سوال459
باعرض سلام وخداقوت خدمت شماعزبزان وبزرگواران مشاوره آنلاین...بنده خواهری دارم سی ساله که ده سال پیش یکماه نامردی ناموفق داشته که بعلت عدم تفاهم وشکاک بودن پسر،ازهم جداشدن که بشدت به روحیه خواهرم که یه دختربیست ساله بسبارمهربان واحساسی بودضربه واردشد..خواهرم لیسانس حوزه علمیه ومداح ومبلغ هستن...درطول این ده سال چندین خواستگارداشته که هیچ کدام منجربه ازدواج نشد.خواهرم خیییلی دوست داره اردواج کنه وبره سرخونه زندگی خودش،مادروپدرم سن بالاهستن ودایم کسالت ومریضی دارن وبه آبجیم فشارمیادبااینکه بنده درشهرخودمون ساکنم وکمک ابجی وخانواده بابام هستم امابازهم فشارهابرروی ایشون بیشتره...مسئله اصلی که باعث شدازشماکمک بخوام اینه که اخیراخواهرم خواستگاری براش امده که دوسال ازش کوجکتره وباهمسرش که شش سال زندگی کرده وعاشق هم بودن اختلافشون شده وبه درخواست زن توافقی جداشدن وماشناخت خوبی روی خانواده پسرداریم وتحقیق کردیم اشناوهمسایه هاشون که بیشترشون تعریف کردن ازپسراماهمسرقبلیش پیش دوست خودش که ماارطریق ابشون متوجه شدیم که به اوگفته بوده همه چیزواخلاق ورفتارش خوب بوده امامعتادبوده وکتکم میزده که دیگه نخواستمش.وازطرفی برادربنده معتقده بایییدباهمسرقبلیش تماس تلفنی باحضوری داشته باشیم وعلت جداییشونوجویابشیم،خیلی مستاصل شدیم وازطرفی خواهرم راضی هست به این ازدواج که شغل پسرهم آزادهست وکاشیکارهستش،ازطرفی هم برادروزن برادرپسر بشدت مخالف این ازدواجن ودائم بیان میکنن وبه داداش وزن داداش بنده خبررسانی میکنن که این پسرمعتاده وتمام بدنش خالکوببه درصورتی که دراولین جلسه صحبت باآبجیم قضیه خالکوبی روی بازوش رومطرح کرده بوده وگفته بودنااهل ورفیق باربودم درمجردی اماکاملاتغییرکردم اماهمسرم این تغییررانپذیرفته وخواهان طلاق شده...حالاماواقعادرچندراهی گیرکردیم که چکارکنیم ضمنادوسه شب پیش نشون کردن آبجیم رو.اماازهمون شب که زن داداش بنده وزن داداش ایشون همدیگه روشناختن وصمیمی شدن درمجلس نشون دیگه که رفتن خونه هاشون خبرجینی هاشروع شدوپای داداشم وداداشش وببان اختلافشون شروع شدویسره شده تاالان واعصابمون بهم ریخته،پسرهم حاضره تست اعتیا روبهمراهی برادرمن انجام بده ومیگه هیچ باکی ندارم وعوض شدم وقصددارم واقعازندگی کنم،بکمک همسرم وضمناحاج آقای مسجدمحلشون هم اهل نمازومسجدی شدن وهیاتي شدن ایشون رو تاییدکرده اماگفته ازاعتیادداشتن ونداشتن ایشون اطلاع نداره...نمیدانیم چکارکنیم وپدرومادرم وماخواهرهاوبرادرهاخیلی بهم ریختیم وابجیم که داغون..
