eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 آرامش همسرت را به هم نزن 🍃❤️ @onlinmoshaereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال337 سلام خوبین ببخشید مزاحمتون شدم مشکلات خیلی بزرگی دارم ممنون میشم کمکم کنید مشکل من مربوط میشه ب شوهرم دیگه واقعا نمی‌دونم باهاش چجوری برخورد کن منو شوهرم باهم همسنیم چهارساله ازدواج کردیم وی بچه سه ساله داریم شوهرم ناراحتی اعصاب داره بحدی ک وقتی عصبی میشه هیچ نمیتونه خودشو کنترل کنه از دوران عقد کردگی تا حالا هر وقت عصبانی میشد منو کت میزد ب حدی ک بدنم سیاه کبود میش هنوزم این عادت و داره هر ماه منو میزنه هرچی دم دستش باشه میشکنه هر وقت پول داره خوبه ولی وقتی بی پول همین برنامه رو داریم هرماه یکسالی ب بازی گروهی آنلاین روی آورده ک وقتی میاد مرخصی هیچ جا با ما نمیاد شب تا صبح داره بازی میکنه هیچ توجهی ب من و بچه نمیکنه واسه کمبود محبتش و کارای ک می‌کنه افسردگی گرفتم ک دکتر بهم فرصتی اعصاب و آرام بخش داده بیست روز توی شهری دیگه کار می‌کنه ده روز اینجاست اون ده روز ک میاد روز اول خوبه منو با خودش بیرون می‌بره ولی روزای دیگه نه خودشو پسرم میرن میگه چاقی هر وقت لاغر شدی میبرمت هیچ پسندازی نداره همیشه خداهم پول نداریم چون. پولی ک میگیره برا یک روزش ب روزدوم نمیرسه بهم تهمت میزنه بخدا هر وقت می‌ره در خونه رو سه قفل میکن ولی ب پسرم میگه مواظب مامانت باش کسی نیاره خونه تا عصبانی میشه ب من و خانواده میگه شما خراب و جنده این تو رو خدا بگین چکار کنم ب خانوادش گفتم ولی اصلا حمایتم نکردن گفتم فکری برا عصبانیتش کنین حق زدن نداره میترسم بلایی سر من و بچه بیاره ممنون میشم زودتر جوابمو بدین تو رابطه باش خیلی سرد شدم از بس بم تهمت زده و میگه دوستاتو بیار خونه واسه منو خودت برو همش از این میترسم بخواد بهم خیانت کنه چون تو فامیلشون چند مورد داشتن ک ب طلاق رسیدن اخرشم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده سلام بانو خب عزیزم هر مشکلی یه راهکاری داره اولا اگه واقعا همسرت مشکل عصبی داره که مریض محسوب میشه وچاره کار هم مراجعه به روانپزشک هستش تا تحت درمان قرار بگیره وآرامش به زندگیتون برگرده ودر این صورت شما هم باید رعایت حال مریَض را کرده وکاری نکنی که باعث تحریک همسرت بشه وعصبی بشه وبه دنبالش به شما آسیب برسو نه اما اگه نه ایشون مریض نیست که باید بررسی کنی چه حرکت اشتباهی باعث میشه ایشون به عصبانیت برسه وکاری بکنه که نباید!! احتمالا به محض ورود ایشون به منزل شروع میکنی به غر زدن وسرکوفت زدن وگلگی کردن ایشون هم جوش میاره ومیشه اونی که نباید بشه واما پول بهتره که باهم مشورت کنید وبرای میزان درامدتون برنامه ریزی کنید که برای هرکدوم از مایحتاج زندگی چقدر هزینه کنیم وچه قدر به عنوان پس انداز دخیره شود ودر کل با مدیریت پول را تا اخر برج برسانید تا دلنگران بی پولی نباشه وبدخلقی نکنه واما بازی فرمودین که این بنده خدا ۲۰ روزز ماه دوراز منزل کار میکنه پس خسته میشه ۱۰روزی که منزل هستش خب نیازمند تفریح هستش تا انرژی بگیره برا دوره بعد این سرگرمی میتونه بازی باشه ،کنار خانواده وتفریح ویابادوستان کرفتن نزد والدین باشه بهتره کمی درک وهمدلی متقابل این وسط باشه تا باعث دلخوری هیچکدامتان نشود همون روز اول که میبره ازش قدر دانی کن که بازم رغبت کنه باهم برید بیرون واگه واقعا ظاهرت عصبیش میکنه میتونی با ورزش