eitaa logo
مرکز مشاوره اسلامی سماح- کرمان
741 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
798 ویدیو
38 فایل
اولین مرکز حوزوی مشاوره تخصصی اسلامی در کرمان تحصیلی و استعداد سنجی - ازدواج - خانواده - روانشناختی آدرس:کرمان خ شهیدبهشتی کوچه۱۰ شرقی۴ بن بست بهار نوبت دهی : 32458437_034 صبح ها ؛ از ساعت ۸ تا ۱۳ عصرها ؛ از ساعت ۱۶ تا ۱۹ ID; @M_sanati51
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🔺 شعر طنز شاعره‌ی خانم در حضور امام خامنه‌ای درباره مردهایی که ابرو بر می‌دارند و قرص اکس می‌خورند را !
السلام علیک ایها الجواد علیه السلام
عن الامام الجواد علیه السلام <لا تَکُن وَلیّاً لِلّه تعالی فِی العلانیة، عدّواً لَهُ فی السّر> (اعلام الدین، ص 309) امام جواد (علیه السلام)فرمود: <در آشکارا دوست خدا مباش در حالی که پنهانی دشمن او می باشی > شهادت امام محمدتقی علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تازه این اول قصه است حکایت باقیست... سید حمید رضا برقعی عیدتون مبارک 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
۱۴۰۰ 💠 معاونت آموزش مرکز تخصصی امام خمینی ره مشاوره اسلامی💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در زمینه رابطه عدم طهارت زنان و ایجاد نسل تحقیقی انجام شده است؟
🚨 ماجرای عجیب که در سیل پرتاب کردند! 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند در پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی . در چنین حالت و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. 📙 کتاب "خون دلی که لعل شد"
👨هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاقم، میگفت چرااسراف؟چراهدردادن انرژی ؟ 🤔 آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه !😔 اطاقم که بهم ریخته بود میگفت :تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄 حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور، تااینکه روزخوشی فرارسید؛چون می بایست درشرکت بزرگی برای کار،مصاحبه بدم. باخودگفتم اگرقبول شدم،این خونه کسل کننده و پُراز توبیخ رو، ترک میکنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم‌پول‌دادوبالبخندگفت:فرزندم!😍 🍃۱_مُرَتب و منظم باش؛ 🌺۲_ همیشه خیرخواه دیگران‌باش 🍃۳_مثبت اندیش باش؛ 🌺۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم ازنصیحت دست بردار نیست واین لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!😔 باسرعت به شرکت رویایی ام رفتم،به در شرکت رسیدم،باتعجب دیدم هیچ نگهبان وتشریفاتی نبود،فقط چندتابلو راهنمابود! به محض ورود،دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.. اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی ازجاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت:خیرخواه باش؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ پله ها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم ودیدم افراد زیادی زودترازمن برای همان کار آمدن ومنتظرند نوبتشون برسه چهره ولباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛خصوصاً اونایی که ازمدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن! عجیب بود؛ هرکسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون! باخودم گفتم:اینا بااین دَک و پوزشون رد شدن،مگرممکنه من قبول بشم؟عُمرا!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یادپند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺 *اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد* توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارداتاق مصاحبه‌شدم،دیدم۳نفرنشستن وبه من نگاه میکنند😳 یکیشون گفت:کِی میخواهی کارتو شروع کنی❓ لحظه ای فکر کردم،داره مسخره م میکنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش❗️ پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی‼️ باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید⁉️ گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. بادوربین مداربسته دیدیم، تنهاشما بودی که تلاش کردی ازدرب ورود تااینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. درآن لحظه همه چی ازذهنم پاک شد، کار،مصاحبه،شغل و.. هیچ چیزجزصورت پدرم راندیدم،کسیکه ظاهرش سختگیر،امادرونش پرازمحبت بودوآینده نگری..💪 🌺عزیزانم!🌺 🍃در ماوراء نصایح وتوبیخهای‌ و ، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن راخواهید فهمید...
💥کودک آزاری‌های مدرن❗️ 💠 زمانه بدی شده! اگر بچه‌ات را با تربیت کنی و با آشنا کنی، متهم به می‌شوی! اما اگر برای بچه، ناخن کاشت کنی، کودک آزار که نیستی هیچ، خیلی هم با کلاسی! 📎 📎 📎 🔰 مرکز مشاوره سماح_کرمان ☎️034-32535214
🎙 پرسش و پاسخ با استاد (مشاور نوجوان) 🖌 موضوع: روابط ناسالم نوجوان 📋 با فرزندی که روابط ناسالم و مخفیانه دارد، چگونه برخورد کنیم؟ 1️⃣ سعی شود ارتباط با فرزند صمیمی شود و تحت هیچ شرایطی ارتباط قطع نشود 2️⃣ رابطه به گونه ای باشد که نوجوان مسائل خود را مطرح کند و جرأت مطرح کردن رابطه را داشته باشد 3️⃣ سریع شروع به نصیحت نکنید. 4️⃣ والدین باید پذیرششان را بالا ببرند و آرامششان را در این موارد حفظ کنند و منطقی برخورد کنند. 5️⃣ از جاسوسی و کنترل مستقیم بپرهیزید. نحوه برخورد نباید به گونه ای باشد که نوجوان شما احساس کند دارید جاسوسی او را می کنید. 6️⃣ اگر خواست فرزند شما در این رابطه با شما صحبت کند، استقبال کنید. 7️⃣ آموزش در این موارد در حد لزوم داشته باشید. 🌐مرکز مشاوره سماح کرمان
تحقیقات روان‌شناسی نشان داده که وقتی انسان هیجان‌ زده می‌شود، عقل و خِرد او به یک‌ سوم، افت پیدا می‌کند "چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و يا محبت افراطی و ...." يعني اگر ما ۱۸۰ درجه IQ "ضریب هوشی" داشته باشیم و جزو نوابغ باشیم، وقتی هیجان‌زده شویم، ضریب هوشی‌ مان به ۶۰ می‌رسد "نُرمالِ ضریب هوشی، ۱۰۰ است" یعنی مثل یک آدم عقب‌مانده تصمیم می‌گیریم. خونسردی، آرامش و متانت و تصميم نگرفتن در لحظه های خشم و عصبانيت و يا عشق زياد، راهِ درست زندگی کردن و موفقیت و خوشبخت شدن است.