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاوره خانواده
باسلام خواهر خوبم نوش داروی پس از مرگ سهراب
اول رفتین نشون کردین بعد اومدین مشاوره معمولاعلاج واقعه رو باید قبل از وقوع کرد
ببین عزیزم معمولا افرادی که یرف اعتیاد میرن دیگه کنترلی روی رفتار خودشون ندارن وحتی اگه پاک هم شده باشند احتمال برگشتشون هست بادیدن وسائل مصرف بادیدن دوستاش وبارفتن به محیطی که دراونجا مصرف میکرده پس ریسکش بالاست معمولا حین تحقیق اکثریت میگن به ماچه شیطونی کنیم .پس میگن خوبه ومتاسفانه باعث میشن طرف توچاه بیفته حتما جویای علت طلاق همسر قبلیش بشین معمولا وقتی کار خیلی سخت میشه زن راضی به طلاق میشه پس دیت نگه دارید بلوغ فکری زنان زودتراز اقایون اتفاق میافته به همین دلیل میگن اقایون باید بزرگتر باشن حدودا نرمالش ۶ سال است که اونم به بلوغ فکری رسیده باشه پس اینم یه مشکل خدمت به پدر مادر زحمت نیست رحمته ودعای خیر اونها بدرقه زندگیش میشه پس لطفا اشتباه نکنید
اعتیاد، طلاق، بددهن بودن ، کتک زدن ، کوچکتر بودن، اینا همه ایراد هستش لطفا اشتباه نگنید
اگه بره وبعد طلاق بگیره برگرده اونم شکست خور ده خوبه یا الان مجرد بمونه !!؟؟؟؟؟
@onlinmoshavereh
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۱۶
دستت هرز شده باید درستش کنم. صد دفعه هم بهت گفتم اسمم رو کامل بگو، شانس آوردی امیرعلی اینجا نبود وگرنه حالت رو بد جا میاورد؛ میدونی که بدش میاد اسمها رو مخفف بگن. ضربان قلبم بالا رفت، انگار با حرفِ شیطون عطیه تازه یادم افتاد امروز به عنوان خانوم امیرعلی پاگشا شدم؛ به عنوان یه تازهعروس و جای مامان خالی بود تا خانمی بودن من رو از بدو ورودم تماشا کنه. شیطنتم خوابید و پنچر شدن یه دفعهای من، دل عطیه رو خنک کرد. -نگو از داداشم حساب میبری! جون من؟! لحن بامزهاش باعث شد کمی بخندم و برای فرار از جواب دادن، بچگانه زبونم رو نشونش بدم. -نه بابا. من؟ عمراً. رفتم سمت آشپزخونه و قهقهی خنده عطیه تو حیاط پیچید. -آره جون خودت. خلاصهی آمار کارها و حرفهای که امیرعلی ازشون متنفره رو خواستی با کمال میل حاضرم بهت بگم که جلوش سوتی ندی. میشناسیش که! اخمهاش از صد تا دعوا و کتک بدتره. با اینکه به حرفهای عطیه میخندیدم؛ ولی با خودم گفتم راست میگه، اخم کردنش خیلی جذبه داره و این روزها فقط شده سهم من
عطر قیمههای خوشمزه و معروف عمه همه جا پیچیده بود، به خصوص آشپزخونه که دل آدم دیگه ضعف میرفت. -سلام عمه جون. عمه با صدای من کفگیر چوبی رو که داشت باهاش کفِ روی برنجها رو میگرفت کنار گذاشت و چرخید. -سلام عمه، خوش اومدی. جلو رفتم و یه بـ ـوسـ من روی گونه عمه کاشتم و یه بـ ـوسـ عمه روی گونهم کاشت. -ببخشید که دیر اومدم، وظیفهم بود زودتر بیام کمکتون. عمه نگاهی به برنجهاش انداخت که مبادا وا بره. -برو دختر، خوشم نمیاد تعارفی بشی. تو هم مثل عطیهای دیگه، میدونم اول صبحتون ساعت دهه. تو همون محیایی برام، پس مثل عروسهایی که غریبی میکنن نباش. با ذوق اینکه همه چی مثل سابق بود، دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم، صدای خنده عمه با صدای عمو احمد قاطی شد. -به به، چه خبره اینجا؟ -سلام عمو جون. عمو احمد، سینی به دست پر از فنجونهای خالی نزدیکتر شد
