💢 سه نفر در یک قاب اول:یک بانو با چادر رنگی، صورت آفتاب سوخته، همت بلند، برادر زاده شهید بابانظر که از شهید خاطرات زیادی داشت، می گفت شهید تاکید می کرد طرف حق را بگیرید، او ساکن روستایی است که خانه هایش پس از زلزله نوسازی شده اما قنات روستا لای گرفته و کشاورزی تعطیل شده! می گوید اگر آب باشد ما روزگارمان خوب می شود. دوم: یک بانو با چادر مشکی، دنبال درد مردم یا شاد کردن یک دل، با همتی بلند، توفیقی عظیم،گام هایی استوار که مردها را به شاگردی می طلبد، گام هایی که چهارسوی کشور را در نوردیده! از کرمانشاه برای اهدا کانکس تا جازموریان برای ساخت حمام، از حاشیه شهر مشهد برای برآورده کردن آرزوها تا ساخت خانه برای مستضعفی در شمال کشور! سوم: من که رفته بودم تا به بچه های جهادی حسینیه قرآن و عترت خدا قوتی بگویم همانها که رفته اند تا قنات روستا را احیا کنند، من که از #خانم_شاهوردی خواستم در این مسیر همراهمان باشد تا بلکه بهانه‌ای باشد برای اقدامات مشترک بعدی، من که مجذوب عظمت، همت و اراده بانوان مومن انقلابی شدم، من که دیروز سر کلاس درس خدمت به مردم بودم. . پ ن: گام های بلندی توسط مومنین انقلابی برای خدمت به مردم برداشته می شود اما عموم مردم از آن بی خبرند، این روزها برای امید بخشی به مردم باید این اقدامات رسانه ای شود. ✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇 ❇️ @mostafa_sharif

💢 فرزندت کجاست؟ 👈 از شما هم دعوت می کنیم با انتشار پست با هشتگ #فرزندت_کجاست به این حرکت بپیوندید و دیگران را نیز دعوت کنید و ضمنا این هشتگ را در اینستاگرام دنبال کنید. ❇️ @mostafa_sharif

💢 کمپین #فرزندت_کجاست گام دوم: 👈 لطفا دقیقتر بگید، فرزندتان دقیقا کجاست؟ 👈 مردم اگر مدرکی دارند که فرزندان مسئولان اینگونه که می گویند نیستند؛ مستندات ارائه کن. ❇️ @mostafa_sharif

💢 علت شهادت: سیستم اداری 👈 تیرهای مستقیم عراقی یا درد های جان کاه جانبازی نتوانست او را از پا دربیاورد اما سیستم اداری ناکارآمد و فشل توانست! ❇️ @mostafa_sharif

💢 علت شهادت: سیستم اداری خبرش را که بخوانی شرمنده می شوی، وقتی می فهمی یک جانباز اعصاب و روان در گوشه یک روستا در افغانستان از سرما و گرسنگی فوت کرده! افغانستان بوده چون به دلیل شباهت به برادران افغانستانی در تهران دستگیر می شود و دیپورت می شود به آنجا! تیرهای مستقیم عراقی یا درد های جان کاه جانبازی نتوانست او را از پا دربیاورد اما سیستم اداری ناکارآمد و فشل توانست! شاید هم اصلاح این وضعیت نیاز به خون و شهید داشت و #قاسم_رضایی به عهد خود با یاران شهیدش وفا کرد. حالا قرار است بنیاد شهید و اداره اتباع خارجی لطف کنند و پیکر بی جان او را تحویل همسرش دهند! همسری که یک سال تمام دنبال قاسم گشته و هیچ کس جوابی به او نداده! هر بار که دنبال قاسم رضایی می گشته احتمالا "آقای رئیس" جلسه بودند، "آقای معاون" ماموریت، "آقای مدیر" صبحانه می خوردند، "آقای مسئول" هم در حال افتتاح چند باره یک پروژه بودند، در نتیجه کارشناسان هم با بی حوصلگی و صرفا برای از سر باز کردن جواب سربالا حواله او می کردند و کسی نتوانسته کمکش کند! عامل شهادت قاسم رضایی سیستم اداری کشورمان است! همان سیستم اداری که بهترین ابزار و نهاد برای تبدیل یک فرد عادی به دشمن نظام اسلامی است! کافیست یک پرونده در فلان اداره یا سازمان داشته باشی تا پس از مدتی به همه چیز بد و بیراه بگویی! کاری که دشمنان قسم خورده این نظام و مردم نمی توانند به این راحتی انجام دهند، کاری که دشمن بیرونی و حمله نظامی یا تحریم نمی تواند انجام دهد، سیستم اداری با سرعت خوبی در حال انجام آن است و آن افزایش سریع سطح نارضایتی مردم است! کاش بشود مسئولان مربوطه سریعا و علنی از این خانواده عذر خواهی کنند نه اینکه فشار بیاورند که چرا موضوع را رسانه ای کردید! آخ که چقدر این کاش های ما زیاد شده است. ✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇 ❇️ @mostafa_sharif

#فرزندت_کجاست گام سوم: 🔹 شما بگید از کی بپرسم؟ 🔹مسئولانی که پاسخ می دهند ۲ نفر را معرفی کنند تا آن ها هم پاسخ این سوال را بدهند ❇️ @mostafa_sharif

💢 روز عرفه است 👈 پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند» #التماس_دعا ❇️ @mostafa_sharif

💢 عید قربانی کردن علائق و وابستگی ها به پای ارزش ها و آرمان ها بر شما مبارک. ✅ @mostafa_sharif

