eitaa logo
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
1.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
247 ویدیو
7 فایل
🌷دانشمند نخبه هسته‌ای؛ جوان مومن انقلابی؛ شهید مصطفی احمدی روشن 🎓لیسانس مهندسی شیمی دانشگاه شریف 🔰معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز ✅دبیر ستاد تدابیر ویژه سازمان انرژی اتمی 🎯مدیریت مبارزه و کنترل ویروس استاکس نت در نطنز کانال زیر نظر خانواده شهید💯
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🔹بار‌ها به کسانی که مخاطب ما هستند مخصوصاً دانشجویان گفته‌ام که از دست دادن مصطفی برای ما خیلی سنگین می‌بود اگر غیر از شهادت نصیبش می‌شد. 🔹چند چیز ما را دلگرم کرد یکی لطف خداوند و دیگری شهادت که نصیب این بچه شد. از ما می‌پرسند که بعد از شهادت مصطفی چه احساسی داشتید. اگر زحمتی برای بزرگ کردنش کشیدیم و این کار را تمام کردیم. به موقع تقدیم به آستان الهی کردیم و شهادت این جوان ما را آرام کرد مخصوصاً مادرش را. 🔹در دیدار با آقا مادرش گفت که گریه نمی‌کنم که دشمنان خوشحال نشوند. آقا هم گفت که گریه کنید تا سبک شوید و دشمنان غلط کرده‌اند خوشحال شوند ». 🔺به نقل از پدر شهید @mostafaahmadiroshan
یاد میکنیم از مادرِ گرانقدر و تازه درگذشته مادرشهید احمدی روشن: . عید مبعث سال۴۱ به دنیا آمدم. وقتی مصطفای ۳۲ساله ام شهید شد، من ۴۹ساله بودم. مصطفی تنها پسر من بود. پدر و مادرم پسرخاله، دخترخاله؛ محمد و خدیجه. هر دو نوه آیت الله سیدمهدی مهدوی اردکانی. سال۴۹ که مامان ۲۹ساله بود و بابا ۳۵ساله، اتفاق بدی افتاد. بابا تصادف کرد و از پیش ما رفت. مامان در سن جوانی، با ۴تا بچه قد و نیم قد بیوه شد. ما در اوج دنیای شیرین بچگی مزه ی تلخ یتیمی را چشیدیم. ۳تا خواهر بودیم، یک براد. بزرگ ترینمان داداش حسین؛ ۱۱سال داشت. من ۷،۸ ساله بودم. آبجی فاطمه ۵ساله و آبجی معصومه ۸ماهه. . زندگیمان خوب بود. کمبودی احساس نمی کردیم. ولی همه ی اینها با رفتن بابا رفت. رسالت جدی مامان از این به بعد شروع شد. پُر کردن شکم ۴تا بچه یتیم، تهیه ی رخت و لباس و به سروسامان رساندن هر کدام از ما. کارمردانه ای بود که مامان خوب از پس اش برآمد.نشست پای ما. تازه ۲۹سال داشت و شدیدا محتاج پول. اما به همه‌ی خواستگارها جواب رد داد تا آب در دل بچه ها تکان نخورد. کار کرد، سختی کشید، ما را آبرومندانه بزرگ کرد. همه را یکی پس از دیگری فرستاد دنبال درس و زندگی. . نخ لا می کرد و از پولش زندگی را می چرخاند. کلاف نخ را باز می کرد، می انداخت روی چیزی مثل نی، با دست می چرخاند تا دوک پر شود. یادم است شب ها تقریبا تا صبح نمی خوابید. همسایه ای داشتیم به اسم سید خدیجه. شوهرش بعضی وقت ها می گفت:سیدخدیجه، پاشو در بزن ببین این بی بی خدیجه؛ زن محمد، چشه؟ چرا نمی خوابه؟ چراغش هنوز روشنه! مادرم می گفت:نگران نباشین. دارم کار می کنم پای همان چرخی که نخ لا می کرد، دستش را می گذاشت زیر سرش، می خوابید. چُرت کوتاهی می زد بی بالش. بعد پا می شد، کارش را ادامه می داد. . غروب که می شد، مامان بچه هایش را در اتاق جمع می کرد دور خودش. بخاری علاءالدین نفتی را روشن می کرد. کنار هم می نشستیم. چایی، چیزی می خوردیم گرم می‌شدیم با اینکه خانه‌ی بزرگی داشتیم، همه تو یک اتاق، کنار مامان می خوابیدیم. مامان نمیگذاشت احساس ناراحتی کنیم. گاهی ما را همراه خودش می‌برد مسجد. هروقت نمی خواستیم، نمی‌برد. نگران آینده‌ی ما بود.وقتی یک خواستگار خوب و مومن پیدا شد، معطلش نکرد. به همین خاطر سن ازدواجم خیلی پایین بود؛ ۱۳سالگی. . آقا رحیم خواستگاری را با یکی از آشناهای ما مطرح کرده بود. گفته بودند:جای خوبی داری می‌ری. گوشه‌ چادر خدیجه خانم رو با ۴تا بچه و بدون شوهر کسی ندیده. خیلی با آبرو و عزت است. اگه قبولت کنه شانس آوردی! . شادی روحشان فاتحه مع الصلوات🍃
