🔴 #قِلِقهای_قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک #دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید. به فرض اگر #قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین #اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و #بدزبانی همسر این است که #قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی #عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، شناخت #توقّعات و گلایههای #پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی #مبارزه با هوای نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
#شعرکودکانه درباره امام حسن مجتبی (ع)
پدرش بود علی (ع)
مادرش فاطمه (س) بود
مهربان مثل پدر
خیر خواه همه بود
بود او در همه عمر
با بدی ها در جنگ
و بدش می آمد
از فریب و نیرنگ
نگران اسلام
نگران حق بود
دل او در سینه
آسمان حق بود
راه او راه خدا
صلح او مثل جهاد
صلح او آزادی
بر مسلمانان داد
او گلی بود که از
هر گلی بهتر بود
بود زیبا خوشنام
شکل پیغمبر (ص) بود
💕💕
اطلاعات زود هنگام جنسی
اطلاعات زود هنگام جنسي كودك را ناامن مي كند. فكر نكنيد كه خوبست كه كودك همه چيز را بداند. قبول دارم كه بچه ها در هر سن، مناسب سن خودشان بايد اطلاعاتي راجع به اين موضوع داشته باشند ولي اين اطلاعات بايد به موقع و صحيح باشد.
دانش مان را بالا ببريم و اطلاعات زودهنگام به بچه ها ندهيم. بعضي از والدين به خصوص پدرها عقيده دارند همه چيز را بايد به بچه ها ياد داد، خير همه چيز را در هر زمان و در هرجا نبايد به بچه گفت و ياد داد بلكه بايد كارشناسي شود.
🌿🌷
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه مدرسه به مادر
دکتر انوشه
#نکته_ای_درباره_پرورش_تعلیم_و_تربیت_کودک
😖 این حرف والدین به بچه ها که
تو آخرش هیچی نمیشی !
چرا نمیفهمی ؟
احمق!!
خنگ!!
و حرف هایی از این دست
فقط باعث میشود
حتی اگر کودک
باهوش و بااستعداد هم باشد
در زندگی هیچ چیزی نشود.
🌻 بنابراین والدین
هرگز فرزند خود را تحقیر نکنند
حرف من و شما
به عنوان پدر و مادر
باید این باشد که :
دخترم ، پسرم
تو بچه خوبی هستی
اما کار اشتباه انجام دادی.
🔰 یکی از مهمترین کارهایی که والدین باید انجام دهند مراقبت از دوستی ها وبازی های کودکان و جلوگیری از بازی های #جنسی آنها و لمس کردن اندامهای حساس یکدیگر است.
🔰کودکان نباید به مدت طولانی دور از چشم والدین خلوت کنند.
🔰خشونت پدر، پسر را از جنست خودش بیزار می کند
یکی از دلایل ضعف جنسی آقایان عدم تمایل به پدر شدن است.
🏩 ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﮐﻔﺎ ﺑﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ
ﺑﭽﻪ ﯼ 10 ﻣﺎﻫﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺭﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﺪ.
👪 ﮔﺎﻫﯽ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﺎ
ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ
ﻭ ﺧﻮﺩﮐﻔﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ.
🌳 ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻣﺎ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻃﻠﺒﺪ
ﻣﺜﻞ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻛﻮﺷﺶ می ﻛﻨﺪ
ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﺸﻮﺩ
ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﺑﺪﻫﺪ
ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺭﺷﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ.
🎁 ﻣﺴﯿﺮ ﺭﺷﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ
ﺧﻄﺮﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ
پس ﺑﺎﯾﺪ ﺭﯾﺴﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ
ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ .
✨﷽✨
#پندانه
🔻داستان ضربالمثل "خرش از پل گذشت" چه بود؟
✍در زمان ناصرالدین شاه قاجار، پیرمردی اهل حنیفقان کنار رودخانه موردکی آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را میگذراند. پیرمرد یک گاو، هشت گوسفند و 40 درخت خرما و تعدادی مرغ داشت که در آن زمان وضع مالی خوبی بود. روزی، دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار از دست سربازان شاه به کلبه پیرمرد رسید.
دزد به پیرمرد گفت: میخواهم از رودخانه گذر کنم و اگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو میدهم. پیرمرد که چشمش به کیسه طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها، خانه بزرگی در شهر میخرد و ثروتمند زندگی میکند، برای همین قبول کرد. از فردای آن روز، پیرمرد شروع به ساختن پل کرد و درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستونهای پل از آنها استفاده کند. روزها تا دیر وقت سخت کار میکرد و پیش خود میگفت دیگر به کلبه، آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم.
پس، هر روز حیوانات خود را میکشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست میکرد. حتی در ساختن پل از چوبهای کلبه و آسیاب خود استفاده میکرد، طوری که بعد از گذشت یک هفته ساختن پل، دیگر نه کلبهای برای خود جا گذاشت نه آسیابی. به دزد گفت: پل تمام شد و تو میتوانی از روی پل رد شوی. دزد به پیرمرد گفت: من اول شترهای خود را از روی پل رد میکنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسههای طلا بار دارد، آسیب نزند. پیرمرد که از محکم بودن پل مطمئن بود به دزد گفت: تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسه طلا را به من بده. دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت: وقتی با خرم از روی پل رد شدیم تو بیا آن طرف پل و کیسه طلا را از من بگیر. پیرمرد قبول کرد و همانطور که دزد نقشه در سر کشیده بود اتفاق افتاد.
وقتی در آخر دزد با خر خود به آن طرف پل رسید پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند. وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری با دزد نزد شاه بردند، ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید جریان را تعریف کن.پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت: همه چی خوب پیش میرفت فقط نمیدانم چرا وقتی خرش از پل گذشت، شدم تنهای تنهای تنها ...ضربالمثل خرش از پل گذشت از همین جا، شروع شد.
🔹نتیجه: توی زندگیت حواست باشه خر چه کسی رو از پل رد میکنی اگر کمی به این داستان فکر کنیم میبینیم که خیلی آموزنده است و ما خر خیلیها رو از پل گذراندیم که بعدش بهمون خیانت کردن.
📚