eitaa logo
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
5.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
625 ویدیو
0 فایل
سلام دوستان عزیز خوش آمدید/ فعالیت کانال شبانه روزی می باشد لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd لینک اخبار شبانه کانال @sabanhkabar لینک گروه چت https://eitaa.com/joinchat/2156987196Cb75d654c81 آیدی مدیر/ تبلیغات @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی ازوصیت نامه بسیجی شهید عادل حیدرزاده مطلق ولادت : چهارم شهریور ۱۳۴۳ در هریس شهادت : بیست و سوم فروردین ۱۳۶۲ در شرهانی نگذارید اسلحه‌ي من از دستم بر زمین افتد حتماً آن را بر دارید و با دشمن اسلام بجنگید، چون منافقین از اتحاد و يكدلي شما می‌ترسند؛ شما هم باید چون کوهی محکم بایستید و منافقین را نابود کنید. ای ملت غیور ایران؛ هرگز امام را تنها نگذارید و به فرمايشات گهر بارش گوش فرا دهید و جامه‌ي عمل بپوشانید؛ چرا که چنین رهبری تا حال در دنیا پیدا نشده است . ای ملت ایران! حتماً در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت کنید و سنگر مسجد را خالی نکنید؛ چرا که منافقین از همین مساجد می‌ترسند. دعاهای توسل و کمیل و ندبه و سایر دعاها را از یاد نبرید و در مجالس عزاداری شرکت کنید. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @mostagansahadat
💠 در محضر شهید 🌱 بسم رب الشهداء و الصديقين" ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون 🖌 حضور محترم خانواده و دوستان و آشنايانم سلام عرض مي کنم. اميدوارم که هيچ از شهادتم ناراحت نباشيد، بلکه خوشحال باشيد که جوان خود را در راه اسلام عزيز فدا نموديد. ✴️ پدر و مادر عزيزم اميدوارم که مرا ببخشيد، زيرا که شما را بسيار اذيت نمودم و وظيفه فرزندي خود را به جا نياوردم و اميدوارم که کاظم هم از دست من ناراحتي نداشته باشد و او نيز در کار و راهش موفق باشد. 💢 خواهران عزيزم اميدوارم که زينب وار مادر را دل داري دهيد، زيرا که ناراحتي و بي صبري در ذات هر مادري هست، ولي خوب چه کار مي شود کرد؟ 🔆 به او بگوييد خدا بالاخره امانتش را با سرافرازي پس گرفت. اميدوارم از پول و وسايلي که به جا گذارده ام به نحو احسن استفاده نماييد و ان شاالله که شهادت من در فاميل جوششي ايجاد خواهد کرد تا کمي هم به فکر آخرت باشند. ❇️ خواهشي که من دارم، اين است که: 1. افرادي که به کوچک ترين نحو با امام و اسلام مخالفند. 🌐 2. اشخاصي که به کوچک ترين نحوي حجاب اسلامي را رعايت ننمايند. 3. افرادي که براي نشان دادن اسم خود مي آيند، در مراسم عزاداري و غيره من شرکت نکنند. ▶️ آخر من عضو هيچ گروه و سازماني نبوده ام و فقط از طرف سپاه منطقه 5 به جبهه رفتم و اميدوارم که فقط براي ابراز تأسف عزاداري نکنيد، بلکه دنبال اين برويد که براي چه به جبهه رفتم و براي چه شهيد شدم. 🔴 بله، شهيد عزادار نمي خواهد، پيرو مي خواهد. آخر شهادت که مرگ عادي نيست که بخاطر اين که کسي مفت جانش را باخت، گريه کنيد، بلکه آغاز زندگي جاويد است که خوشحالي دارد.