10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزهای خوب شعرخوانی در هوای کودک.
هرچند این برنامه در زمستان برگزار شد اما چون شعرها مربوط به ساحت مقدس شاهچراغ دوستداشتنی و غزه بود حالا منتشرش کردم.
در دهه کرامت و در حال و هوای درد ممتد غزه و کودکانش.
#شعر_کودک
#شعر_نوجوان
با اینکه سالهاست نوشتن رو تجربه کردم و میکنم، این کتاب رو دوست دارم چون گوشهای از رنج مردمانیست که در کمال ناجوانمردی شاهد از دست دادن تمام سرمایههای ملی، مادی و معنویشون هستند.
اینکتاب رو دوست دارم چون در دنیایی خلق شد که بسیاری از فعالان ادبیات کودک از صلحی حرف میزنند که بنمایهش تحقیر، بیهویتی و ندیدن واقعیتهاست. این کتاب رو دوست دارم چون متعلق به دنیای ادبیات متعهد هست.
تقدیم به تمام بانوان فلسطین که فرزندانشان روزی چون دانههای زیتون خواهند رویید و منادیان صلح واقعی خواهند شد.
تولدت در این روزهای خجسته،مبارک.
"پرنده"
ایکاش! اوج مارا در ابرها ببینند!
آنانکه در هبوطند اینانکه بر زمینند
چون ما نصیب آنان، ایکاش باغ بادا
شاید گلی ببویند، یا لالهای بچینند
اشکی به شوق رفتن، بر گونهها بکارند
آنان که از نرفتن، غمگین و شرمگینند
ما: راهی طلوعیم، آغاز یک شروعیم
همراه ما بیایند، آنان که اینچنینند
*
آنانکه طعنهشان بر، بال پرندگان بود
اینک عروج مارا در آسمان ببینند
#پرواز
#استرجاع
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"پرواز"
بپر تا اوج! این حجم از شگفتی را نمیبینی؟
شبِ زیبای پرواز است، از بالا نمیبینی؟
بپر بالاتر از بالاتر از بالاتر از بالا
که زیباتر، از این معراج روحافزا، نمیبینی
ببندی چشم اگر اینجا، سلیمان می شوی ایدل!
شبیه شهر موران است این دنیا، نمی بینی؟
اگر با چشم سرّ یکسر بخوانی دفتر جان را
بهغیر از آیهی تطهیر در آنجا نمیبینی
ببند ای خیره در اندوه، قدری چشمهایت را
که دهسال است دیگر خواب یا رویا نمیبینی
در اینجا "لا الهی" نیست چشم روح را واکن
که غیر از خندهی "اَلله" در "اِلّا" نمیبینی
به کوهستان نظرکن مهبط وحی است هر سنگش
شبیه رحل سیجزء است گل، آیا نمیبینی؟
به آن کُل، متّصل کن سورههای جزءجزءت را
که جز آیاتِ عقل کل، در این اجزا نمیبينی
اگر اعضای جانت یکبهیک در حال او باشد
بهجز شوق نماز عشق در اعضا نمیبینی
اگر دیروزها را در مدار آسمان بودی
غمِ امروز را جز توشهی فردا نمیبینی
اگر یکموج چون قطره دچار رودها باشی
سلوک ابر را جز قصهی دریا نمیبينی
*
دمی در قاب باران زل بزن، خودرا تماشا کن
به سمت اطلسیها خیره شو، اورا نمیبینی؟
#غزل
#محمد_مرادی
#عروج
من توفیق داشتم برای اختتامیه پانزدهمین جشنواره ملی شعر رضوی کودک با محمد ماهان به مشهد مشرف بشم. همراهی با محمد ماهان یه عالمه خوبی داشت و البته سختیها و دشواریهایی. مثلا امکان نشستن طولانی مدت در نشستها از من گرفته میشد و ناگزیر میشدم جلسهها رو ترک کنم برای دقایقی؛ اما هیچکدام از این موارد باعث نشد لذت شیرین سفر به مشهد بعد از سالها در کامم تلخ بشه.
صمیمانه از آقای دکتر میرزاده ممنونم که مجالی رو فراهم کردن که جمعی از شاعران کودک و نوجوان کشور دور هم جمع بشن و از شعر بگن و شعر بشنون.
امیدوارم این حرکتها تداوم داشته باشه و روز به روز شاعران بیشتری به عرصه شعر کودک و نوجوان قدم بگذارند و بدرخشند.
و ممنون از سعیده جان اصلاحی که در این سفر حرف زدنها و قصه گفتنهای پسرم رو مهربانانه و مادرانه تحمل کردن.
مشهد. میلاد امام رضا
۲۹ اردیبهشت ۳
کودکان زنده زنده میسوزند
با دروغ قشنگ آزادی
میشود خندههایشان گریه
میپرد از نگاهشان شادی
چادر بیپناهی آنها
رنگ تاریک کینه میگیرد
بین آغوش مادری تنها
کودکی بیبهانه میمیرد
خوابشان رنگ آتش و خون است
چشمشان در خیال صد موشک
طعم بازی برایشان گنگ است
چه غریب است در رفح کودک
کودکان رفح پر از غصه
کودکان رفح پر از داغند
بال و پرهایشان همه زخمی
غنچههای خزان یک باغند
معصومه مرادی
بدیهههای بیاختیار
من فرصت پیدا میکنم با کودکم دقایقی در آرامش خلوت کنم.(آرامش را در شرایط دور از جنگ باید خودمان بسازیم) من فرصت میکنم نسیم خنکی را که از شانههای کوه به آغوش صورتم میوزد نفس بکشم. من سخت یا آسان به زندگی و زندگی کردنم امید دارم؛ اما درست در همین لحظه که من بالای کوهی نشستهام و آرامش را نفس میکشم، مادران و کودکانی فقط برای زنده ماندن(نه زندگی کردن) دست و پا میزنند. چگونه میشود انسان بود و به فکر دیگران نبود. انسان بودن سخت است...