وتغذیه مناسب همه چیز رو درست کنی تا خوشتیپ باشی دلبر پسندواما اگه رابطه همسری خوبی داشته باشی وسرد مزاجی رو کنار بزاری وبه رابطه تون اهمیت بدی به ظاهرت برسی ودلبری کنی ایشون دیگه به خودش اجازه چنین رفتارهای زشت وتهمت زدن وبداخلاقی نمیده درضمن باید خوش زبون خوش برخورد خوش رو وخوش پوش باشی ودنبال بهانه گیری هم نری تا همه چیز درست بشه البته به شما هم حق میدم تو خونه تنها ومنتظر بدونه سرگرمی واقعا سخت میگذره وادم رو عصبی ومتوقع میکنه بهتره برای خودت سرگرمی درست کنی کلاس هنری چیزی یا دنبال تحصیلی چیزی خلاصه به بطالت نگذرون وقدر جوانی وزندگی مشترک رو بدون اگه حواست به وظیفه همسریت وظاهر وباطن خودت باشه وبااخلاقی نیکو به استقبالش بری اصلا به خیانت فکر هم نمیکنه به این فکر کن که برای زندگی ورفاه شما غربت ودوری رو به جون میخره وخوبه که قدر دان باش خانومی موفق باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
مردها از بی تفاوتی متنفرند پس تصور نکنید؛ اگر از او فاصله بگیرید به شما جذب خواهد شد... تعادل را رعایت کنید، نه آن قدر دورشوید که شمارا نبیند و نه آن قدرنزدیک که عادی شوید 💟 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
⛔️ #تکراری_صدا_زدن_ممنوع 💠 شوهرتان را #تکراری صدا نزنید ✍ مردها #تنوع را دوست دارند. خب چرا شما این کار را برایشان انجام ندهید؟ 💠 او را با لقب‌های #جدید و زیبا صدا بزنید. شاید برای بار اول و دوم تعجب کند اما برایش #دلنشین خواهد شد. 💠 عزیزم، عشقم، نفسم، مهربونم، تکیه‌گاهم، آرامشم و ... 💠 خلاق باشید و #خجالت نکشید. عشق را بر #زبان جاری کنید! 🍃❤️ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
↩️هفت عادت مخرب كه ما را از فرزندانمان دور ميكند : ♦️سرزنش كردن 🌀انتقاد كردن ♦️غر زدن 🌀مقايسه كردن با ديگري ♦️تهديد كردن 🌀تنبيه كردن ♦️باج دادن @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
قسمت89 فاخته بی توجه به نیما داخل رفت.در باز شد و حاج آقا داخل آمد. با دیدن مهتاب و اشکهای حاج خانم اخمهایش در هم رفت -چه خبره اینجا،محله پر شده از صدای شما مهتاب به سمت حاج آقا برگشت -به به حاجی.چه خوب شد اومدی پدر شوهرمم دیدم نگاه تند و تیز حاج آقا بیشتر نیما را شرمنده کرد -خب حاجی جون به فکر نوه اتم باش.چون امروز و فردا پیداش میشه حاج آقا در حالیکه بیتفاوت از کنارش رد میشد آرام حرفهایش را زد -تا اثبات نشه هیچ چیز معلوم نیست....تو اثباتش کن بعد بیاد داد و هوار.الانم برو...پلیس سر کوچه ست دادش بلند شد -سر تو ننداز پایین برو حاج دوزاری.به پسرت بگو پای غلطش بمونه صدای حاج آقا بلند شد -نیما !چه اینجا وایستادی!برو تو مهتاب از اینکه حرفهایش به پشیزی ارزش داده نشد آخرین تیر را هم رها کرد.فریاد زد -تازه واسه اون دوستتم دارم نیما.خبر نداری تو نبودت چقدر از من سو استفاده کرد با سرعت به سمتش دوید.این یکی دیگر زیادی بود .تحملش را از دست داد.به مهتاب رسید مانتویش را به شدت کشید و به سمت در رفت.صدای جیغ مهتاب بلند شد -کثافت ولم کن.از دماغت در می یارم فریاد زد -گمشو برو تا نکشتمت مهتاب داشت کشان کشان به سمت در حیاط می کشاندش، که با صدای جیغ بلندی که از خانه آمد ناگهان دلش ریخت.دختر نازنین با گریه در حیاط دوید -دایی!دایی!زندایی، بدو مهتاب را هل داد و با آخرین سرعت به سمت خانه دوید .پاهایش شل شد!