از قول من از همه دوستان و آشنايان حلاليت بطلبيد. ⏳ و ضمنا اگر جنازه ام برنگشت، هيچ ناراحت نشويد و هر شب جمعه بر سر قبر شهداي گمنام برويد و براي جميع شهداي اسلام فاتحه بخوانيد. 🔮 بگذاريد پيکر تکه تکه ام در کربلاهاي جنوب و غرب کشور با بادهايي که بوي رشادت و حماسه آفريني ميدهد به دست امام عصر (عج) بخاک سپرده شود، زيرا که اصل، روح ماست که به معشوق خود، الله ميرسد. 📉 تا آنجا که مي توانيد، در دعاي کميل و دعاي توسل شرکت کنيد. هيچ پولي به اسم شهيد از ارگان ها نگيريد و تا آنجا که مي توانيد، از خرج هاي بيهوده بپرهيزيد. 🗯 تولد: ۱۳۴۴/۰۶/۰۹ شادی روحش صلوات @mostagansahadat
❣ شهید والا مقام نصرت الله محرابی دومین لاله سرخی است که در تاریخ ۴۶/۳/۹ در خانواده ای دیندار دیده به جهان گشود. هر چند پدر بزرگوارش غافل از این بود که این عزیزش با طلوع خورشید اسلام خون پاکش باعث نصرت دین خدا خواهد شد، ولی گویی الهام الهی بود که نام او را نصرت الله بگذارد. وی متولد منطقه نفت سفید (هفتگل) بود که در تاریخ ۶۷/۴/۲۱ در جبهه عین خوش شهد شهادت نوشید و مزارش، گلزار شهدای گچساران شد.   وی در سال ۱۳۶۰ در حالی که ۱۴ سال از عمرش می گذشت شاهد به خون خفتن برادر عزیزش سرباز رشید ارتش اسلام شهید "نصرالله محرابی " بود و راه و رسم فدا شدن در راه دین را از برادر آموخت و به وصال قرب حق دعوت شد. خواهرش می‌گوید: یک روز قبل از رفتن به جبهه عین خوش در مرخصی بود ظهر در خانه خواب بود که یک باره بلند شد، نشست و زانوهایش را بغل کرد و گفت: خوابی دیدم! آیا خواب ظهر صحت دارد؟ گفتم بله، چه خوابی دیده ای؟! گفت خواب دیدم در دانشگاه قبول شده ام. دلم لرزید : گفتم چه دانشگاهی؟ گفت: نمی دانم. من گفتم ان شاء الله دانشگاه هم قبول خواهی شد. شانه هایش را بالا انداخت و گفت: شاید دانشگاه شهادت باشد. دو روز بعد به جبهه برگشت و در حمله مرصاد در دانشگاه جبهه پذیرفته شد و به شهادت رسید و به لقاء الله پیوست. روحش شاد، شفاعتش شامل حالمان @mostagansahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سال نو میلادی بر خانواده‌های مسیحی و شهدای ارامنه مبارک باد. @mostagansahadat
🌴لبخندی برای شروع روزتان دعایی برای برکت دادن به راهتان آهنگی برای تحمل سختی ها پیامی برای آرزوی یک روز خوب برایتان آرزومندم صبحتان پر از عشق و امید... @mostagansahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 زیارت مجازی حرم امام حسین علیه السلام 👉 app.imamhussain.org/tour/ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ @mostagansahadat
1_2344779298.mp3
5.57M
📢 اشعار حماسی حاج صادق آهنگران شاعر: حاج حبیب الله معلمی 🕌 هنوز از کربلایت 🌴 به گوش آید صدایت حسین جان ها فدایت... 💕 هیهات منا الذلة... 🚩 @mostagansahadat
آسودہ خوابیدن ما مرهون سر روی بالشِ خاک نهادن آنهاست نه؟ @mostagansahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣وصیت نامه صوتی شهید علی حیدری صدا و پیام یک شهید را باهم بشنويم... شادی روحش صلوات @mostagansahadat
