💢 جهادی
عده ای صف بسته اند تا سکه بخرند!
عده ای دیگر دلار بازی می کنند تا دو دوتا یشان شش تا شود!
عده ای دیگر بوق برداشته اند که همه چیز تمام شده و کار از کار گذشته و شده اند منشا انتشار یاس و نا امیدی!
آن طرف تر عده ای زالو صفت، کالا احتکار می کنند تا خون مردم را بیشتر در شیشه کنند!
عده ای هم نام خودشان را گذاشته اند کارگزار و مسئول، در حالیکه عرضه مدیریت پیش پا افتاده ترین مسائل را ندارند!
عده ای از حالا نقشه می کشند برای تصاحب کرسی های قدرت! ژست می گیرند برای تصاحب کرسی مجلس یا فلان پست اجرایی!
عده ای می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و عقده های سیاسی خودشان را سر دست می گیرند و راه حل مشکلات اقتصادی خود ساخته را آزادی فلانی اعلام می کنند!
و دیگرانی که هر کدام به نحوی نمک به زخم می پاشند...
اما در میان این یاجوج و ماجوج ها
عده ای هستند که بی ادعا و پر کار، جلوی چشم خدا و نه جلوی دوربین ها، بین آجر و سنگ و نه پشت میزهای آنچنانی، با آرامش و وقار نه با هراس و نگرانی! خشت روی خشت می گذارند.
عده ای که نه حزن گذشته را دارند و نه ترسی از آینده، عده ای که گوششان صدای فرمان رهبر را می شنود و آرام می گیرد، نه عربده های ترامپ را!
اردوهای جهادی می روند نه سفر خارجه، دست گیری می کنند از محرومین و دست نمی دهند به قارون ها، شادی بر دل ها می نشانند نه اینکه آیه یاس بخوانند و خلاصه اینکه خدمت می کنند و مشکلات را یک به یک حل می کنند.
اینها همان جوان های مومن انقلابی هستند و خشت خشت آینده این نظام را همین ها خواهند چیند مانند همان دیوار روستا
از قعر تهدید ها، فرصت ها را بیرون می کشند مانند آبی که از دل قنات برای روستا به ارمغان می آورند
رنگی نو به آینده این مملکت خواهند پاشید مانند رنگی که به دیوار مدارس می پاشند
با وجود این جوانان است که رهبرمان می گوید آینده به این مردم لبخند خواهد زد.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
⚠ سرزمین آرزوها!
👈 تصویری که از غرب برای ما ترسیم می شود حکایت چرب زبانی های روباه مکار برای پینوکیو است .
❇️ @mostafa_sharif
ا⚠سرزمین آرزوها!
تمدن غرب بیشترین ظلم و استثمار را در حق مردم خودش یا همان ها که تحت سلطه اش هستند روا داشته است.
نظام برخواسته از شهوت قدرت و انباشت ثروت، مقصدی ندارد مگر ارضاء هوس های بشر و انتهای این مسیر، مقصودی ندارد مگر اسارت انسانی به دست انسانی دیگر!
این بار اسارت تن و روان با برپایی سیستم ها و ساختارها رقم خورده است و نماد این برده داری نوین، انسان های مسخ شده ای هستند که نه اجازه فکر کردن دارند و نه توان برخاستن!
این بار فراعنه شلاق به دست، همان مولتی میلیاردر های آمریکایی هستند که با شلاق غول های رسانه ای شان بر روان مردم می کوبند و سبک زندگی مطلوب شان را در ذهن مردم تنقیه می کنند، به نحوی که این انسان آنطور ببیند که آنها می خواهند و طوری سرگرم شهوات باشد که توان سرپا ایستادن نداشته باشد!
همزمان با سیستم های اقتصادی و اجتماعی پیچیده، اسارت روان و تن را به نان و معیشت گره می زنند تا گره های طناب اسارت محکم تر شود! انسانی که هنوز هم همان لقمه بخور و نمیر را جلویش می گذارند و برای هر سنت از پولش برنامه ریزی کرده اند! سیستمی که انسان را به نحوی مدیریت می کند که اگر در خدمت ثروت افزایی اربابان باشد حق زنده بودن دارد و اگر نه باید در کنار کوچه از سرما بمیرد! این اسراء القاب متفاوتی دارند، یکی ستاره هالیوود، دیگری دانشمند فلان رشته، آن یکی مدیر و کارمند، این یکی ورزشکار فوتبال و بسکتبال! اینها برده های اتوکشیده ای هستند که بارها بارها خودشان به اسارت شان شهادت داده اند.
