eitaa logo
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
5.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
سلام دوستان عزیز خوش آمدید/ فعالیت کانال شبانه روزی می باشد لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd لینک اخبار شبانه کانال @sabanhkabar لینک گروه چت https://eitaa.com/joinchat/2156987196Cb75d654c81 آیدی مدیر/ تبلیغات @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
باز، صبح آمد و من غرق نشاطم؛ یک روز دگر با شِکَرِ یاد شما چای بنوشم...☕️☕️ @mostagansahadat ____________
"شور درونی آنها در چشم دوربین جلوه نمیکند، اگر نه، تصویر فرزند چندماهه اش را لای قرآنی که در جیب دارد میدیدی؛ یعنی من برای حفظ قرآن از فرزندم میگذرم و همه عظمت کار ما در همینجاست؛ قرب خدا در نفی وابستگیهاست و کدام وابستگی از محبت فرزند قوی تر؟" 🌷شهید سید مرتضی آوینی @mostagansahadat ____________
🍂 سوی دیار عاشقان رو به خدا می‌روند..! 🔸 اوایل دهه ۶۰ - تبریز اعزام نیرو به جبهه‌های حق علیه باطل عکاس: حسین جباری پور هریس        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________
🍂 یادش بخیر روزهایی که تلاطم جبهه‌ها بالا می‌رفت و اعزام ها پررونق. ..و به همان نسبت بی تابی‌های بچه‌ها هم بالا می‌رفت. و این روزها چندین بار در طول ۸ سال تکرار شد. دوستی می‌گفت: روزهای پایان جنگ بود و تک های دشمن و حملات شیمیایی و در کنارش خبر شهادت‌ها با چاشنی گاز سیانور و خردل و انواع و اقسامش...و گرفتن جزایر مجنون و رسیدن مجدد به جاده اهواز خرمشهر. تازه استخدام شرکتی شده بودم و باید در نظم و انضباط، خودی نشان می‌دادم. در محوطه قدم می زدم که پیام حضرت امام از رادیو پخش شد و همه را به جبهه فرا خواند. چیزی برای از دست دادن نداشتم. شعار "چو ایران نباشد تن من مباد" به شعور تبدیل شده بود و باید مصداق عملی پیدا می‌کرد. فرصتی برای کسب تکلیف و اجازه و برگه از روسا نبود، از همان محوطه شرکت مستقیم به سپاه رفتم و اعزام شدم.‌ نفس کشیدن در فضای بچه‌های جبهه چقدر آرامش‌بخش بود و دلگشا و آنروز همه آمده بودند و هر کس را می‌خواستی می‌دیدی! آن روزها با همه مردان و زنان بی‌ادعا به انجام تکلیف گذشت و امروز هم باید به تکلیف و تدبیر بگذرد.... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________
‌ همیشه‌ با وضو بود موقع‌ شھادت‌ هم‌ با وضو بود دقایقی‌ قبل‌ از شھادتش‌ وضو گرفت‌ و رو به‌ من‌ گفت‌: ان‌ شاءالله‌ آخریش‌ باشه! و آخریش‌ هم‌ بود.. شھید @mostagansahadat ____________
هر کلاهی را سری بوده است .. هر پوتینی را، پایی ... و هر کوله ای را، پشتی.. سری از ما، پایی از ما ... و پشتی از ما... ... و به یادشان خواهیم بود و به راهشان وفادار. نه با کلمات فانتزی و ... شرمنده ایم و ... که با عمل مومنانه و جهادی خالصانه. فرقی ندارد کجائیم و چه می‌کنیم. خانه و مزرعه و اداره و شهر و روستا .. در استودیو، دانشگاه با کت و شلوار و عبا و عمامه ... یا لباس کارگری مهم آنست که در هر قدم و هرلحظه و هرکار راه شما و مرام شما، چراغ راه ما باشد فارغ از تمام بالا و پائین شدن های سیاسی و آمدن ها و رفتن های دولت های گوناگون فارغ از همه بازیه‌ای پیچیده ای که تلاش دارند ما را خسته کنند، اما بی خبر از آنکه عشق ما به شما تمامی ندارد ... @mostagansahadat ____________
❣ عروسی فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام وقتي که امام (ره) علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سیدالشهدا و همسـرش را عقد کرد، علی با دست چپش دست امام (ره) را گرفـت و بوسـید. وقتـی از حضور امام (ره) بیرون آمدند، همسرش پرسید چرا با دست راست دست امـام (ره) را نگرفتی؟ ترسیدم امام (ره) متوجه دست مصنوعی‌ام شـود و غصـه دار شود. علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعـارف مقـداري خرمـا برگزار کنند. نظرش این بود که خبر مراسـم را بـا پخـش اعلامیـه بـه گـوش دوستان و آشنایان برساند؛ اما خـانواده علـی زیـر بـار نرفـت. اگرچـه مراسـم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی داوود کریمی، فرمانده سپاه تهـران و فرستادن صلوات در مسـجد برگـزار شـد، امـا خـانواده توانسـت شـیرینی را جایگزین خرما کند... راوي: همسر شهید @mostagansahadat ____________
«غلام‌عباس داشته» سال ۱۳۴۲در روستای انگهران از توابع شهرستان بشاگرد (بشکرد) متولد شد و در هفتم بهمن 1365 در شلمچه به شهادت رسید. پدرش حسن، استوار یکم ژاندارمری بندرعباس بود، او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. همزمان با دوران دوره نوجوانی، راهی شهرستان آبادان شد و علاوه بر تحصیل، به امرار معاش خانواده نیز پرداخت. دوران تحصیل در مقطع راهنمایی، مصادف با اوج گیری مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی بود و همزمان با آغاز فعالیت های سیاسی، او پس از به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان، راهی بندرعباس شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به عضویت پایگاه بسیج محله‌الشهدا درآمد. پس از مدتی در سازمان اتوبوسرانی شهرداری بندرعباس مشغول بکار شد. در سال ۱۳۶۰ پس از شهادت همسنگر دوران شیرین انقلاب،شهید احمد مجرد با گذراندن دوره آموزش نظامی،راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. این شهید بزرگوار ابتدا به شهرستان شوش اعزام شد و در عملیات فتح المبین شرکت کرد و پس از آن راهی خونین شهر شد. سرانجام این بسیجی عزیز،در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱ ندای هل من ناصر حسینی را لبیک گفت و به آرزوی دیرینه خود رسید. پیکر مطهر این شهید ۱۹ساله در منطقه برجا ماند و مزار یادبود این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بندرعباس است. @mostagansahadat ____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا