"به حمزهی سیدالشهدا که پیشینهی اندوه علی(ع) است و به غدیر که آغاز تنهایی علی(ع) پس از محمد(ص) است"
فصبرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شجا (پس صبر کردم؛ درحالی که گویی خار در چشم و استخوان در گلو داشتم/ خطبهی سوم نهج البلاغه)
چه بغض آتشینی داری امشب در گلو، حمزه!
سکوتت را رها کن! حرفهایت را بگو حمزه!
چها دیدی که در پهنایِ نایت استخوان داری؟
و دایم میدهی خار دو چشمت را فرو حمزه!
کجا رفتند یارانی که هر شب با تو میگشتند
و میجُستند در خاک قدومت آبرو حمزه؟
کجا رفتند آنان که سحرها می کشاندیشان؟
به دنبال خودت کوچه به کوچه، کو به کو حمزه!
کجا مانده ست مالک تا بگوید از غم روزی_
که گفتی ماجرای کوفیان را موبه مو حمزه؟
چه شبها تا سحر با چاه مضمون تازه میکردی
و میکرد آسمان از اشک چشمانت وضو، حمزه!
چه شبها نخلها را جادهها را چاهها را هم
هم آهنگ دعایت میپراندی سوبهسو حمزه!
چه شبها بیل در دستان تو سازِ جنون میزد
و رگ میزد عرق بر شانههایت جوبهجو حمزه!
سحرها سایهای اینجا به یادت ندبه میخوانَد
کسی هم رنگِ تو، هم هیبت تو، کیست او؟ حمزه!
هم او که همصدا با چاههای کوفه مینالد:
که کو مقداد؟ کو عمار؟ کو سلمان و کو حمزه؟
چه خرماهای سرخی، نخلهای کوفه میدانند
چه اسراری است در این درد دلهایِ مگو حمزه!
*
مناجات تو را اینجا لباس سبز میپوشند
سحرها واژههای غربت آلودِ ابوحمزه
#محمد_مرادی
#تو_بودی_و_خورشید_نبود
ما امروز کلاسمون رو در جوار حضرت حافظ برگزار کردیم، با عطر بهار نارنج و موسیقی دلنشین سنتی و فضای شورانگیز بهارانه مصلی. جای دوستان خالی بود. اردیبهشت شیراز را دریابید..
خلاصه همه گفتهها و ناگفتههای فرهنگ ما اینه:
چو غنچه گرچه فربستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گرهگشا میباش...
حافظ
۶ اردیبهشت ۳
هدایت شده از باشگاه کتاب سیب نارنجی
نخستین رویداد فرهنگی ادبی "یک سیب کتاب"
سلسله نشست های معرفی کتاب های کودک و نوجوان
سیب نخست: معرفی کتاب "یک تکه زمین کوچک" اثر الیزابت لِرد
مجری: دکتر معصومه مرادی
🕓زمان: یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
🏛مکان: شیراز _ چهارراه حافظیه _اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - اتاق گفتگو
انجمن ادبی سیب نارنجی
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
قرارگاه شهید آوینی
#یک_سیب_کتاب #سیب_نخست #ادبیات_کودک_و_نوجوان #اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس #سیب_نارنجی #قرارگاه_شهید_آوینی #یک_تکه_زمین_کوچک #الیزابت_لِرد
@sibbook
@novjavane
هدایت شده از پرویزن
"غزلی به پیشگاه امام ششم"
روزگاری شرابهای جهان، مست چشمان عاشقت بودند
رودهای زلال دشتبهدشت، سالکان مناطقت بودند
ای شمیم تو عطر شب بوها! اوج سرمستی پرستوها!
مرغزاری که بچّهآهوها! نافهچین شقایقت بودند
مثنویمثنوی: ترانه: دلت، از خزر تا مدیترانه: دلت
رود بودی و گوشماهیها، قدر صدموج عاشقت بودند
نام تو راز هشتمین خنده، ششمین ماهتاب تابنده
روح نورانیای که مغربها، سایهبوس مشارقت بودند
ای رخت آفتاب را مصباح! روی بگشا که فالق الاصباح
ای تو که صبحهای کاذب هم عاشق صبح صادقت بودند
سورهسوره پر از شکوفه شدی، سبز کردی خزان زندان را
شب قدری که پاسبانان هم، محو قرآن ناطقت بودند
تو پُر از نور و آسمان دل تو، تو علی بودی و مقابل تو_
ناکثینی که عهد کین بستند، ناکسانی که مارقت بودند
پیشِ رو یا امام میگفتند، پشت سر با تو تیغ و خون بودند
دشمنان هزار رنگی که دوستان منافقت بودند
شعلهشعله زبانه آتش شد، ایستادیّ و خانه آتش شد
در و دیوار شعلهور تنها شیعیان موافقت بودند
"مارقان" از تو پیش افتاده، "زاهقان" خسته، پشت بر جاده
اندکی پابهپای تو ماندند لازمانی که "لاحقت" بودند
کوچههای مدینه آن ایّام، ریگدر ریگ با درود و سلام
همنوا با کبوتران بقیع زائران دقایقت بودند
وصف شیخالائمه درخور توست، ای که منصور و ریزهخوارانش
گیج و انگشت بر دهان یک عمر، آفرینگوی خالقت بودند
تو همان نجم ثاقبی که هنوز، شب تاریک مست هیبت توست
جبلالطارقی که طوفانها خیره در برق طارقت بودند
نه فقط حنبل از تو فقه آموخت، از کلام ابوحنیفه بپرس
سالها شافعی و مالک هم جزوهخوان حقایقت بودند
#امام_جعفر_صادق
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
#امام_صادق علیهالسلام میفرمایند:
آیا نمیدانی #امارت بنی امیه بر پایه شمشیر و #ظلم و ستم قراردارد ولی #امامت ما بر پایه #دوستی و الفت و وقار و تقیّه و نیک رفتاری و پرهیزکاری و #اجتهاد قرار دارد، پس شما مردم را به دین خودتان و به آنچه آن را قبول دارید، ترغیب کنید.