💢 یک تیر و چند نشان طلا 👈 بازهم تیر بدخواهان حجاب و نظریه پردازان برهنگی به سنگ خورد. 👈 بانوی ایرانی مسیر سیر و تعالی را طی می کند. ❇️ @mostafa_sharif

💢 یک تیر و چند نشان طلا در حالیکه غربی ها شیپور و بوق برداشته اند تا به بانوی ایرانی القا کنند که تو مهجور و دربند هستی، در حالیکه پول به حلق امثال مسیح پولی نژاد می ریزند تا با هر شامورتی بازی که شده حجاب را به عنوان مشکل پیشرفت و تعالی زن ایرانی معرفی کند، در حالیکه برخی سلبریتی های بی سواد و نان به نرخ روز خور سعی می کنند در حرفها و فیلم هایشان مشکلات زنان را برجسته کنند و منشأ آن را فرهنگ ایرانی اسلامی نشان دهند تا بلکه خوش خدمتی کنند به صاحبان جایزه کَن و اسکار و خرس طلایی! بانوی ایرانی مسیر سیر و تعالی را طی می کند و هر روز خبر خوش موفقیت هایش همه جا می پیچید، از نشستن بر کرسی بهترین دانشگاه ها تا رفتن بر روی سکوهای افتخار در مسابقات مختلف بین المللی، از تربیت فرزندان نمونه تا تشییع پیکر همسر جوان شهیدش که برای دفاع حرم بوده. بانوی ایرانی مسلمان با موفقیت هایش ثابت کرده نه تنها حجاب برایش دست و پا گیر نیست بلکه دست و پاهای مزاحم را از ساحت وجودش حفظ می کند تا بیش از پیش ببالد و تصویری ترسیم کند از متانت، عزت، توانمندی، لیاقت و ظرافت که فقط در آینه وجود بانوی مسلمان ایرانی یافتنی است. بازهم تیر بدخواهان حجاب و نظریه پردازان برهنگی به سنگ خورد و ایرانی مسلمان با مقاومت و ایستادگی بر سر مبانی و آرمان هایش در حال بنا نهادن تمدنی است که اسباب جادوی تمدن غرب را خواهد بلعید، مگر نه اینکه زن بنیان گذار تمدن و سازنده جامعه آینده است، پس فردای این بانوان بسیار دیدنی تر است و آینده به روی این مردم لبخند خواهد زد. ✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇 ❇️ @mostafa_sharif

💢 سمفونی با سازهای ناکوک 👈 نقد و بررسی تئاتر «دریاچه قو» ❇️ @mostafa_sharif

💢 سمفونی با سازهای ناکوک فرصتی دست داد تا به اتفاق دوستان عزیزم در پاتوق فرهنگ به تماشای دریاچه قو بنشینم. حرف و حدیث ها و حاشیه های پیرامون این نمایش انگیزه کافی را به من داد تا دو سه ساعتی وقت بگذارم و از نزدیک ببینم ماجرا چیست؟ از شلوغی سالن اجرا، تاخیر در آغاز، هوای خفه سالن تئاتر شهر، صدای زنگ موبایل ها، صوت بی کیفیت سالن و نور لیزر سبزی که عدم عکس برداری را به متخلفین یاد آوری می کرد که بگذریم، تازه می رسیم به دریاچه قو! نقطه قوت این نمایش را می توان در نور پردازی، انتخاب لباس، بازیگری برخی بازیگران و با کمی اغماض در صدا گذاری دانست اما ریتم نا منظم روایت داستان و اصرار کارگردان به استفاده از حرکات موزون عقیم شده را می توان از نقاط ضعف این نمایش دانست و صد البته جا به جایی حس و دیالوگ های بازیگران بین یک تراژدی کلاسیک تا عبارت های کوچه بازاری هم خبر از یک کپی برداری ضعیف و عجولانه می داد! مانند سمفونی با سازهای ناکوک ، پرده های مختلف نمایش نمی توانست ارتباط مناسبی با هم بر قرار کند و از یک پرده به پرده دیگر با سقوط آزاد یا اوج گرفتن ناگهانی حس ها مواجه بودیم و اوج این وضعیت در پرده آخر بود که خیلی سریع و جویده همه چیز جمع بندی شد، ارتباط بین بسیاری از شخصیت ها یا موضوعات مشخص نشد و تو‌ گویی کارگردان سعی کرده بود همه این خلاء ها را با بانوان سفید پوش که وسط صحنه می آمدند جبران کند و از کارگردان با سابقه ای مانند رضا صابری انتظارها بیش از این بود. با دیدن این نمایش و قیاس آن با نمایش نامه اصلی و اجراهای مشابه در سطح دنیا، تصویر کودکی در ذهنم متبادر شد که کت پدرش را پوشیده و پوسته پر طمطراق با درونی کودکانه و ضعیف هم نشین شده است. نمی دانم اما شاید اگر خبر پراکنی ها و باز رسانه ای دوستان دست اندر کاران این نمایش نبود، اساسا چندان ارزش دیدن نداشت و آنچه صندلی های سالن را پر کرده بود همین حواشی و بازی های رسانه ای بود. با تمامی این اوصاف، بایستی قدردان زحمات هنرمندان عرصه تئاتر خراسان بود و با همین رفتن ها، دیدن ها و نقد کردن ها کمک کرد تا به بالندگی و جایگاهی شایسته برسد و صد البته محصولی ارائه کند که در خور شأن سرزمین ادیبان و شاعران ‌و هنرمندان باشد. ✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇 ❇️ @mostafa_sharif