تصویری که از غرب توسط رسانه های غربی برای ما ترسیم می شود حکایت چرب زبانی های روباه مکار برای پینوکیو است تا او را به سرزمین بازیها ببرد و از انسان ، خری بسازد برای بردگی!
اللهم عجل لولیک الفرج (عج)
پ ن:
تصویر فوق طرح روی مجله تایم است که از وضعیت اسفناک اقتصادی یک معلم در آمریکا حکایت دارد.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 سنگ صبور
دست بلند کردم، یک "مستقیم" نیمه کاره گفته نگفته، روی صندلی عقب سمندی نشستم که راننده آن خانمی میانسال بود.
با خود گفتم چقدر مشکلات و دغدغه های او بزرگ هستند که توانسته اند او را از کنار فرزندانش به پشت فرمان و دنده بکشانند!
صحبت مان با این جمله کلیشه ای آغاز شد که " با این خرج های سنگین، زندگی خیلی سخت شده"
شروع کرد به درد دل، شوهرش برای بدهی در زندان، فرزندانش در خانه، دوتا معلول و دوتا سالم، روزی شانزده ساعت کار به امید تامین خرج زندگی و بدهی های همسر، تا بلکه "سایه سرش" را به خانه برگرداند!
گفت این وضع تقصیر "رهبر" است! وقتی تعجب من را دید، ادامه داد او و فرزندانش در بهترین شرایط زندگی می کنند و ما وضعمان اینجوری است! مگر نه اینکه مسئولین زیر نظر او هستند، چرا آنها را عزل نمی کند!اگر نمی تواند برود کنار تا یکی دیگر بیاید!
او می گفت و تیتر های آمد نیوز ها در ذهنم مرور می شد، چقدر خوب توانسته اند حرفشان را تا پایین ترین سطوح جامعه بغلتانند!
برایش از زندگی طلبگی رهبر و فرزندانش گفتم و اینکه از هر گونه پست سیاسی و فعالیت اقتصادی منع شده اند و اگر دشمن سندی داشت آن را گوش فلک رسانده بود
گفتم برای عزل مسئولین، قانون وجود دارد، مجلس باید پیگیر شود، عدم کفایت بدهد و بعد رهبر عزل کند، که این مجلس منتخب همان هایی است که آن یکی را برگزیدند.
گفتم لایق یا نا لایق را مردم با رای شان برگزیدند، چرا باید مردم بدون توجه به عملکرد و سوابق انتخاب کنند و هزینه آن را رهبری بپردازد!
گفتم حالا که کشور درگیر جنگ روانی- اقتصادی است آیا بی ثبات کردن حوزه سیاسی کشور با عزل مقامات ارشد به صلاح و مفید است؟
گفتم به فرض اگر رهبر انقلاب برای عزل فلان مسئول اقدام کنند، آیا همین رسانه های زنجیره ای داخلی و خارجی، از فرد یا افراد عزل شده مظلوم و قهرمان نمی سازند!؟ آیا همین آقایان عزل شده نمی گویند اگر رهبر ما را عزل نمی کرد ما چنین و چنان می کردیم!؟ آنجا مردم چه موضعی می گیرند!؟
گفتم مگر رهبر انقلاب کم صحبت کردند!؟ مگر نگفتند اقتصاد مقاومتی!؟ مگر نگفتند مبارزه با مفاسد مالی و حقوق های نجومی!؟ رهبری تا این لحظه چه کاری باید انجام می داده که نداده !؟
گفت پس چه کنیم!؟
گفتم باید منشا مشکلات را شناخت و درمان کرد، باید عبرت گرفت و از مسئولین خواست به وظیفه شان عمل کنند.
گفتم مومنین انقلابی آنهایی هستند که در کرمانشاه یا اردوی جهادی خدمت می کنند، لطفا نگذار در ذهنت جای جلاد و شهید عوض شود.
این روزها باید بین مردم، سنگ صبور شان و پاسخی برای سوالات بسیارشان باشیم.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 هستیم بر آن عهد که با تو بستیم
👈 تا جان در بدن داریم یک به یک اهداف این انقلاب را پیگیری خواهیم کرد.
❇️ @mostafa_sharif
💢 هستیم بر آن عهد که با تو بستیم
ای سید و آقای ما
ما نیز تا جان در بدن داریم اجازه نخواهیم داد عده ای غرب گرا و نفوذی این کشور و انقلاب را تسلیم غرب کنند که بدر و حنین و احزاب را پشت سر گذاشته ایم و منتظر فتح الفتوح خیبر هستیم...