👇 بخشی از وصیت شهید سید عبدالرضا سجادیان 💢خدایا چقدر زیباست مرگ در راه تو و شمع گونه سوختن، آنسان که بتوان روشنی بخش جامعه بود و خدایا میدانم تو کیستی نه آنگونه که علی دانست. خدایا تو را با دیده دل دیده ام نه آنقدر که محمد (ص)دید، خدایا به تو، کتابت و هر آنچه از توست یقین دارم، نه آنگونه که امام و رهبر من خمینی عزیز دارد. و اینک ای مهربان ترین خوبان مرا به آنچه از تو نیست کافی گردان، یاریم ده، ای هستی بخش که جز تو از هیچکس و هیچ چیز خوف نداشته و مظاهر مادی ات اندوهگینم نسازد. خدایا آنقدر می دانم که آنچه ما را از یاد تو و رسیدن به تو غافل گردانیده، خود ما هستیم. یاریمان ده که از زندان خویشتن آزاد شویم. خدایا نمی دانم بعضی اوقات آنچنان در حال سجود هستیم که از جامدات هم بدتریم، اما ای مقصودم و ای امیدم و ای مرادم، لحظه های اندکی هم در زندگی ام بودند که از التهاب لقاء تو سوختم. خدایا جز تو را نمی خواهم، یارم باشی... شادی روحش صلوات 🍃🌷🍃🌷 @mostagansahadat
‍ 🌷 زائر قبر شهید🌷 هر هفته با احمد آقا به زیارت مزار شهدا می رفتیم. یکدفعه سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم. ✳️همانجا نشستیم فاتحه ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. 🔆در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را می شناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتما یک ماجرایی دارد. اصرار کردم. ✅وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «اینجا بوی امام زمان (عج) را می داد. مولای ما قبلا به کنار مزار این شهید آمده بودند.» 💢البته می گفت: «اگه این حرفها را می زنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی. و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی.» @mostagansahadat
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مادر شهید: بخدا دلمون میسوزه بخدا دلمون میسوزه از مسئولین هیچی نمیخوایم گرونی و تحمل می‌کنیم نداری رو تحمل می‌کنیم بی حجابی رو نمیتونیم @mostagansahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 وسط معرکه ... وقتی چوب لباسی؛ آویز سرم میشه!!       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat
🍂 شهدا از آنچه انتظار داریم به ما نزدیکترند ... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat
شهادت از بی بی حضرت معصومه(س)🌹 در کربلاے۴ ، ترکشـی به شانه اش نشـست. او را به بیمارستانی در قم منتقل کردند، چند روز بعد هم به شیراز منتقل شد. زخمـش عمیق بود و باید استراحت می کرد. اما تا شنیـد عملـیاتے جدیـد در پیش است آمـاده شـد ڪه به جبهــه برگردد.هیچ وقت بدون اجازه من و پدرش نمی رفت. گفت: مادر، خواب (س)را دیدم، به من مژده داد این بار به آرزویـت می رسی و پیش ما میآیـی! وقتی التـماس های او را دیدم. گفـتم :عزیـزم باشه، برو! توی کوچه چرخید و باز نگاهم کرد، باز خواب حضرت معصومه (س)را یادآوری کرد و برای آخرین بار هم خداحافظی کرد! کربلاے ۵، حسینے شد ... فرهاد (مجتبی )اجرایی @mostagansahadat
