▪️شب آزادی
با همه ارادتی که داشت «رسول» خودش هم می دانست بدجوری اسیر اسم و رسم و گذشته خودش است. هر ماه محرم انگار کارهایش جلوی چشمش ردیف می شدند و باز همان سرگیجه زجرآور می آمد سراغش و باز به شیشه های الکل ، محفل رفیقان و... پناه می برد. آن شب هم جلوی هیأت که رسید ، دست و دهانش را آب کشید ، مرام جاهلی اش آنقدرها سرش می شد که با دست و دهان ناپاک وارد مجلس عزا نشود. یا حسین(ع) گفتن با دهان ناپاک برایش از همه گناهان کرده و نکرده اش ، کبیره تر بود انگار! آن طرف مجلس ، بزرگان هیأت ، حاج اکبر ناظم را دوره کرده بودند که: «حاجی شما مسؤول هیأتی...بخدا خوبیت نداره این عرق خور ناپاک هرشب بیاد هیأت ما عیش همه رو منقص کنه... حاجی کار خودته فقط... ما که می ترسیم ولی احترام شما رو داره...» و حاج اکبر ناظم هم دل را یکدل کرد . «رسول» پچ پچ هیأتی ها را دیده بود. خیال کرده بود مثل هرشب از دخالتش در برگزاری مراسم شاکی اند. با نیشخند به آنها نگاه کرد ، یعنی : نَمَنه... چی میگین؟ حاج اکبر ترس را کنار گذاشت و حرفش را زد. آن هم خیلی تند و آخرش گفت: از مجلس عزای اباعبدالله (ع) برو بیرون...سکوت ،سنگین شد و افتاد روی مجلس. همه منتظر بودند «رسول» قاطی کند و زمین و زمان را به هم بدوزد...سکوت اما ادامه دار شد...«رسول» صورتش گُر گرفته بود اما نه بیشتر از دلش. اصلاً گُر گرفتگی مال دلش بود که چنگ می زد به صورتش... راه افتاد به طرف در...موقع بیرون رفتن فقط حاج اکبر ناظم جرأت کرد یک لحظه به چشمهای «رسول» نگاه کند...و بعد به خودش لرزید... نه از هیبت نگاه رسول بلکه از اشکی که داشت چشمهای گُنده لات تهران و تبریز را می شست!
▪️بهانه از راه رسید
... در را باز کرد. حاج اکبر ناظم بود! پشیمان...عذرخواه ...اشک ریزان : آقا رسول... دیشب بی ربط گفتم...شما ببخش...از امشب باید بیای هیأت...باید بیای آقا رسول!
و خواب شب قبل را تعریف کرد... کربلا ...خیمه های امام حسین(ع) و سگی که از خیمه ها پاسداری می کرد...آقا رسول من دیدم بدن، بدن سگه اما سرو صورتش ، سر و صورت شماست...آقا رسول ! ابا عبدالله شمارو قبول کرده به غلامی... حاج اکبر ناظم می گفت و رسول را می دید که ذره ذره انگار آب می شود...«بهانه» آمده بود سراغش و رسول همان سر سوزن ارادت را دستمایه کرد برای رهایی...فریاد زد و غرق شد در اشکهایی که از دیشب سرِ بند آمدن نداشت..
▪️سند رهایی
دیگر کسی «رسول تُرک» را در هیبت روزهای پیش ندید. از وقتی ابا عبدالله (ع) آزادش کرد ، رسول شروع کرد به شستن گذشته هایش با اشک ، با عشق و ارادت. زیباترین عزاداری ها ، مرثیه خوانی ها ، نوحه های آذری که می خواند و گریه هایش را می شد در دهه محرم هرسال دید. پیرمرد ها و قدیمی ترها تا همین چند سال پیش هنوز از او می گفتند. از «رسول» که وقتی در میان دسته عزاداری ، توی مسجد و یا کوچه و خیابان صدایش را بلند می کرد ، ناله و سوز گداز جمعیت به آسمان می رسید.
سال 1339 و در 55 سالگی بازهم با حاج اکبر ناظم تنها بود...توی بیماری یکی دوبار گفته بود: جناب عزرائیل را می بینم! عزرائیل اومده...منتظرم آقام بیاد... شب که از راه رسید حاج اکبر ناظم صدای «رسول» را شنید که چند بار پشت سرهم گفت: «آقام گَلدی...آقام گَلدی...» چند لحظه بعد انگار ابا عبدالله(ع) سند آزادی نهایی «رسول دادخواه» را امضا کردند. می گویند تشییع«حاج رسول» پیش از انتقال به قم به صورت خودجوش به مراسمی بزرگ و با شکوه تبدیل شد و سالهای سال مردم تهران از عظمت و ازدحام در این مراسم می گفتند
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─
#ختم مجرب از شیخ بهایی و حکایت مرحوم ناصری
مرحوم یاسری به جهت برآورده شدن حاجتی که داشته مشغول ختمی منسوب به شیخ بهاء الدینی می شود که نوشته اند شیخ بهایی فرموده هرکس این دعا و اسماء را به مدت ده روز بخواند و از صبح چهارشنبه شروع نماید و به روز جمعه ختم کند قطعا حاجتش روا گردد(ان شاء الله) و اگر حاجت او روا نشد مرا لعن کند.