تا جان در بدن داریم یک به یک اهداف این انقلاب را پیگیری خواهیم کرد و بی خیال خون شهدا نخواهیم شد و زمزمه می کنیم ابد والله یا زهرا ماننسی حسیناه
تا جان در بدن داریم یک به یک قله های بلند را فتح خواهیم کرد و اجازه نمی دهیم عده ای خسته از راه و ترسو، سد راه بزرگی که در پیش رو داریم باشند و این بار مالک از پشت خیمه معاویه باز نخواهد گشت...
شاید چند صباحی خداوند به آنها فرصت داده تا نقاب از نفاق خود بر دارند ولی خواهند دید والعاقبه للمتقین...
شاید چند روزی با طعنه ها و هوچی گری ها بخواهند ما را از مسیر خود بر گردانند یا دل ما را خالی کنند اما هستیم بر آن عهد که بستیم و لو کره المشرکون...
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 چرا حاج خلیل؟ قسمت اول
اگر از من می پرسید چرا دوازده سال است که شدهاست برادر بزرگترم، باید بگویم دوازده سال پیش زمانیکه از بسیج دانشجویی خداحافظی کردم، از امام رئوف خواستم من را به مجموعه ای هدایت کند که بتوانم همانند دوران دانشجویی دغدغه های انقلابی ام را پیگیری کنم و از جهاد فرهنگی بصیرتی فاصله نگیرم، جایی که با نشاط بشود تکالیف را دنبال کرد، تا اینکه در حاشیه مراسمی با هم آشنا شدیم و جاذبه او مرا هم ربود!
خانه ای بود در خیابان گلستان که می خواست آن را تبدیل کند به مرکزی برای فعالیت بچه های انقلابی تا بچه ها پراکنده و بی برنامه نباشند و آن خانه شد حسینیه قرآن و عترت.
از راهیان نور رفتن تا برگزاری برنامه های هیئت، از جلسات مطالبه از مسئولین و پیگیری درد مردم تا برپایی ستاد در انتخابات، از مسافرت رفتن با خانواده آسمانی تا بورسیه کردن نخبگان بی بضاعت و یتیم! از فعالیت رسانه ای و کانال خط 57 تا تربیت نیروهای رزمنده سایبری، اینها و خیلی از فعالیت های انقلابی دیگر یعنی حسینیه قرآن و عترت، همان جایی که حاج خلیل آنجا را برپا کرده و اداره کرده است.
در این سالها از او جز اخلاق، صداقت، شفافیت، برادری، دلسوزی، شجاعت، انقلابی گری، پاک دستی، سادگی، صراحت و مجاهدت ندیدم، چه آن هنگام که دعای کمیل می خواند و روایت گری می کند از دفاع مقدس، چه آن هنگام که فریاد می زند بر سر مسئولان واداده و خطاکار، چه آن هنگام که عضو شورای شهر بود و از خستگی تا مرز بیهوشی می رفت، چه آن هنگام که در اردوی جهادی با بچه های روستا همبازی شده بود، چه آن هنگام که وسط هیئت یک نفس اشک می ریزد، چه آن هنگام که مانند یک برادر بزرگتر مشکلات دیگران را پیگیری می کند.
در تمام این دوازده سال روزها و ساعت های بسیاری را در کنار او بودم و شاهد بودم او دنبال دکان باز کردن و مرید پروری نبود، بلکه صبورانه تلاش کرد برای انقلاب اسلامی کادر بسازد و در این مسیر لگد های کودکانه را به جان خرید و میدان داد تا از سرباز صفر، افسری رشید بسازد.
دغدغه او انقلاب اسلامی است و مبنای موافقت یا مخالفتش نیز همین است خواه مخاطبش برادرش باشد یا دشمنش، هرگز از فریاد زدن ها به دنبال تصاحب قدرت و پست نبوده
از اینکه خدای کریم او را بر سر راه زندگیم قرارداده، حضرتش را شاکرم و به کسانی که می خواهند با بازیهای رسانه ای او را مهار کنند می گویم این ره که می روید به ترکستان است، او کسی نیست که با فشار اهل دنیا کوتاه بیاید چرا که مدت هاست از آن دل کنده است.
بخش دوم این یادداشت را در پست بعدی بخوانید ...