فاخته بیحال در کنار در اتاق روی زمین افتاده بود دکتر که از در اتاق بیرون آمد جلویش سبز شد -چی شد دکتر وضعیتش خوبه. -قرار بود در آرامش باشه بی صبرانه تکرار کرد -دکتر خواهش می کنم فقط می خوام بدونم حالش چطوره.تو خونه از حال رفته بود بهوش اومد همش می گفت درد دارم از کنار نیما رد شد -حالش خوبه ولی امشب اینجا بمونه بهتره. دستی به سر د ردناکش کشید.صدای پدرش را شنید -بهتره بریم.شب که اینجاست سرش را تکان داد -نه من همینجا می مونم صدای زنگ گوشی همراه حاج آقا بلند شد.حاج آقا جواب تلفنش را داد.نیما هم به او نگاه می کرد گرفته و ناراحت زل زد به نیما -دیگه چی شده هان.مامان که حالش خوبه؟؟ با سر تایید کرد و دوباره نگاهش کرد -مادرت خوبه.مهتاب زایمان زود رس انجام داده،ادعا کرده مرگ بچه تقصیر تو بوده هلش دادی.ازت شکایت کرده.یه مردی رو با مامور فرستاده دم خونه با ناباوری پدرش را نگاه کرد -چی!!!من طوری هلش ندادم که زمین بخوره،یعنی اصلا زمین نخورد فقط خورد به در خونه حاج آقا نفس عمیقی کشید -یه سری از اشتباهات جبران که نمی شن هیچ ،هر چی بیشتر دست و پا بزنی بدتر غرقت می کنن سرش را پایین انداخت و بی رمق روی نیمکت در راهروی بیمارستان نشست.حاج آقا دست روی شانه اش گذشت -پاشو بریم خونه....یه حال و هوایی عوض کن بعد دوباره بیا.پاشو بابا ترجیح داد به خانه برود.فاخته را هم که نمی شد دید.آنروز آنقدر روز بدی بود که از سر و کولش همش بد شانسی بارید.چشمانش را کمی مالید درد در سرش پیچید .مهتاب معلوم نبود چرا ادعا می کرد بچه مال اوست.چیزی که خیلی راحت می شد اثباتش کرد.ادعایش راجع به فرهود هم کفرش را در آورد. مگر میشد کسی زیر گوشش کاری کند و او آنقدر پخمه باشد که نفهمد.امکان نداشت. تمام مسیر را به این چیزها فکر کرد.فکر می کرد و بیشتر اعصابش به هم می ریخت.به خانه رسیدند.بی هیچ حرفی به اتاقش رفت و روی تخت دراز کشید.فاخته نازنینش کنارش نبود.دختر ییچاره ،تا کمی روحیه می گرفت و حالش بهتر میشد.یک نفر پیدا می شد و او را دوباره به قعر چاه ناامیدی می انداخت.دوباره یاد مهتاب افتاد و از نفرت پر شد. در این روزهای حساس که تمام فکر و ذکرش فاخته بود همین مهتاب را کم داشت.قرار بود از هفته دیگر شیمی درمانی را شروع کنند و حالا با این اوضاع دو مرتبه روحیه اش خراب شده.نفس عمیقی کشید و چشمانش را بست.بلکه بتواند کمی فکر و خیال را از ذهنش دور و خواب را مهمان چشمانش کند. صبح دنبال فاخته رفته بود.باز هم در خود فرو رفته و ساکت در ماشین نشسته بود و از شیشه اتومبیل بیرون را تماشا می کرد.اینبار او هم سکوت کرده بود از جنس شرمندگی و خجالت.او به فاخته خیانت نکرده بود اما مهرش بر پیشانی اش خورده بود.در راه نزدیک خانه ایستاد و چند نان سنگک خرید.به فاخته تعارف کرد اما برنداشت.نان را در عقب ماشین گذاشت و دوباره به سمت خانه راند.همین که داخل کوچه پیچیدند بادیدن چند مامور در جلوی در خانه ماشین را نگه داشت.آب دهانش را قورت داد و به چهره رنگ پریده فاخته نگاه کرد ادامه دارد... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💕اوصاف علی به گفتگو ممكن نیست✨ 💕گنجایش بحردرسبو ممكن نیست✨ 💕ماندم كه علی رابه چه تشبیه كنم✨ 💕تشبیه علی جز به علی ممكن نیست✨ پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک 🎉🎉 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌نیایش شبانه با حضرت عشق❣ الهی 🙏 من همانم بی پناهم....🙏 بجز الطافتان راهی ندارم ! الهی 🙏 گاه گاهی یک نگاهی ....🙏 🙏 به این عبده ذلیلت،"کن عطائی" الهی 🙏 من حقیرم،ناتوانم....🙏 🙏 تویی سرور به این عالم،"خدایی "🙏 الهی 🙏 تو رئوفی ، مهربانی ....🙏 🙏 کریمی و رحیمی ، "باصفائی "🙏 الهی🙏 ماندگاری ، نازنینی...🙏 تو پوشاننده هر عیب مائی!🙏 الهی🙏 آمدم دستم بگیری....🙏 🙏نیازم را ببین @onlinmoshaverh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🙏 یا ربّ ، " الهی"🙏