👈آقای یاسری به دستور العمل شیخ بهایی عمل می کند ولی نتیجه نمی گیرد پس مرحوم یاسری بر پشت بام منزل رو به قبله ایستاده،روح شیخ بهایی را مخاطب قرار داده و می گوید :« چرا فرمودید اگر کسی حاجت خود را نگرفت به من و پدرم عبدالصمد لعن کند؟
▪️در این ایام شخصی که در علوم غریبه مهارت داشته با روح شیخ بهایی ارتباط برقرار کرده و به اطلاع مرحوم یاسری می رساند.در جلسه ای که تشکیل می شود سوالاتی از روح شیخ بهایی می پرسند که شیخ از پاسخ به سوالات آن ها خود داری نموده و می گوید: من الآن فرصت پاسخگویی به سوالات شما را ندارم زیرا باید به استقبال آقای حجت برویم.
▪️از شیخ بهایی می پرسند: کدام حجت؟ شیخ می گوید: همان آقای حجت که گاهی خدمت امام زمان می رسید
.
▪️سپس در رابطه با ختمی که مرحوم یاسری گرفته بود، می گوید: چرا مرا مقصر می دانید و حال آن که اصل نسخه چنین است: هر کس به مدت ده روز ، هر روز صد مرتبه این دعا را بخواند و از روز «جمعه» شروع کند و به روز «یکشنبه» ختم کند حتما نتیجه می گیرد حال آن که شما به جای آن که از صبح جمعه شروع کنید، به روز جمعه ختم کردید.
▪️آقای یاسری گفته بود: همان روز [در سال ۱۳۳۱ ه.ش]، رادیو اعلام کرد که آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای به لقاء الله پیوست و بدین وسیله قدر و منزلت آیت الله حجت برای ما بیشتر معلوم شد که از مقربین امام زمان(عج) بوده است.
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─
🌷شرایط ختم شیخ بهایی این است که🌷
🔸۱- از صبح جمعه شروع کند و به صبح روز یکشنبه ختم نماید
🔸۲- بعد از نماز صبح و بعد از تسبیحات حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، بلافاصله و بدون سخن گفتن با دیگران مشغول به ذکر شود.
🔸۳- تا پایان ذکر با طهارت باشد و اگر به خواب رفت وضوگیرد و ادامه دهد و اگر عدد را فراموش کرد از سر گیرد
🔸۴-هر روز یکصد مرتبه، نه کمتر و نه بیشتر این ذکر را بگوید و آن چه در بعض کتب آمده که ده مرتبه بگوید صحیح نیست
🔸۵-« بسم الله الرحمن الرحیم» جزء ذکر است و باید صد مرتبه تکرار شود.
و اصل نسخه ذکر چنین است:
👈« بسم الله الرحمن الرحیم یا مُفَتِّحَ الأبواب یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ و الأَبصار یا دَلیلَ المُتَحیِّرین و یا غیاثَ المُستغیثین توکّلتُ علیک یا رب و اقضِ حاجتی و اکفِ مُهِمّی و لا حولَ و لا قوّهَ إلا بالله العلیِّ العظیم و صلّی الله علی محمد و آله أجمعین.
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─
شهادت حضرت امام علی النقی الهادی تسلیت باد .
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعای روز چهار شنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً، وَالنَّوْمَ سُباتاً، وَجَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى وَلَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً، وَلَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ، وَعافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ، وَعَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛
أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَانْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَاقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَتَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ، واشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ، وَعَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَكَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَعَثْرَتُهُ، وَخَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً: اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ، وَنَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ، وَرَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ، وَزُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ.
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─
#ترجمه دعای روز چهار شنبه
بنام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است،
ستایش خدا را که شب را پوشش و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده، ستایش فقط شایسته توست که مرا از خوابگاهم برانگیختی و اگر میخواستی خوابم را جاودان میساختی، ستایش دائم که هرگز پایان نیابد و سپاس بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتواناند، خدایا! ستایش تنها شایسته توست که آفریدی و سامان دادی و اندازه مقرر نمودی و فرمان دادی و میراندی و زنده کردی و بیمار نمودی و درمان کردی و بهبودی عنایت فرمودی و فرسوده ساختی و بر عرش هستی استیلا یافتی و بر فرمانروایی جهان چیره گشتی
را میخوانم همچون کسی که وسیلهاش ناکارا گشته و رشتهی چارهاش گسسته و مرگش نزدیک شده و آرزویش در دنیا کاستی یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر کوتاهی فزونی یافته و لغزش و افتادنش فزونی یافته و بازگشتش بهسوی تو خالص شده است، پس بر محمّد خاتم پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاکنهاد او درود فرست و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزیام فرما و از همنشینی با او محرومم مساز، همانا تویی مهربانترین مهربانان، خدایا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز: نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگی خویش و رغبتم را در پاداشت و بیرغبتیام را در آنچه موجب عذاب دردناک توست قرار ده، همانا تو به هر که بخواهی مهربانی
─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─