🔸 امام هادی علیه السلام: به جای حسرت و اندوه برای عدم موفقیت‌های گذشته، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن. میزان الحکمة، جلد ۷، صفحه ۴۵۴ ▫️ ولادت (علیه السلام) مبارک باد 🌺
:یکی از اصول مهم تربیت، داشتن رفتار عادلانه و به دور از هرگونه تبعیض گذاری میان فرزندان است :رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همان گونه که می خواهید با شما به نیکی رفتار کنند. :این فرستاده خدا، رعایت عدالت را حتی در تعداد بوسیدن فرزندان، مهم دانسته و فرموده است: همانا خداوند دوست دارد که میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، حتی در بوسیدن.
‌‌ 🍀يكی از راههای ساده و در عين حال بسيار مهم در شكل گيری اعتماد به نفس كودک، تماشای بازی او است. سعی کنید روزانه چند دقيقه را به تماشای بازی يا ساير فعاليت های كودك خود اختصاص دهيد.
✅گزارۀ تصویری مثبت معمولاً برای تأثیرگذاری نیازمند به تکرار است یعنی این گونه نیست که پدر یک یا چند بار تشکر کند و فرزند هم یاد بگیرد. تشکرکردن، کمک کردن، احترام گذاشتن و... باید اخلاق ثابت و دائمی پدر و مادر باشد تا فرزند پیام های مثبت این گزاره ها را درک کرده و ارزشی بودن این رفتارها را بفهمد.❤️❤️
در این👈 ۸ جا 👉 بچه مون را در بغل بگیریم! 1⃣ وقتی برامون با هیجان چیزی تعریف میکنه، بغلش کنیم تا عزت نفس بگیره! 2⃣وقتی کودک صحنه دعوا و مشاجره رو میبینه، بغلش کنیم که نترسه! 3⃣ وقتی از سر کار برمیگردیم یا چند ساعت ازش دور بودیم ، بغلش کنیم تا بفهمه برامون مهمه! 4⃣ وقتی موفقیت کوچک و بزرگ بدست میاره، بغلش کنیم که به خودش افتخار کنه! 5⃣ وقتی با کسی دعواش میشه یا کسی باهاش دعوا کرده ، بغلش کنیم که آروم بشه! 6⃣ وقتی اتفاق بدی براش افتاده یا در کاری شکست خورده، بغلش کنیم تا بدونه ما همیشه دوسش داریم! 7⃣ وقتی مریض شده و حال نداره بغلش کنیم تا سیستم ایمنی بدنش قوی تر بشه! 8⃣ وقتی داره بازی میکنه یا درس میخونه و حواسش نیست، بغلش کنیم تا بدونه خیلی دوستش داریم! تربیت کردن ، همین کارهای کوچک است.
هدایت شده از نقد و بررسی
37.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌏 جغرافیای تاریخی غدیر ❤️ این کلیپ برای تولید شده و با هدف نشر و گسترش فرهنگ غدیر در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.🌺🌺 🌺رویداد دارای ابعاد گوناگونی است به همین دلیل سعی شده تا با بررسی آن [که به ملموس شدن این سفر کمک خواهد کرد] گام به گام با همراه شویم تا در راستای اجرای فرمان ایشان [اَلا فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ] قدمی هرچند کوچک برداشته باشیم. شما نیز میتوانید با نشر و پخش کلیپ، در این راه سهیم شوید.🥰 🌍 (منتظر کلیپ های بعدی باشید...)🌎 ارسال انتقادات و پیشنهادات 09179121968 @A_joopari
🔴🔴🔴 🔴 روایت سوزناک شیخ بر دار . ♦️ امروز ١١ مرداد است. ♦️در سال ١٢٨٨ شهادت شیخ فضل الله نوری اتفاق افتاد . ◾️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری ( ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ... ♦️در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد. مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند. دور نعش را گرفتند. و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند. به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد. غریبه بود. جلو آمد. بالای جنازه ایستاد. جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید! ▪️تحویل جنازه عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود. و می گوید: بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود. لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. ▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم. جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. ♠️ کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ♦️ ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. 🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است . 📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید/ نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - ۷۲
استاد پناهیان؛ زندگی را آموزش بدهید.mp3
2.4M
📻 حجه الاسلام پناهیان : 🔆...زندگی کردن را به بچه آموزش بدهید و بچه در هفت سال اول بفهمد《لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ》... 🔆