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 ذبح عمارها
ناگهان نام مردی، زنی یا رسانه ای مطرح می شود، فرقی نمی کند #رحیم_پور_ازغدی یا #حسن_عباسی ، #وطن_امروز یا #کیهان ، #سعید_قاسمی یا #حاج_خلیل_موحد ، مهم این است که عمار را پیدا کنند و شخصیت او را ترور کنند
سوژه ای را جعل می کنند و با پاس کاری رسانه ای از کاه، کوه می سازند! اول از یک توئیت یا متن تلگرامی شروع می کنند و طی دو سه روز کار را به روزنامه های رسمی و بنگاه های خبر پراکن آن طرف آب می کشانند! خودشان می برند و می دوزند، برچسب می زنند، یکه به قاضی می روند و خوشحال باز می گردند! شبه می اندازند و با سر و صدا و هل هله کردن نمی گذارند صدایت را به گوش مردم برسانی و حق را تبیین کنی! چهره را تخریب می کنند و شخصیت را به مسلخ می برند تا تو باشی که دیگر مقابل دنیای شان بایستی!
اما هدف چیست!؟
دشمن بیرونی و خائن درونی می خواهند با ابزار اقتصاد و معیشت به لایه عمومی جامعه فشار بیاورند تا از سر گرسنگی با ضد انقلاب همراه شود و دست در دست وادادگان و اهل معامله، به سوی خیمه امام جامعه یورش برند و نتیجه آن بشود استحاله یا براندازی نظام اسلامی یا بقول خودشان تغییر در رفتار امام و نظام اسلامی!
اما در این میان، مومنین انقلابی که اهل معامله و مسامحه نیستند، مانع تحقق برنامه های شان شده اند و اصحاب حق هر چند کم باشند با سلاح تبیین، نقشه ها را نقش بر آب می کنند و برنامه زمان بندی دشمن را مختل می کنند.
لذا نسخه ای که برای اینان پیچیده اند نا امیدی نمودن و منزوی سازی است
در فاز نخست با تهمت، تحقیر، برچسب زنی، بالا بردن هزینه روشنگری، القا بی نتیجه بودن مقاومت، هوچی گری رسانه ای، پراکندن شایعه، تهدید و شاخ و شانه کشیدن و ... می خواهد اصحاب حق دست از پیگیری آرمان ها و روشنگری علیه اهل تزویر و ریا بردارند و نا امید و خسته به گوشه ای پناه برند و در فاز دیگر از او چهره ای خشن، غیر منطقی، غیر عقلانی، بی مبنا، افراطی، داعشی و... در جامعه منعکس کنند تا ضمن فاصله گرفتن افکار عمومی از اصحاب حق، عدم الحاق جریانات اجتماعی دیگر به جریان حق و انقلابی را تضمین کنند!
در واقع در مورد سایر جریانات اجتماعی شانس معامله و گندم ری وجود دارد و از این مسیر می توان واکنش های آنها را در قبال نفوذ و استحاله کنترل کرد اما جریان مومن انقلابی متشکل از افرادی معتقد به آرمانهای انقلاب و مقاوم است که در حکم لایه دفاعی اصلی گفتمان انقلاب و بازوی عملیاتی آن هستند و در صورت فلج کردن آن می توان امیدوار بود به امام جامعه دست پیدا کرد و او را پای صلح حسنی نشاند یا به قتلگاه حسینی برد
هوشیار باشیم...
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 لعن علنی می کنیم!
کاش همین امروز یا اصلا یک روزی را در تقویم روز لعن قرار دهند، البته نه از آن لعن های مورد پسند رسانه های یهودی و شیعه انگلیسی! نه از آن لعن هایی که منکر انجام دهی به نام معروف! نه از آن لعن هایی که تو اینجا بگویی و دیگری هزینه اش را بدهد! نه از آن لعن هایی که آب به آسیاب دشمن می ریزد و نقشه او را برای جدایی بین مسلمین کامل می کند! نه از آن لعن هایی که خلاف سیره اهل بیت علیهم السلام است! نه از آنها نه...