آموز... 🌸سيزده سال بيشتر نداشت که قصد رفتن به جبهه کرد ولی به خاطر کمی سن قبولش نکردند. 💢دفعه دوم شناسنامه برادر بزرگترش را به سپاه برد و این سری او را پذیرفتند و فقط مانده بود رضایت نامه ما به خانه آمد .کنار من نشست و گفت : برای رفتن به جبهه نام مرا نوشته اند ولی شما این رضایت نامه را امضا کن. ✨گفتم: اجازه نمی دهم بروی برادرت که نیست تو بمان. ناراحت شد گریه کرد و گفت: من با 12 نفر از دوستانمان ثبت نام کردیم حالا اگر بروم جلو آنها خجالت می کشم و سرافکنده می شوم .آنقدر گریه کرد که من امضا کردم🥺 قرار بود آن جمع دوازده نفری ۴۵ روز بعد مرخصی بیایند همه آمدند اما او نیامد🥺 مانده بود تا ٧۵ روز دیگر😢 ١٢٠ روز بعد از اعزامش آسمانی شد و خبر شهادتش آمد.💔 @mostagansahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۱ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                            
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۲ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• ▪︎فصل هشتم 🔘 صدای آرام قایق‌ها و ناله زخمی‌های داخل آنها را می‌شد شنید. در خودم فرو رفته بودم. فکر می‌کردم شبی که آمدیم با چه کسانی آمدیم و حالا با چند نفر از آن همه و با چه وضعیتی بر می‌گردیم. ساعت ها در این فکر بودم و زجر می‌کشیدم. گاهی هم گلوله های توپ فرود می‌آمد و قایق را به این طرف و آن طرف می‌برد. آن شب، یکی دو ساعت بی اختیار گریه کردم. دیگر صدای اسداللهی، نعمانی و کارگر نمی آمد. صدای پروانه و مهاجر را هم از پشت بیسیم نمی شنیدیم. خدا می‌داند ما شاهد کربلای دیگری بودیم. 🔘 آن زمان اگر فرات و دجله از خون یاران حسین(ع) گلگون بود و ماه و ستارگان بر پیکر پاک شهدا می درخشیدند، آن روز هم بار دیگر بچه های ایرانی، کربلا را زنده کردند. فرماندهان وقتی منطقه را ترک می‌کردند اشک خون از چشم هایشان جاری بود. با صدای بلند گریه می کردند و می گفتند: بر می گردیم و انتقام شما را می‌گیریم. در میان اجساد شهدا چشم من به جسد سیداحمد موسوی افتاد. جوانی که چند لحظه قبل، وقتی از او پرسیدم تانک‌های دشمن از سه راهی عقب نشسته اند یا نه، گفت: می‌روم تا معلوم کنم. پیکر بی جان او را آغشته به خون، کنار خودمان می‌دیدم. از ازدواج او یک ماه نگذشته بود. آن شب تا صبح با همان صحنه ها گذشت. 🔘 ساعت هشت صبح با قایق‌هایی که داخل نیزارها مخفی کرده بودیم، آخرین نیروها را به داخل هور کشاندیم. همان موقع، قایق‌هایی را که می رفتند، به دقت نگاه کردم. چشم من دنبال پیرمردی بنام فرهادی می‌گشت. این پیرمرد در آن زمان پنجاه ساله بود. روز هفتم با پاهای برهنه مهمات برای بچه ها می‌برد. دستش را بالا می‌گرفت و فریاد می‌کشید اگر می‌خواهید حسین(ع) را کمک کنید زمانش فرا رسیده است. ای جوانان، نکند که پشت به دشمن کنید و رو به مملکت برگردید. خودش هم مردانه ایستاده بود و می‌جنگید. فکر کردم که ممکن است در همین زد و خوردها شهید شده باشد. در صورتی که وقتی قایق‌ها با آن شتاب نیروها را عقب می بردند پیرمرد در آنطرف آب بـه تنهایی مانده بود. می‌گفت چهار پنج گلوله آر.پی.جی که همراه داشتم، شلیک کردم. گفتم اگر بنا باشد کشته شوم بگذار مهمات به دست دشمن نیفتد. 🔘 در همان اثنا که آر.پی.