سلام بابا، خوش اومدی. کیفم رو روی کابینتها گذاشتم و سینی رو گرفتم. -ممنون. خوبین؟ عمو احمد با یه لبخند سینی رو به دست من سپرد و من باورم شد همون محیام. -مرسی باباجون خوبم. آستین تا زدم و همون لحظه مشغول آبکشی فنجونها شدم، عمه اومد مانعم بشه که نذاشتم. -این قدر بدم میاد از این عروسهای چاپلوس. عمو احمد به عطیه که با قیافه حسودش به من نگاه میکرد خندید و این خنده برای عطیه گرون تموم شد، یواشکی باز زبونم رو براش درآوردم. عادت کرده بودم به این کارهای بچگونه، بهخصوص وقتی طرف حسابم عطیه بود و مثل یه خواهر. -بیا برو چادر و کیفت رو بذار توی اتاق شوهرت، من بقیهش رو میشورم. دستهای خیسم رو با لبهی چادرم خشک کردم. -حالا که تموم شد. عمو احمد همونطور که به این دعوای چشم و ابرو اومدن من و عطیه نگاه میکرد، دست روی شونه من گذاشت. -دستت درد نکنه بابا، خوب شد اومدی وگرنه این عطیه تا فردا صبح هم این سینی تو اتاق میموند هم نمیاومد جمعش کنه که حالا برای من چشم و ابرو هم میاد. عطیه چشمهاش گرد شد و من از ته دل به چشمک بامزه و پدرانهی عمو احمد خندیدم. چه حس خوبی بود که از شب عقدمون برای عمو شده بودم یه دختر نه عروسش. حس میکردم به اندازه عطیه دوستم داره و چه قدر دلگرم میشدم از این حس طرفداری و شوخیهای پدرانهی دور از خونهی خودمون. با تنه زدن به عطیه چادر و کیفم رو برداشتم و با چاپلوسی تموم گفتم: -خواهش میکنم عموجون، وظیفهم بود. صدای پرحرص عطیه رو پشت سرم شنیدم. -این رو راست میگه......
@onlonmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
پروردگارا ...
دوستانم ارمغانـی از رحمت
بـیکران تو هستند ؛
پس خرسندشان بدار
به عافیت
موفقیت
واستجابت دعا
لحظه هایتان زیبا
و پر از عشق و مهربانی 🌺🍃
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌙 فردا پنجشنبه اول ماه صفر است 🌖
خونریزی یا شکستن تخم مرغ وصدقه
ودود کردن اسفند فراموش نشود🎗
ان شاءالله با خواندن این دعا در اول
ماه صفر ازبلا دور بوده ، حاجت روا شوید:
نیت کنید👇👇👇
🔸سبحان الله يافارج الهمّ ويا كاشف الغم فرّج
همي ويسرّ أمري وأرحم ضعفي وقلة حيلتي
و أرزقنی من حيث لاأحتسب یا رَبَّ الْعالَمین 🙏
💚حضرت رسول فرمودند
🔐هر كس مردم را از اين دعا باخبركند
در گرفتاريش گشايش ايجاد می شود 🔑
نشر این پیام صدقه جاریه است.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #مردها_زیاد_در_خانه_نمانند
💠گاهی مرد مجبور است به خاطر شرایط #شغلی، مدت طولانی در روز، در خانه بماند.
💠حضور طولانی مرد در خانه، گاهی مانع #خانهداری و رسیدگی به #مدیریت زنانه همسر است. (مگر اینکه حضور مرد در خانه لازم باشد.)
💠به مرد پیشنهاد میشود در صورت امکان ساعاتی را از #منزل خارج شود و با بازگشت دوباره به منزل، #انرژی و محبت #جدید به خانه بیاورد.
🍃❤️ @onlinmoshsvereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #عذرخواهی_کتبی
💠 برخی همسران برای عذرخواهی #خجالت میکشند و یا #غرورشان مانع عذرخواهی زبانی میشود.
💠 یکی از راههای #درمان این نقیصه این است که عذرخواهی خود را روی #کاغذ نوشته و یا #پیامکی انجام دهید.
💠 برای هر مشکلی فکر و ابتکار به خرج دهید و برای حل آن #تمرین نمایید. نه اینکه بیخیال آن شوید.
💠 ابتکار و تمرین شما به چشم #همسرتان میآید و درکتان خواهد کرد.