بلکه لعن کنیم جهالت را! لعن کنیم یزید و شمر و ابن سعد زمانه را! اصلا قبل از همه لعن کنیم ابو موسی اشعری ها و اشعث های زمانه را! لعن کنیم فرهنگ رانندگی مان را! لعن کنیم سرانه پایین مطالعه را! لعن کنیم جهیزیه نداشتن دخترک حاشیه شهرمان را! لعن کنیم شرمندگی پدر بیکار را! لعن کنیم سفره های خالی را! لعن کنیم وجدان کاری پایین را! لعن کنیم فساد اداری و مالی را! لعن کنیم مسئولی را که خیانت می کند! لعن کنیم زالو صفتی را که قیمت سکه و ارز را بالا و پایین می برد! لعن کنیم فاصله طبقاتی را! لعن کنیم بیشعوری هایمان را! لعن کنیم کج فهمی هایمان را! لعن کنیم اسراف ها را! لعن کنیم خود خواهی ها و منفعت طلبی ها را! لعن کنید اعمالمان را، همان ها که آبروی امام مان را می برد! لعن کنیم رعایت نکردن حق همسایه را! لعن کنیم بیگانگی با قرآن را! لعن کنیم نخواندن حتی یک خط از نهج البلاغه را! لعن کنیم به یاد بقیه الله نبودن را! لعن کنیم حوزه علمیه سکولار پرور را! لعن کنیم دانشگاهی که متخصص متعهد بیرون نمی دهد را! لعن کنیم آن مزوران قدرت طلب سیاسی باز را! لعن کنیم عمامه به سر متحجر و بی سواد و احمق را! لعن کنیم استاد دانشگاه غرب زده و منحط را! لعن کنیم رشوه و پاس کاری ارباب رجوع را ! لعن کنیم کالای خارجی خریدن را! لعن کنیم سعودی کودک کش را! لعن کنیم بغض های فرو خورده فلسطین و یمن و بحرین و سوریه را! لعن کنیم بی اخلاقی ها و بی انصافی های سیاسی و رسانه ای را! لعن کنیم بی حقوقی کارگران معدن یورت را!لعن کنیم دشمن ناشناسی مان را و...
این همه لعن داریم برای گفتن!
اما این ها زحمت دارد، یا به خودمان بر می گردد یا شبکه منافع مان را به خطر می اندازد، پس نفس عافیت طلب از آن راه دیگر می رود، کاش بشود روزی کنار هم بایستیم و لعن کنیم آنچه را که باید
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 پرسه در حوالی یار مهربان
فرصتی شد تا سری به نمایشگاه کتاب مشهد بزنم، نمایشگاهی که از تراز مشهدالرضا (ع) و شهر ادیبان و سخنوران فاصله جدی دارد اما این فاصله، نافی زحمات برگزار کنندگان نیست.
از حضور کم رنگ ناشران شاخص گرفته تا غرفه های ضعیف و از سر باز شده، از کتاب های زرد تکراری که چگونه یک شبه پول دار شدن را آموزش می دهد! تا رد پای کم رنگ کتاب های دیجیتال و فناوری های نوین حوزه کتاب، از جای خالی نویسندگان شاخص تا نبود رمان های تازه نوشته ایرانی، همه خبر از رویدادی پایین تر از تراز شهر عالم آل محمد (ع) می دادند.
از سوی دیگر پیدا کردن چند کتاب مفید و استخوان دار بین انبوه کتاب های زرد و صد من یه غاز مانند پیدا کردن سوزن در میان کاه دان است و اگر نبود همین غرفه انتشارات انقلاب اسلامی و چند غرفه محدود دیگر، اساسا خستگی نمایشگاه گردی بر تنم می ماند.
گرچه حضور مردم نسبت به سالهای قبل کمی بهتر شده بود اما باید گفت بخش مهمی از علل وجود این همه فاصله تا نمایشگاه کتاب مطلوب، ما مردم مشهد و کتاب خوان های مشهدی هستیم، کتاب خوان هایی که باید تکثیر شوند و حرفهای تر مطالعه کنند، مردمی که باید سهم بیشتری از سبد هزینه های خود را به کتاب و اعتلا اندیشه اختصاص دهند و سطح انتظار خود از رویداد کتاب مشهدالرضا (ع) را به متولیان امر و ناشران یادآوری کنند.
این امر نیز حاصل نمی شود مگر با آشتی مشهدی ها با کتاب و کتاب خوانی، حاصل نمی شود مگر با کنار گذاشتن روشهای نخ نما شده ترویج کتاب خوانی و استفاده از قالب های نو توسط متولیان امر، حاصل نمی شود مگر با سخت کوشی اهل قلم و ناشران عزیز برای ارائه کتاب هایی تازه ، چشم نواز و خوش محتوا.
راستی چرا نباید در گوشه کنار شهرمان در همین لچکی های میادین شهرمان گعده های کتاب خوانی داشته باشیم!؟ چرا محافل تاریخ خوانی و شعر خوانی بین ما کم رنگ شده و صرفا تفریح را معادل بالا و پایین پریدن می دانیم!؟
چرا نباید شخصیت های محبوب و مسئولین با مردم قرار کتاب خوانی بگذارند!؟ یا نقل محافل مان بحث کتاب باشد!؟
خلاصه اینکه نمایشگاه کتاب و استقبال مردم و ناشران از این نمایشگاه شاخص خوبی است برای اینکه ببینیم چقدر در ترویج کتاب خوانی موفق بوده ایم و آیا بودجه ها را هدر داده ایم یا به هدف نشانده ایم.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 نقد درون گفتمانی (قسمت اول)
👈جریان اصولگرایی را می توان از دو زاویه "گفتمان و مفاهیم" و "ساختارها و فرآیندها" بررسی کرد.