گذری بر مشاوره های امروز کانال 👇👇
هدایت شده از یاصاحب الزمان عج 🖐
#با_سلام_همراهان_جان🌺🍃 کانال رایحه ی احکام تقدیم میکنید😊 ❤️مــسابـقـه ے زلـال غـدیـر❤️ ✅با خواندن چند صفحه برنده جوایز ویژه شوید🌸🍃 ✅برای شرکت در مسابقه فقط تا عید غدیر فرصت دارید ✅قرعه کشی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها صورت میگیرد ✅جوایز به شهرمحل سکونت شماارسال میشود ↩️جهت دریافت فایل و سوالات به کلیک کن👇 https://eitaa.com/khosravi1253
🌬🌈🌤 چه دلنشین است صبحگاهی که با لبخند و امید همراه باشد ... امیدوارم از هم اکنون از زمین و زمان مانند باران برایتان خوشبختی و برکت و شادی و امید ببارد... سلام صبحتون شاد 🌸🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش امروز 🌺 🍃 الهے...🙏 امروزمان ☀️ آغازی باشدبرای شڪر بیڪران ازنعمتهايت🙏 قلبمان جایگاه فقط مهربانے💕 زندگیمان سرشارازآرامش روحمان غرق ازمحبتت💕 وتن تڪ تڪ عزیزانمان درسلامت ڪامل باشند🙏 آمین یا ذالجلال والاکرام🙏 ای صاحب شکوه وکرامت 🙏 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نازد به خودش خدا که حيـدر دارد  درياي فضائلي مطهر دارد  همتاي علي نخواهد آمد والله  صد بار اگر کعبه ترک بردارد  پیشاپیش عيد غـدير خم مبارک 💐 @onlinmoshavereb 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠 در اختلافات، اول ببینیم که «من چه اشکالی در همسرداری دارم؟» آن را #شناسایی و در رفع آن تلاش کنم. این نگاه اولاً ایجاد #تشنج در خانواده نمی‌کند؛ ثانیاً خود را نسبت به همسرم #طلبکار نمی‌دانم. 💠 این افراد دارای «کنترل #درونی»اند و همواره رشد می‌کنند، ولی افرادی دارای «کنترل #بیرونی» هستند، و همواره به دنبال تغییر دیگرانند نه خود. 🍃❤️ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال338 سلام وقت بخیر منو همسرم همدیگه رو خیلی دوس داریم " همسرم همیشه سخت تلاش میکنه برای زندگیمون اما من چند وقت پیش متوجه شدم از طریق تلگرام با یه خانومی ک کار تبلیغاتیشو میداد ب اون خانوم تو روزنامه تبلیغ کنه در ارتباطه و این ارتباط تازه شروع شده بود وقتی نشستم با همسرم صحبت کردم گفت ک پشیمون و ی اشتباهی کرده ک تموم شده من نمیخوام زندگیمو از دست بدم از طرفی هم نمیدونم چجوری دوباره بهش اعتماد کنم خواهشا راهنمایی کنین ممنونم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام خواهر خوبم حواست باشه که زندگی وعشق رو نمیشه باشکاکیت وغر زدن وبد اخلاقی حفظ کرد بهتره که قول همسرت رو قبول کنی ودیگه مشکوک برخورد نکنی بهتر بود که بهش نمیگفتی که باعث عادی شدن مسئله بشه ولی دیگه تکرار نکن ودر عوض سعی کن که بهش محبت وتوجه معقول داشته باشی ونیازهاش رو برطرف کنی تا نیاز به محبت دیگری نداشته باشه گاهی وقتها از طریق فضای مجازی بهش پیامک بده وابراز علاقه کن ومحبتت رو ابراز کن البته نه زیاد به دست وپاهاش بپیچ نه بی خیالش شو ودرکل به خودت برس به روز باش ابراز بی دست وپایی نکن وفضای زندگیت سرشار از عشق وارامش باشه تا همسرت هوای دیگری به سزش نزنه البته اینم بگم که شایدم عمدی نبوده ویه جور تحریک احساسات بوده پس مراقب احساسات ناب همسرت باش وسیرابش کن ونهال خوشبختیت رو مراقبرباش @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌷خدایا... در هر چهارشنبه.. چهارحاجت مرا روا ساز. 