🍃❤️@onlinmoshavereh
1🌺🍀
#دلبری
💃💃💃💃
💞 عشوه گری و ناز کردن زن به معنای عدم تمکین او نیست بلکه زن با هنر زنانگی خود مرد را تشنه تر می کند.
وقتی شوهرتان تقاضای جنسی دارد با لحن تحریک آمیز و زیرکانه به وقت دیگر موکول کنید😜
یعنی به عبارتی با دست پس بزنید و با پا پیش بکشید😍
که باعث تحریک بیشتر مرد شود👍
👇👇
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال 460
سلام
چند روز پیش بهتون پیام دادن در مورد مشکل پسرم برای نماز نخوندنش
طبق سفارش شما بی اهمیت شد برام این قضیه
وبهش محبت کردم
امشب برام تعریف کرد ک برای اولین بار بل دختری آشنا شده و چون براش حرومه ارتباط با اون دختر پس نماز نمیخونه
یعنی از خدا خجالت میکشه
پسرم گفت وقتی باهام قرار میزاره این وانکحته و وزوجتهو رو میخونم ک حروم نباشه
ولی نگران بود ک من ناراحت بشم و نگران بود ک این برای خواهراش اتفاق بیافته چون عقیده داریم و میدونه هر کاری کنی توی دنیا همون کار سرت میاد
من باهاش معمولی صحبت کردم وبهش گفتم بیارش خونه ی ناهار دعوتش کن
تعجب کرد ک مامان ناراحت نشدی مگه گتاه نداره
گفتم خیلی گناه نداره ولی تو میخوای بخاطر تو
نمیدونم درست کفتم یا نه
میخواستم لطف کنید و دوباره کمکم کنید و بهم بگید چکار کنم انشالله بحق آبروی حضرت زینب خدا بهتون خیر بده
پاسخ ماا👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
سلام
خدارو شکر که نتیجه محبت کردن رو دیدی وظیف مادرهستش که بامحبت بچه هاشو به خودش جذب کنه که جذب دیگران نشوند متاسفانه دیر شروع کردی که رفته جذب شده اما جلوی ضرررااز هرکجا بگیری فایده است کارخوبی کر ی که عکس العمل بدی نشون ندادی ولی باید بهش توضیح بدی که گناه هستش واثر خودش رو میذا ره وباید بگی که خدای ما۷۰بار مهربان تر از مادرهستش هرلحظه منتظرتوبه بنده هاش هستش پس جای تعلل نیست ودر این ماه رحمت ومغفرت توبه کنه ورابطش رو با خداوند تحت هیچ شرایطی حتز باوجود دوست دختر قطع نکنه چون خودش راه نجاتی هست برای ادم
دیگه اینکه بهس بگو یکی مثل خودت اومده دنبال خواهرت ایا غیرت تو به عنوان برادر اینو میپذیره؟ اگه اره که هیچی اگه نه خب توهم دنبال خواهر مردم نباش
چون طبق نمونه های فراوان جامعه اینگونه عشق ها فرجام خوبی ندارند
راهکار دیگه این که خب اگه درسن ازدواج هستش میتونید باتحقیقات کامل مقدماتش رو فراهم کنید تا با گناه همرا ه نباشه
ولی لطفا گزینه محبت را فراموش نکنید تاروحش سیراب بشه وبااطمینان تو را محرم اسرارخودش بدونه تا بتونی راهنمای خوبی براش باشی دراین وانفسای آخرالزمان......باآرزوی توفیق
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
IMG_20181010_093334.jpg
135K
برای
خانۀ همسایه ات هم
چراغ آرزو کن،
قطعا حوالی خانه ات
روشن تر خواهد شد.
#کانال_مشاوره_آنلاین
@onlinmoshavereh
IMG_20180719_054449.jpg
20.6K
هرکس که دردعایش 🌺
یادی کند زِیاران
شیرین ترازعسل باد
کامش به روزگاران
خدایا
به همه ی دوستانم
دراین شب زیبای پاییزی
سلامتی،برکت و عمر باعزت بده
آمین🙏
شبتون بخیر🌹🍃
#کانال_مشاوره_آنلاین
@onlinmoshavereh