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🔸می گفت سر کلاس فیزیک بودیم، دبیر فیزیک خیلی سخت گیر بود و خیلی هم حواس جمع. به هیچ وجه نمی گذاشت بچه ها کلاس را ترک کنند. بچه ها کیف هایشان را به ترتیب چیده بودند پشت پنجره. 🔸هر کس می خواست اجازه بگیرد، برود بیرون، دبیر اجازه نمی داد کیف را با خودش ببرد. اینها یکی یکی کیف ها را از بالا پرت می کردند پایین، بعد اجازه می گرفتند، می رفتند پایین. دبیر وقتی برگشت، دید کیف ها نیست و بچه ها هم نیستند. مصطفی می گفت فقط من ماندم و حسن. 🔸خود مصطفی هم اهل شوخی و شیطنت بود، ولی به معلم ها خیلی احترام می گذاشت. @mostafaahmadiroshan
✔️ 🔸از حدود ده سال، دوازده سال پیش یك حركت علمیِ جدید و رو به گسترشی در كشور آغاز شد و این حركت ادامه پیدا كرد و رو به تزاید گذاشت. یعنی من اینجور می‌بینم و میفهمم كه حركت تولید علم و نگاه مجاهدت‌آمیز به كار علمی و تلاش علمی در كشور كه از همان حدود ده دوازده سال قبل آغاز شده است تا امروز، نه فقط متوقف نشده است، بلكه رو به عمق و توسعه پیش رفته. تقریباً میشود گفت كه در همه‌ی زمینه‌های علمی هم این حركت وجود داشته است - در بعضی كمتر، و در بعضی بیشتر - این همان چیزی است كه ما دنبالش بودیم؛ این همان مجاهدت علمی است كه برای نظام جمهوری اسلامی و برای كشور ما لازم بود. 🗓۱۳۹۲/۰۵/۱۵ 🔻بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها @mostafaahmadiroshan
🔷مصاحبه با همسر شهید احمدی روشن: 🔹ایشان می گفتند هیچ وقت اسلام دنبال سادگی بیش از حد نیست و انسان باید در شأن خودش و بدون اسراف زندگی کند. #مصاحبه #افراط_تفریط_ممنوع⛔️⛔️ @mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🔸من خیلی دوست داشتم مصطفی ادامه تحصیل دهد، به من میگفت: شما نگران نباش من به وقتش برای شما مدرک می گیرم. اما مادر اگر کار بلدی بخواهی بدان که الان با چند تا دکتر کار می کنم که از نظر کاری در عملیات علمی آنها زیر دستم کار می کنند. من می دانستم که چقدر کارش مهم است، ولی مدرک هم برایم مهم بود. دلم می خواست که یک مدیر بلندپایه مثلا در سایت نطنز مدرک تحصیلی بالا هم داشته باشد. 🔺به نقل از مادر شهید @mostafaahmadiroshan
🔸دیدار رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی با خانواده شهید احمدی روشن و تجدید میثاق با آرمان های شهید بزرگوار 🔹حجت الاسلام والمسلمین محمد قمی یک روز قبل از مراسم تودیع و معارفه خود به دیدار خانواده شهید رفتند. عکسها در ادامه👇👇👇 @mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🎉بزرگترین عید مسلمانان ، عید امامت و ولایت، مبارک باد🎉 🌷 شهید احمدی روشن به امام علی (ع) ارادت ویژه ای داشت، به سادات هم همینطور، به طوری که دوستانش می گفتند یا هر چه که به عنوان عیدی می‌خواستیم نه نمی‌گفت... 🌷 با مانوس بودند و برای اثبات قضیه چندین کتاب از جمله کتاب های شهید مطهری را خوانده بودند. و در دورانی که بودند توانسته بودند با دست و پا شکسته، با یک بحث کند و به قول خودشان آخر سر هم مرد سنی کم آورده بود... @mostafaahmadiroshan
