بخوابانيد با ميخ بدنش را به زمين بکوبيد و بدنش را شکنجه بدهيد در زير آن شکنجه ها آيه قرآن هم هست که حضرت آسيه اين دعا را مي خواند: «رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ» (التحريم: 11). اي خدا پيش خودت (بهشت مراتبي دارد يک بهشتي است که بهشت قرب و پيش خداست يعني از همه نزديکتر است.) در آن بهشت قرب براي من خانه اي بنا کن و مرا از ظلم و عمل ظالمانه و از دست ظالم نجات بده.