❇️ @mostafa_sharif
✔نقد درون گفتمانی
قسمت اول: مقدمه
جریانات سیاسی و گفتمان شان روزی متولد می شوند و پس از گذران دوره رشد و اوج به دوره افول می رسند، که این امر با توجه به تغییرات نسل، گذران زمان، تجارب جدید و... بدیهی است.
در حال حاضر نیز گفتمان های غالب سیاسی کشور در دوران افول خود به سر می برند و جاذبه خود را از دست داده اند، رای مردم نیز به این یکی یا آن یکی صرفا برای فاصله گرفتن از دیگری است و نه به دلیل اعتقاد به شاخص های گفتمانی آن جریان.
تندروی ها و کندروی ها، قبیله گرایی ها، فاصله گرفتن از شعارها و ارزش ها، تغییر نسل، عدم کادر سازی، تغییر ذائقه ها و افزایش فرد گرایی و منفعت محوری در جامعه سبب شده جریانات سیاسی موجود بیش از آنکه به دنبال تحقق آرمان ها باشند برای منافع فردی یا گروهی و تصاحب قدرت تلاش کنند و مردم نیز دست هر دو را خوانده اند.
جامعه سیاسی کشور آبستن تولد جریانات سیاسی جدید است و در این میان، جریان مومن انقلابی بایستی با عنایت به ذخیره عظیم گفتمان انقلاب اسلامی و تجارب چهل سال گذشته، نسبت به تعریف گفتمان سیاسی متناسب با نیازهای فعلی جامعه و اهداف پیش روی انقلاب اسلامی همت کند، چرا که اغیار نیز این مهم را درک کرده اند و اگر دست روی دست بگذاریم یا به کلیشه های قبلی قناعت کنیم، آنها حرف شان را سکه رایج بازار خواهند کرد و ما می مانیم و هزینه های حاصل از آن.
لذا حالا که هنوز سنگ انتخابات وسط دریاچه سیاسی کشور نیفتاده و آن را متلاطم نکرده است، بایستی باب نقد درون گفتمانی را باز کرد، چرا که اساسا نقد اگر با شناخت کافی و از سر انصاف باشد سبب رشد و تعالی است.
با توجه به اینکه بنا بود جریان اصولگرایی نماینده طیف مومن انقلابی در فضای سیاست داخلی کشور باشد، قریب به یک سال است که بنا دارم طی چند یادداشت و با نگاه نقد درون گفتمانی و به قدر بضاعت به نقد جریان اصولگرایی بپردازم و آنچه را که می فهمم و بارها از زبان سایر دلسوزان شنیده ام، با شما در میان بگذارم تا از این رهگذر، از نقد شما بهره مند شوم، عیار سخن بسنجم و تکلیف خود را ادا کرده باشم.
امید است که این نوشته ها زمینه ای شود برای گفتگوی منطقی و تولد(یا حداقل اصلاح) جریانی نزدیک تر به ارزش ها و شاخص های گفتمان انقلاب اسلامی خواه نامش اصولگرایی باشد خواه دیگر.
از برخی دوستان خواهش می کنم نسبت ها و تحلیل های بدبینانه و آب دوغ خیاری را حواله این یادداشت ها نکنند و به جای به حاشیه بردن متن، کمک کنند برای اصلاح امور.
جریان #اصولگرایی را می توان از دو زاویه "گفتمان و مفاهیم" و "ساختارها و فرآیند ها" بررسی کرد.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
💢 نقد درون گفتمانی
قسمت دوم: الگو ها و مدل های شفاف، عملی و کارآمد
در ابتدای پاسخ امام خمینی (ره) به نامه حجه الاسلام انصاری مبنی بر شکل گیری دو جریان سیاسی در کشور، ایشان مسئله تفاوت سلیقه بین مسئولین و علماء را امری معمول معرفی می کنند و اشاره می کنند که قبلا هم این اختلافات بوده اما در کرسی های علمی و حالا به واسطه انقلاب اسلامی و رجوع مردم، این اختلافات عمومی شده است و در نهایت نیز تاکید می کنند که حکومت و نظام بایستی بهترین الگو و مدل را انتخاب کند و بر اساس آن اداره شود و تشتت آرا در حوزه اجرا ممکن نیست.