#مصطفای_شهید|قسمت اول 🔷مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ۞  سوره احزاب ؛ آیه ۲۳  🔹از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده اند.  @mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#مصطفای_شهید|قسمت اول 🔷مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُ
🔴 اصلاحیه متن عکس شهید احمدی روشن، در زمان شهادت ، در سمتِ رئیس ستاد تدابیر ویژه سازمان انرژی اتمی بودند. @mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🔹در زمان دانشجویی‌شان، چون فراغت بیشتری داشتند. مسائل اعتقادی‌شان را در فاصله دبیرستان تا دانشگاه خیلی محکم کردند. اما بعد از دانشگاه اصلا وقت نداشتند. مثلا کتاب‌های شهید مطهری را خوانده ‌بودند. 🔹یک بار خودش به من گفت برای اثبات قضیه غدیر برای خودش، شاید حدود هفت تا کتاب اهل تسنن را خوانده‌است. 🔹یا این که می‌گفت در طول حج‌شان سال 87، با عربی دست و پا شکسته با یک برادر اهل تسنن در این رابطه بحث می‌کرده و آن فرد کم آورده بود. در بحث خیلی منطقی می‌توانست طرف مقابل را با استدلال‌های محکم خود قانع کند. خیلی محکم و پر بود و متأسفانه به خاطر عدم حضورشان، نمی‌توانستیم از ایشان استفاده کنیم. 🔺به نقل از همسر شهید
🔹عشق ماشین بود. اسم ماشین که می آمد آخرین اطلاعات ماشین را برایت ردیف می کرد. تویوتا کرولا داشت، فروخت و آزرا خرید. همیشه زیرپایش بود. 🔹دست فرمانش حرف نداشت. ناسلامتی راننده مینی بوس بود، جاده را از بالا می دید. خیلی خونسرد رانندگی می کرد. می گفت: «من کامیون و تریلی که می بینم روح از بدنم خارج می شه.» 🔹از نطنز که می آمدیم سمت تهران، کامیونها که از کنار ماشین ما رد می شدند کف دو تا دستش را بوس می کرد و برای کامیونها می فرستاد. بعضی وقتها می ماندم که این چه کارهایی است می کند. اگر یک ماشین بی‌ام‌ و ازمان سبقت می گرفت، از پشت شانه های رضا قشقایی را می گرفت، تکان می داد و می گفت: «رضا برو، تو رو خدا برو بگیرش.» رضا هم عین خیالش نبود. آرام دنده عوض می کرد انگار نه انگار که مصطفی حرفی زده. عشقش این بود که کورس بگذارد. @mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🔹سعادت مصطفی به خاطر محبت و احترام او به والدینش و دعای پدر و مادرش بود. 🔶شهید احمدی روشن بعد از دست به دامان خداوند شدن، از من و مادرش می خواست که او را دعا کنیم. ما هم در شبانه روز مرتب او را دعا می کردیم. من دعا می کردم که خدا آبرویش را بخرد و در دنیا و آخرت همه به او غبطه بخورند. 🔹در دیداری که از سایت نطنز که نام این شهید ما را بر آن گذاشته اند داشتم ،متوجه شدم یک عده ابراز ناراحتی می کنند که چرا شهادت نصیب ما نشده و این به معنی غبطه خوردن دیگران به مقام شهید است. 🔺به نقل از پدر شهید @mostafaahmadiroshan
⃣ ⚫️مصاحبه با همسر شهید احمدی روشن: ▪️من از همان روز اول مصاحبه کردن‌ها را قبول کردم چرا که به همه بگویم مصطفی که بود. بگویم او یک آدم دست‌نیافتنی نبود. ممکن بود نماز صبحش قضا شود، نماز شب نمی‌رسید بخواند، دائم تسبیح دستش نبود، چفیه نمی‌انداخت، خیلی وقت‌ها، نمازجمعه نمی‌توانست برود. دلش می‌خواست مسجد برود اما نمی‌توانست. می‌خواهم بگویم این‌ها خیلی درجات آدم را بالا می‌برد اما اصل کار این است که سیمت وصل باشد. مصطفی آنقدر بالا بود که حتی به علیرضا گفت اگر سم هم بخوری اما بسم‌الله بگویی، چیزیت نمی‌شود! اعتقادش این بود. فقط و فقط از می‌ترسید. ▪️دوست دارم به دوستانش بگویم اگر شما هم فقط از خدا بترسید و هر جایی که حق ضایع شد، کوتاه نیایید، قطعا به آنچه میخواهید ، می رسید. ✔️ @mostafaahmadiroshan