#تا_ظهور | قسمت پنجم
🔸️مصطفی نبود. کلی ازش تعریف کردم پیش بچه ها. اونا میخندیدند و میگفتند: ببین چطوری مخت رو زده که اینطوری دفاع میکنی ازش!
فردا که مصطفی آمد، بچه ها بهش گفتند: خوب بچه شهرستانی گیر آوردی و مخش رو زدی ها! نبودی ببینی چطور ازت تعریف میکرد.
🔹️شب مصطفی آمد کنارم. یک نامه داد دستم و رفت...
نامه را خواندم. نوشته بود: چرا پیش بچه ها از من تعریف کردی؟! نگفتی شاید دچار غرور و خود بزرگ بینی بشم؟! من هزار تا ضعف دارم. دیگه از ای حرفا نزن.
دو سه روز بابت همین باهام سر سنگین بود. بعد هم خودش آمد سراغم.
💠 برای رسیدن به #ظهور لازمه که دچار #غرور ، #تکبر و #خود_بزرگ_بینی نباشیم و نیت هامونو خالص کنیم!
@mostafaahmadiroshan