بعد از آن غروب داغ
روز و شب
نوحهخوان قصه ستارهها
سوگوار مشک بود
چشمهاش چشمه چشمه اشک بود
بعد از آن سپیدهی همیشگی
رازهای سر به مهر عاشقی
یک صحیفه سیب و یاس
بر لبش گذاشت
سجده سجده سبزیاش
بین باغ مصطفی
یک گل سفید و سرخ
یک زبور کاشت
#معصومه_مرادی
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربههای ململی من