جریان اصولگرایی به دلیل ادعایش مبنی بر استخراج پاسخ سوالات از منظومه گفتمان انقلاب اسلامی، راهی بس پر پیچ و خم در پیش رو داشته و دارد، چرا که جریانات غرب گرای داخلی با مراجعه به الگوهای مدون غربی، صرفا زحمت بومی سازی و پیاده سازی را متقبل می شوند، اما گفتمان انقلاب اسلامی فاصله قابل توجهی با این مرحله از تدوین و استخراج الگوها دارد و این فاصله جز با تبادل نظر، تولید فکر، تجربه مدل ها و اعتقاد به داشته های خود محقق نمی شود.
جریان اصولگرایی در حوزه مدل های برگرفته از گفتمان با چالش جدی رو به روست و اغلب به جای تلاش برای پاسخ به این سوالات بعضا به ورطه های دیگری افتاده است و سایه سنگین مدل های غربی را بر سر خود احساس کرده است.
این وضعیت سبب شده با تشتت در مدل ها یا سلیقه گرایی فردی مواجه باشیم و اصولگرایی از حوزه های عمیق راهبردی مانند مواجهه با قدرت گرفته تا سطوح کاربردی مانند مدیریت و اقتصاد، تکلیفش با خودش روشن نیست و اصولگرایان بر اساس راه حل های مختلف و طرفدارانش تقسیم بندی شده اند!
به جرات می توان گفت علت العلل بسیاری از مشکلات فعلی در جریان اصولگرایی همین ضعف بنیادی است و این نیاز جز با توجه ویژه به مقوله اندیشه ورزی، مدیریت دانش، جوان گرایی، تلاش جهادی و بسط مدل های موفق مانند تجربیات دفاع مقدس و ... مرتفع نخواهد شد و اگر مانند گذشته، روزمرگی غالب شود با توجه به حجم نیازهای روز افزون جامعه و تهاجم گروه های غرب گرای داخلی، این شکاف هر روز عمیق تر خواهد شد.
تولد جریانات لیبرال اصولگرا، محافظه کاران، انواع جبهه و جمعیت های سیاسی و انشقاق ها از یک سو و ضعف در جذب مخاطب عمومی، قشر جوان و راه حل برای عبور از مشکلات از سوی دیگر گواهی بر این ضعف راهبردی است که ریشه در مراکز تولید علم و اندیشه و فاصله جدی آنها با نیازهای واقعی جامعه دارد.
در یادداشت های بعدی برخی رشحات وجود چنین ضعفی توضیح داده خواهد شد.
✅ "دیدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
دیــدبان | مصــطفے شــریف
💢 شش سال 👈 بخوانیدش، حرف دل است، حدیث خون دل است، روایت دلدار است ❇️ @mostafa_sharif
💢 شش سال
شش سال صبر کرد، شش سال تبیین کرد، شش سال پشت شان را خالی نکرد حتی اگر خلاف نظرش گام برداشتند، شش سال خون دل خورد، شش سال جلوی چشمش دستاورد جوانان و شهدای هسته ای را بر باد دادند، شش سال از خط قرمزهایی که گفته بود عبور کردند، شش سال صبر کرد، شش سال نگذاشت جامعه دو قطبی شود، شش سال یادآوری کرد دشمن اصلی آمریکاست، شش سال هدایت کرد، شش سال به هر زبانی گفت که او قلدر و بد عهد است و خرش از پل بگذرد به ریشتان می خندد، شش سال برای بلوغ مسئولی که فکر می کرد دارد خدمت می کند صبر کرد، شش سال صف نفوذی را از خودی جدا کرد، شش سال به احترام رای مردم صبر کرد، شش سال برای عبرت ملت سنگ زیر آسیاب بود، شش سال مراقب بود مذاکره باب نفوذ و سازش نشود، شش سال از ماده و اتم گذشت تا به شعور، بصیرت و باور اضافه کند، شش سال وعده دادند، شش سال به این و آن دلخوش کردند، شش سال کند کردند حرکت قطار انقلاب را، شش سال زمان برد تا برای برخی چدن زیر مخمل هویدا شود، شش سال گذشت تا بدانند لبخند اوباما از جنس گریه گرگ است، شش سال گذشت تا تجربه کنند بی اعتباری وعده های کری را، همان روز اول گفت اجازه مذاکره می دهم برای عبرت، حالا برادران یوسف به دامن یعقوب برگشته اند و با زبان بی زبانی یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا را زمزمه می کنند، گرچه دیر گذشتند از غرور و باورهای غلط شان، حالا و بعد از شش سال جملات شش سال پیش او را تکرار می کنند که مذاکره با آمریکا بی فایده است، شش سال زمان برد تا اهالی "نگاه به بیرون" بفهمند کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من! شش سال او صبر استراتژیک کرد تا جامعه را زیر پرچم استکبار ستیزی، استقلال و آزادی جمع کند و نشان دهد آشتی گرگ و گوسفند سرابی بیش نیست، حالا اصلاح طلب تا اصولگرا، لیبرال تا غرب گرا، کودک تا پیر، بی سواد تا تحصیلکرده، می دانند و اگر علنا نگویند در پستو ها واگویه می کنند که آمریکا قابل اعتماد نیست و #برجام یک اشتباه بزرگ بود!