#کتاب بحارالانوار، جلد 69، صفحه 170
هدایت شده از خانه تخصصی هنر و ادبیات کودک و نوجوان
"محفل شعرخوانی رضوی"
با حضور شاعران برجسته شعر کودک و نوجوان
حضور برای عموم مخاطبین و علاقهمندان آزاد است
زمان: چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت ۱۶
مکان:حرم مطهر علی بن حمزه(ع)
دبیرخانه استانی پانزدهمین جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان
هدایت شده از خانه تخصصی هنر و ادبیات کودک و نوجوان
نشست نقد و بررسی کتاب
"یاس نجمه"
مجموعه سرودههای جناب آقای حمید هنرجو، شاعر برجسته کودک و نوجوان
و با تقدیر از این شاعر گرانقدر
با حضور: دکتر محمد مرادی و استاد محمود پوروهاب
زمان: چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت ۱۱ صبح
مکان: شیراز-چهارراه حافظیه-ساختمان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی-تالار گفت و گو
از عموم علاقهمندان جهت حضور در این نشست دعوت به عمل میآید
دبیرخانه استانی پانزدهمین جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان رضوی
گلهای دنیا هرکجا باشند
یک باغبان مهربان دارند
آموزگاری مثل یک خورشید
از جنس نور و آسمان دارند
گلهای دنیا خوب میدانند
آهنگ باد و چشمهساران را
از حرف گلها میشود فهمید
حسّ زلال باغ و باران را
از او همیشه یاد میگیرند
باید پر از دست اجابت بود
هم مهربان هم خنده رو هم سبز
پر شور و سرشار از نجابت بود
ما دختران باغ ایران نیز
از عطر گل هر روز سرشاریم
یک باغبان در شهر پیغمبر
یک باغبان در شهر قم داریم
معصومه مرادی.
میلاد قشنگ حضرت معصومه و روز دختر مبارک.
بعضی روزها انرژیهای عجیب و غریبی دارن.
بعضی روزها اونقدر خوبن که مزهش تا قرنها زیر زبونت میمونه حتی اگه در این دنیا نباشی که تو آمدی که ببری و بری.
بعضی روزها به رغم تمام کژنگاهیها، روشنند،
پر برکتند،
پر امتدادند.
۱۹ اردیبهشت امسال در کارنامهی من از این روزها بود.
توفیق داشتم خادم آستان امام رضا باشم و عجیب از تابش وجودشون پر نورم.
پانزدهمین همایش ملی شعر رضوی در ایستگاه چهارم در شیراز برگزار شد. پر از درس بود. درس زندگی، درس اخلاق، درس معرفت و درس شعر.
ممنونم از دکتر سید احمد میرزاده که پیشنهاد و شرایط برگزاری این نشست رو در شیراز مهیا کردن.
ممنونم از محمد عزیزم و باشکوهم که همواره در کنار استادی همراه و همدله و این بزرگترین نعمتخداست.
ممنونم از استادان ارجمندم دکتر واردی عزیزم و دکتر حسامپور گرامی که همواره و همواره و همواره سر کلاس درس و اخلاقشون آموختم و دوستانی که توفیق داشتند در نشست گفتمان کودکی و آسیبشناسی شعر رضوی حضور داشته باشند قطعا با من هم عقیده هستند که خوشهها از خرمن دانششون چیدند و نگاههای زیبایی به شعر رضوی پیدا کردند. نگاههایی عالمه و نه از سر احساس و منمن گفتن.
ممنونم از استاد پوروهاب که هر روز مهربانتر از دیروز نمودشون رو حس میکنم در کسوت استادی ادبیات کودک و از برادر ارجمندم حمید هنرجو که دیدارشون بسیار مغتنم بود.
صمیمانهترین احترامهای خودم رو تقدیم میکنم به دکتر خوشاقبال گرانقدر و خانم حسینی عزیز که در این مدت، زحمتهای پیاپیمن رو گاه و بیگاه با روی خوش پذیرفتند
و ممنون از تمام دوستان شاعرم که با عطوفتی رضوی و بیهیچ چشمداشت و سنگاندازیای دعوت ما رو در این مراسم پذیرفتند.
ممنونم از دوستان شاعر بلندهمتم که باوجود شاعرانگیهایشان غریب ماندهاند و کمتر فرصت پیدا کردهاند در مجالس شعرخوانی حضور داشته باشند؛ از حنظله ربانی که زحمت راه را از لامرد پذیرفت. از علی مرادی که با وجود شعرهای زیبایش بی ادعا قلم میزند. از سمیره بروانیا که باوجود شهریار کوچکش از زریندشت همراهیام کرد. ممنونم از آرزو حقیقی که شور شیرین شاعران نیریز را به شیراز آورد.
خدایا شکرت!
ممنونم که من رو عاشق اهلبیت آفریدی و امیدوارم من رو لایق مقام شیعه بودن هم قرار بدهی.
ما همه خادمان آستان بودیم.
امیدوارم کم نگذاشته باشیم.
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