🌷نیرویم را در طاعت خود و نشاطم رادربندگیت و رغبتم رادر رضایتت و بی رغبتیم را در آنچه که موجب عذاب دردناک توست قرار ده 🌷 ای پاک بی همتا.. همانا آنچه را که بخواهی لطف می فرمایی. ظهرتون سرشارنیکی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💕 👈 قضاوت و نظر دادن بیجا در مورد دیگران انتقاد نیست توهين است. 💕👈 هر کار یا حرفی که از عمد بزنیم در آخرش بگیم شوخي كردم ، شوخی نیست حمله به شخصیت آن فرد است. 💕 👈 بازی کردن با احساسات مردم، زرنگی نیست، نامردي است. 💕 👈 خراب کردن یک نفر توی جمع جوک نیست، كمبود شخصيت است. 💚به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن، 💚اغلب مردم فقط تقلید می کنند. 💚انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است @onlinmoshavereh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۲ راز زنانی که شوهرشان عاشقشان است - زن زندگی باشيد تا حسش را به شما بگويد -صادقانه بشنويد -پرونده‌سازی نكنيد - رفتارهايش را تحليل كنيد - به او حس امنيت دهيد - احساساتتان را بدون مقصر دانستن او نشان دهيد - حرف‌هايش را باور كنيد - رفتار‌هايش را در جمع ببينيد - زیادی از احساسات‌تان حرف نزنيد - به راز‌هایش نزدیک نشوید - رازدار باشيد - بگذارید "به خیال خودش" مرموز بماند @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال339 سلام خسته نباشید واقعیتش من یه مشکل دارم من از تصمیمات م خیلی زود منصرف میشم مثلا مدرسه رفتم یه هفته میرم باید یه روز نرم بعد ادامه بدم برای کلاسا که مینویسم اول با شوق ذوق بعد نه نمیدونم چجوری تو تصمیمات ثابت قدم باشم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده با سلام خواهر خوبم ادمی برای اینکه بتونه مسیرزندگی رو به خوبی طی کنه وثبات قدم داشته باشه باید برای خودش اهدافی رو در نظر بگیره ونتیجه رسیدن به اهداف رو برای خودش مشخص کنه ودر خودش ایجاد انگیزه کنه تا بتونه باثبات قدم طی مسیر کنه وبه اهداف عالیه خودش برسه احتمالا شما اگه کاری هم میکنید برای وقت کشی وگذران عمر هستش وهدف وانگیزه ای درکار نیست به خاطر همین زود دلسرد میشوی وحس وحالی برای ادامه مسیر براتون نمیمونه ومجبوری هراز گاهی یه نهیب به خودت بزنی نا دوباره یه تکونی به خودت بدی وچند قدم جلوتر بری پس لطفا یه دور نمایی از اهداف رو برای خودت تجسم کن وبا اهداف تعریف شده برنامه ریزی کن تا باانگیزه طی مسیر کنی وموتور نیرو محرکه شما بدونه سوخت نمونه وشما همچنان بر خط باشی موفق باشی @onlinmoshzvdreh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
الحق که تو آن علی ولـی اللهی از اسـرار خداوند جهان آگاهی آغاز ولایتت فرستم صلـوات دانم ز عنایتت غمـم می‌کاهی پیشاپیش عیـد سعید غـدیر خم مبـارک باد @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