این یعنی فصل بلوغ و عبرت
این یعنی داشتن رهبری حکیم که رشد امت را دنبال می کند
این یعنی شکست پروژه پیچیده برجام که عربده های ترامپ پیشتر خبرش را داده بود، آنجا که می گفت به هدف نرسیدیم و باختیم!
این یعنی #چله_انقلاب و آینده ای که بناست لبخند بزند.
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif
دیــدبان | مصــطفے شــریف
💢چند نکته که تیتر مشترک ندارد! 👈 اینستاگرامی های انقلابی جمعی از جوانان انقلابی دغدغه مند است. 👈 دو
💢چند نکته که تیتر مشترک ندارد
اول: اینستاگرامی های انقلابی جمعی از جوانان مومن انقلابی است که با دغدغه انجام وظیفه دور هم جمع شده اند، برای آنها اینستاگرام یا هر قالب و ابزار دیگری بهانه است و آنچه مهم است حفاظت و اعتلای انقلاب اسلامی است همان میراثی که از غدیر و کربلا تا شلمچه و طلائیه دست به دست به ما رسیده
دوم: اینستاگرامی های انقلابی مشتی از خروار جوان های مومن و انقلابی است که به دور از سیاسی بازی ها، دلخور از ابزار شدن ها، خسته از قالب های تکراری، کلافه از دسته بندی های سرکاری و دیده نشدن های مختلف، دور هم جمع شده اند تا به این بهانه ظرفی بسازند برای اهالی دهه پنجم انقلاب اسلامی
سوم: اینستاگرامی های انقلابی فصل مشترکشان، اعتقاد راسخ به گفتمان انقلاب اسلامی، قانون اساسی و منافع ایران اسلامی است و اعتنایی به صف بندی های چپ و راست یا اصلاح طلب و اصولگرا ندارند. مسئله ما انقلابی بودن است و هر که بر این سیاق است هم سفره ماست
چهارم: اینستاگرامی های انقلابی فرصت ها و تهدید های رسانه و فضای مجازی را درک کرده اند و باز هم بسیجی وار و با دستان خالی اما اراده های بلند و ایمان های محکم پا به میدان گذاشته اند تا در این نبرد نا برابر، از حق دفاع کنند و دلخوش به مدد الهی هستند همو که گفت ان تنصروالله ینصرکم.
پنجم: برخی از رسانه با بی انصافی این حرکت را در حد یک شو انتخاباتی آن هم برای یک جریان خاص تقلیل دادند! باید گفت ظلم اول را به آن جوان اصلاح طلبی کردید که خود را انقلابی می داند، خودتان اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارید، چرا بقیه جوان اصلاح طلب معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی را نا دیده می گیرید!؟ چرا برای حفظ دکان سیاسی تان خط کشی ها را پر رنگ می کنید؟
ششم: روزی که این قطار شروع به حرکت کرد چوب های زیادی لای چرخش رفت، یکی گفت فلانی برای خودش ستاد زده، دیگری گفت دکان باز کرده، آن یکی گفت برنامه اصولگراها برای انتخابات است! یکی دنبال آمارمان بود، دیگری جاسوس می فرستاد بین مان و ... خطاب به آن دوستان می گویم زمان می گذرد و پوچ بودن فرضیه های صد من یه غاز تان مشخص می شود، کاش آنقدر منصف باشید که آن موقع خطای تان را بپذیرید.
هفتم: اگر این نهال پر و بالی گرفته حاصل نیت زیبا و مجاهدت بزرگوارانه تک تک جوانانی است که ذره های وجود این گروه را شکل داده اند و مدیون حمایت های بزرگان و عزیزانی که علی رغم سخن چینی ها و نمامی ها، پای کار ایستاده اند و اعتماد کرده اند، همان ها که اسمی از ایشان در میان نیست اما اگر نبودند، کار خیلی سخت می شد.
ارادتمند جوانان مومن انقلابی
#مصطفی_شریف
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif