وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي ميكنند! (۲۲۴) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾آيا نميبيني آنها در هر وادي سر گردانند. (۲۲۵) وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾و سخناني ميگويند كه عمل نميكنند! (۲۲۶) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾مگر كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام ميدهند و ياد خدا بسيار ميكنند و به هنگامي كه مورد ستم واقع ميشوند به دفاع از خويشتن (و مؤ منان) بر ميخيزند (و از ذوق شعري خود كمك ميگيرند) و بزودي آنها كه ستم كردند ميدانند كه بازگشتشان به كجاست. (۲۲۷)
سوره شعرا
پر می زنیم ما نیز
چون لشکر ابابیل
در دست هایمان هست
سنگی شبیه سجیل
با صدهزار رویا
چون کودکان غزه
خواهیم رفت روزی
تا آسمان غزه
رودیم و میخروشیم
بادیم و میشتابیم
چون سرو ایستاده
مانند آفتابیم
محکم شبیه صخره
سرسخت مثل کوهیم
یک کهکشان اراده
تصویری از شکوهیم
گل می دهیم با هم
در قدس دسته دسته
هرچند شاخه مان را
زخم تبر شکسته
از هرکجای دنیا
چون کودکان غزه
خواهیم رفت روزی
تا آسمان غزه
معصومه مرادی
بهگزارش روابطعمومی دانشگاه شیراز، همزمان با یکم اردیبهشتماه جلالی و روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیرازی، مراسم بزرگداشت این شاعر پرآوازه در دانشگاه شیراز برگزار شد.
این مراسم که بههمت جمعی از کانونهای فرهنگی دانشگاه شیراز ترتیب یافت، شامگاه اول اردیبهشت، در تالار فجر دانشگاه شیراز با حضور جمعی از دانشگاهیان و علاقهمندان به شعر و ادب برگزار شد.
معصومه مرادی، دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی دانشگاه شیراز در این مراسم، بهعنوان سخنران این برنامه، پیرامون جایگاه سعدی در زبان فارسی سخن گفت و در ادامه، ویژهبرنامههایی چون شعرخوانی، اجرای موسیقی، مسابقه و ... برگزار شد.
روابط عمومی دانشگاه شیراز
🔰برای مشاهده آلبوم تصاویر این مراسم به لینک زیر مراجعه فرمایید.
🌐https://gallery.shirazu.ac.ir/gallery/album.aspx?id=289
⚜️با ما همراه باشید.⚜️
https://eitaa.com/shirazu_pr
گفتگوی من و ایبنا را در مورد سعدی در نشانی زیر بخوانید:
https://www.ibna.ir/news/509741/
دیروز مامان یه چیزهایی درباره دایی گفتند که من تا حالا نشنیده بودم و تصوراتم رو کلا درمورد ایشون عوض کرد. تصمیم گرفتم خیلی زود برم دستبوسشون. امروز صبح اول وقت بهترین فرصت برای غافلگیری بود. یک آرامستان اردیبهشتی خالی، پر از روح زندگی واقعی، پر از معنویت. سری زدم بهشون و دلی دادم و آرامشی گرفتم. بعد هم به پایبوسی آستان اجدادم رفتم و بهشون گفتم چقدر زیستم رو مدیون نفسهاشون هستم که اگر نبودند نبودم و فراموش نمیکنم حق حیاتم رو مدیون اونهام. گاهی وقتها میشه غافلگیرشون کرد. وسط هفته. اول صبح. وقتی همه خوابند یا درگیر روزمرگی. صلواتی مرحمت بفرمایید برای زندگان حقیقی. اللهم صل علی محمد و آل محمد
"به حمزهی سیدالشهدا که پیشینهی اندوه علی(ع) است و به غدیر که آغاز تنهایی علی(ع) پس از محمد(ص) است"
فصبرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شجا (پس صبر کردم؛ درحالی که گویی خار در چشم و استخوان در گلو داشتم/ خطبهی سوم نهج البلاغه)
چه بغض آتشینی داری امشب در گلو، حمزه!
سکوتت را رها کن! حرفهایت را بگو حمزه!
چها دیدی که در پهنایِ نایت استخوان داری؟
و دایم میدهی خار دو چشمت را فرو حمزه!
کجا رفتند یارانی که هر شب با تو میگشتند
و میجُستند در خاک قدومت آبرو حمزه؟
کجا رفتند آنان که سحرها می کشاندیشان؟
به دنبال خودت کوچه به کوچه، کو به کو حمزه!
کجا مانده ست مالک تا بگوید از غم روزی_
که گفتی ماجرای کوفیان را موبه مو حمزه؟
چه شبها تا سحر با چاه مضمون تازه میکردی
و میکرد آسمان از اشک چشمانت وضو، حمزه!
چه شبها نخلها را جادهها را چاهها را هم
هم آهنگ دعایت میپراندی سوبهسو حمزه!
چه شبها بیل در دستان تو سازِ جنون میزد
و رگ میزد عرق بر شانههایت جوبهجو حمزه!
سحرها سایهای اینجا به یادت ندبه میخوانَد
کسی هم رنگِ تو، هم هیبت تو، کیست او؟ حمزه!
هم او که همصدا با چاههای کوفه مینالد:
که کو مقداد؟ کو عمار؟ کو سلمان و کو حمزه؟
چه خرماهای سرخی، نخلهای کوفه میدانند
چه اسراری است در این درد دلهایِ مگو حمزه!
*
مناجات تو را اینجا لباس سبز میپوشند
سحرها واژههای غربت آلودِ ابوحمزه
#محمد_مرادی
#تو_بودی_و_خورشید_نبود