قسمت 90 دیگر تا بیمارستان حرفی زده نشد.هر چه به بیمارستان نزدیکتر می شدند دوباره ترس بر فاخته غلبه می کرد.می دانست این رفتنها پیامد خوبی ندارد اما بخاطر نیما لب فرو بسته بود.به بیمارستان رسیدند.پدر هم دیگر با آنها همراه شد.به سمت پرستاری پشت نیز پذیرش رفتند و سراغ دکتر را گرفتند.پرستار با شنیدن اسم آنها کمی تامل کرد -جناب پورداوود....دکتر تاکید کردن حتما اومدین یه سر برین پیش ایشون فاخته بازوی نیما را جنگ زد -مشکلی هست پرستار نگاهی به نیما و بعد به فاخته کرد -بنده اطلاعی ندارم با خودشون تماس بگیرین...در هر صورت ایشون امروز تا ساعت دوازده بیشتر اینجا نیستن حاج آقا نگاهی به ساعتش انداخت -بریم بابا ببینیم چی کار داره... چیزی تا ظهر نمونده دست سرد فاخته را گرفت و به سمت اتاق دکتر به راه افتادند.دم در فاخته ایستاد.نیما به چهره پر از استرس فاخته نگاه کرد -من نیام نیما....بزار هر چی می گه به تو بگه استرس فاخته را که دید او هم به این نتیجه رسید که فاخته نباشد بهتر است.شاید دکتر چیزی بگوید که شنیدنش برای فاخته مطلوب نباشد -باشه عزیزم. ..پس همین جا روی نیمکت بشین تا بیایم قبول کرد و همانجا نشست.نیما به همراه پدرش در زدند و بعد از اجازه دکتر وارد اتاق شدند.دکتر با دیدن آنها با لبخندی بلند شد -زودتر منتظرتون بودم نیما هم با دکتر دست داد و نشست -نشد دیگه ببخشید ...موردی پیش اومده دکتر دکتر لبی تر کرد و به صندلی اش تکیه زد -شاید بشه اسمش رو معجزه هم گذاشت.... بعد اون همه آدم که برای کمک حاضر شده بودن کلیه به خانمتون بدن.حتی اون دوستتون یادم نمیره.انقدر به فکر کمک به شما بود کلا فراموش کرده بود خودش یه کلیه بیشتر نداره.اسمش چی بود؟ -فرهود -بله درسته.ایشون همیشه به خاطرم می مونه.من که واقعا خوشحالم ....پس خیلی سریعا خبر خوب رو بهتون میدم یک مورد برای پیوند کلیه به خانم شما پیش اومده که فکر می کنم و البته مطمئنم که با شرایط همسر شما کاملا جور هست نیما که انگار اشتباه شنیده باشد با تحیر به دهان دکتر چشم دوخته بود -اشتباه نمی شنوم؟؟وای!!!! یعنی ممکنه -اوهوم چرا که نه.منتظر جواب قطعی آزمایشات هستم به لکنت افتاده بود از خوشحالی -چ.....چطور ممکنه...چه جوری به روی نیما که هنوز در شوک خبر بود لبخند زد -دو روز پیش درست جلوی همین بیمارستان البته در اون سمت خیابون تصادفی صورت می گیره. خانمی در اثر تصادف امروز بعد از فقط دو روز کما در اثر شدت ضربه دچار مرگ مغزی شدن.تا همین الان به غیر از اسمشون هیچ اطلاعی از بستگان به دست نیاوردیم.خانم نسبتا جوانی هستن حدودا شاید چهل و پنج ساله.خانم فریده بابایی حاج آقا که دست روی قلبش گذاشت نیما سریع از جا بلند شد -بابا....آقا جون خوبی؟ چت شد یهو دکتر در لیوان خود آب ریخت و جلوی نیما گرفت -دهن نزدم هنوز بدین بخوره تشکر کرد و لیوان را به دهان پدر نزدیک کرد.چند دقیقه ای گذشت تا حال حاج آقا سر جایش بیاید.نیما هم کمی شانه هایش را مالید -بهتر شدی آقا جون دست روی دست نیما که روی شانه اش بود گذاشت -خوبم بابا جان ...ممنون نیما آمد و دوباره سر جایش روبه روی حاج آقا نشست. حاج آقا رو به دکتر کرد -این خانم رو میشه دید -حدس می زنم می شناسین این خانم رو.چون تا اسمش رو بردم حالتون بد شد حاج آقا سری به نشانه تایید تکان داد و رو به دکتر کرد -میشناسم به این نام خانمی رو.که حدس می زنم خودشون باشن نیما نگاه پرسشگرش را به پدر دوخت -کی هست این خانم مگه حاج آقا نفس عمیقی کشید -مادر خود فاخته ست بابا جان چشمان نیما از تعجب گرد شد -ولی مگه نگفتین مادرش رفته و.... حرف پسرش را برید -آره پسرم اما یه شماره برای مبادا با اصرار ازش گرفتم.البته شماره کسی بود که اون فقط از فریده خبر داشت.زنگ زدم و خواستم تا بیاد تو این تاریخ بیمارستان.کمی مساله رو توضیح دادم برای اون خانم و گفت حتما خبرش می کنم.گفتم شاید بهتر باشه این دوتا یکبار دیگه هم رو ببینن، دیدار نباشه به قیامت.قرار بود که شما دو روز پیش برای بقیه درمان اینجا باشین پف بلندی کشید -چرا به من نگفتین بابا -خب شما دو تا که اصلا تو حال و هوای خودتون نبودین که.این جریانات اخیرم.. اینبار نفس عمیق دکتر بلند شد ادامه دارد... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❌اگر طرف مقابلتان بهانه‌هایی مثل این‌که: تو فرد ایده آل من هستی اما من آدم زندگی مشترک نیستم، تو گزینه‌های بهتر از من می‌توانی داشته باشی، دوستت دارم اما نمی‌توانم به خاطر برخی مشکلات با تو ازدواج کنم و... شما را معطل می‌کند، زود رابطه را تمام کنید. این افراد نه آن‌قدر شهامت آن را دارند که بگویند هیچ‌وقت فکر ازدواج با شما نیستند و هدفشان صرفاً دوستی و وقت‌گذرانی است، و نه آن‌قدر قابل اعتماد هستند که بتوانید به تغییر نظرشان درباره ازدواج امیدوار باشید. برای خودتان ارزش قائل شوید و موقعیت‌های بعدی زندگی‌تان را به خاطر بودن در یک رابطه عقیم و بی‌سرانجام هدر ندهید. 📎@onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
😁نگذار هرکس از راه رسید با ساز دلت «تمرین نوازندگی کند» دل تو قداست دارد دل‌تو حرمت دارد اگرکه ساز دلت را به هرکس بسپاری روحت می‌رنجد و ناکوک می‌زند...! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
روانشناسان میگویند: ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ... ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ... ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ... ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ... ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ... ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ... ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد... "روزگارتان پر خنده" 📎@onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال340 من 32ساله شوهرم 36ساله تقریبا 4ساله ازدواج کردیم ازدواجمون سنتی بود یه دختر 3ساله خونمون جداست و با پدرشوهرم اینا حیاطمون مشترک هست مشکلم اینه که یه مدتیه خیلی ناراحت و ناامیدم بی دلیل با اینکه شوهرم دوستم داره و مشکلی باهاش ندارم خانواده شوهرم دوستم دارن ولی من ازشون خوشم نمیاد با اینکه خیلی بهم محبت میکنن اما ازشون دلسردم آینده رو قشنگ نمیبینم و با اینکه فعلا مشکل مالی نداریم اما همش به این فکر میکنم که در آینده خیلی وضعمون بد میشه و همش نفوس بد میزنم همسرم هم خیلی حساسه و اگه بهش از ناراحتی و نگرانی هام بگم میدونم کمکی نمیکنه خیلی حرف شنیدم از اطرافیان اونم با اینکه میدونم قصد بدی نداشتن همسرم دریا کار میکنه سه ماه کشتیه سه هفته خونه یه مدت پیش وقتی بحث عروسی برادر شوهرم پیش اومد یه سری حرف شد که عروسی ساجده اینا اصلا خوب نبود از تالار گرفته تا شام رو همه نقد کردن تازه متوجه شدم چقدر پشت سرمون حرف زدن اونا عادت دارن حرفشون رو رک و بی پرده بزنن خودمم میدونم این عادتشونه و از روی قصد نیست ولی دلم ازشون خیلی گرفته و اصلا نمی بخشمشون یه سری هم یه مدت پیش خواستیم تلویزیون بگیریم منم سر اینکه فول اچ دی بگیرم یا فورکی با شوهرم هم فکری کردیم آخر سر چون فول اچ اارزونتر بود قانعش کردم الآن پشیمونم چون حس میکنم دلش پیش اون تلویزیون هستش میدونم خنده داره ولی بی دلیل و به شکل بچه گونه ای ناراحت شدم حتی دلم نمیخواد به تلویزیون نگاه کنم واسه خودمم عجیبه که چه الکی به خاطر یه موضوع بیخود ناراحتم فقط به خاطر اینکه شوهرم هنوز فکر میکنه کاش اونو میخرید چون جنسا گرون شده و تلویزیونی که اون میخواست الآن خیلی گرونتر شده خیلی روحیه م ضعیف شده و کلا از کوچیک ترین چیزا ناراحت میشم من چون.شوهرم دریاست و تنها هستم و به خاطر اینکه خواهر شوهرم از مادر شوهرم مراقبت میکنه مجبورم هر روز قبل از ظهر واسه کمک برم خونشون و همونجا ناهار بخورم یه جوری حس سربار دارم و دوست دا م یه جوری بشه خودم خونه خودم غذا بخورم اما دلم واسه خواهر شوهرم می سوزه اینم میدونم دوری و دوستی بهتره با اینکه خواهر شوهرم همیشه میگه ساجده مثل خواهر منه پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام خانم گل به نظرم احتمالش هست که خدای ناکرده دچار افسردگی شده باشی که بهتره تلاش کنی وخودت رو از این وضعیت نجات بدی دوری همسر روز مرگی وتکراری بودن هرروزه زندگی واحتمالا نشکلات پس از زایمان میتونند دست به دست هم بدن وفرد را دچار افسردگی کنند احتمال این که مبتلا به کم خونی ویا کم کاری تیرویید هم باشی هست چون این علائم به این بیماری ها هم میخوره واز جمله مشکلات دیگه این که احتمال زیاد سودای تنت زده بال اینکه همش منفی بافی میکنی ومنتظر چیزهای بد هستی وبه قول خودت منتظر چیزهای بد هستی علتش سرد وخشک بودن بیش از حد مخ هستش وباید تغذیه خودت رو اصلاح کنی واصلا طرف سردیجات نری وغذای گرم وتر مصرف کنی تا حال مزاجی شما روبه راه بشه حتما برای خودت سرگرمی درست کن مثل کلاسهای زبان کلاسهای هنری ویا مطالعه یا خیاطی واینکه طرز فکرت رو نسبت به خانواده همسرت خوب کن (که البته اگه غذای گرم وتر بخوری درست میشه) واونارو مثل خانواده خودت بدون ودر کنارشون لذت ببر واصلا حس بد نداشته باش اونم یه مد ته ویه زمانی میاد که افسوس این روزهای باهم بودن رو میخوری پس قدر داشته هات رو بدون وقدر جوونی رو بدون دیگه اینکه اصلا مراسم عروسی ویا حرف وحدیث های پیرامونش ربطی به خوشبختی ویا بدبختی ادمها نداره ومهم طرز فکر ودیدگاهت نسبت به زندگی وادمهای اطرافت هستش واینکه چه جوری خودت وزندگیت رو مدیریت میکنی همین پس مراقب افکارت باش که رفتارت میشه وباعث میشه محبت دیگران رو از دست بدی لطفا مراقب خوشبختی خودت باش حتی وسایل زندگی هم ربطی به خوشبختی نداره وفقط یه وسیله است برای استفاده حالا چه سیاه وسفید باشه چه بهترین مدل صفحه خمیده رنگی مهم اینه که ادم دلش خوش باشه ولبش خندون وتنش سالم وانشاالله ایمانش به راه همین پس بی خیال همه توهمات وزنده باد خوشبختی در کنار ایمان عاقبت بخیر باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍃🍂 وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد، عزیز می‌شود ... *یک لحظه آفتاب در هوای سرد ، غنیمت می‌شود ... *خدا در مواقع سختی ها ، تنها پناه می‌شود ... *یک قطره نور در دریای تاریکی ، همۀ دنیا می‌شود … 🍃🍂 *یک عزیز وقتی که از دست رفت ، همه کس می‌شود … *پاییز وقتی که تمام شد ، به نظر قشنگ و قشنگتر می‌شود... *و ما همیشه دیر متوجه می‌شویم!* " قدر داشته‌هایمان را بدانیم… چرا که خیلی زود، دیر می‌شود ..."🍂🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