جی‌ها را می‌زدم، متوجه شدم چهار پنج گالن بیست لیتری آب در آنجا است. آبها را خالی کردم و گالن ها را با طناب به هم بستم و روی آنها دراز کشیدم و با دست پارو زدم. به این طرف که آمدم قایقی از داخل نیزارها بیرون آمد. نزدیک که رسید، یکی گفت آقای فرهادی بیا بالا. نگاه کردم دیدم یکی از بچه های خودی است. پرسیدم اینجا چکار می‌کردی؟ گفت خیلی وقت است تو را زیر نظر داشتم و داخل نیزار انتظار می‌کشیدم تا هر وقت خودت را به آب زدی به کمک بیایم. 🔘 به جزیره مجنون برگشتیم. همه پیاده شدند. من در قایق ماندم. سعادتی و حاج باقر قالیباف گفتند: حاج آقا نظر نژاد، پایین بیایید. گفتم پاهایم دوباره گرفته اند. حالت مردگی دارند. حاج باقر قالیباف، دو سه نفر از بچه ها را فرستاد تـا مـرا بـه کنـار اسکله بیاورند. پاهایم سرما خورده بود. تمام شب پاهایم داخل قایق لوکه مانده بود. یک دستگاه کمپرسی متعلق به عراقی ها آنجا بود. بچه های تیپ ۳۱ عاشورا آن را غنیمت گرفته بودند. حاج باقر قالیباف فرستاد که این ماشین را بیاورند و بخاری اش را روشن کنند بلکه پاها را با حرارت بخاری آن نجات دهند. آنها می‌خواستند که یخ من وا برود! تأکید زیادی داشتند که این ماشین مال خودمان است. گفتند می عراقی ها که کارشان با آن تمام شده ماشین را در اختیار آقای حاج باقر قالیباف گذاشته اند. حدود یک ساعت و نیمی که داخل ماشین بودم بخاری کار خودش را کرد و بدن مرا به حالت اول برگرداند.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat 🍂
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۳ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• ▪︎فصل هشتم 🔘 عملیات که در آن قسمت تمام شد. همه بر آن شدیم که جزیره مجنون، یعنی مساحتی بالغ بر پانزده کیلومتر مربع را برای خودمان حفظ کنیم. یک ایستگاه صلواتی بین جزیره شمالی و جنوبی توسط بازاریها راه افتاده بود. در همان گیرودار آتش، با هادی سعادتی رفتیم که چیزی بخوریم. چلو خورشت آوردند. غذا را با سرعت خوردیم. دو تا پتو گرفتیم. پتوها خیس بودند. توی یک چاله رفتیم و هر دو از فرط خستگی خوابیدیم. 🔘 سردمان بود. بعد آهسته آهسته اول که می‌خواستیم بخوابیم احساس کردم گرم شدیم. دستم را به اطراف کشیدم دیدم جسم پرپشمی بین من و هادی سعادتی قرار دارد. با تعجب نگاه کردم و دیدم یک سگ است. چون آتش عراقی‌ها سنگین بود، این سگ هم از ترس، خودش را وسط ما انداخته بود. ناراحت شدم. پتو را کنار انداختم تا سگ را بیرون کنم. سعادتی گفت: حاجی، تو تازه فهمیدی؟ من از اول فهمیدم سگ گرمی است. گفتم: بابا، این سگ نجس است. گفت: ما که پاک نیستیم. نجسی از حد گذشته. با این خون و نجاست‌هایی که همه جا ریخته، همۀ ما نجس هستیم. این حیوان ترسیده و به ما پناه آورده. بگذار همین جا باشد. هم ما را گرم می‌کند و هم خودش در امان است. 🔘 هر کاری می کردم سگ بیرون نمی‌رفت. گفتم: هادی من که حالم به هم می‌خورد. نمی‌توانم نفس این سگ را تحمل کنم. سعادتی گفت: سرت را زیر پتو بکن. در همین حین، صدای موتور آمد. فاضل الحسینی صدا زد کجایید؟ چهار پنج تا پتو برایتان آورده ام. حاج باقر قالیباف پتو فرستاده که شب را همین جا بخوابید. چاله را به سگ دادیم و رفتیم در جای مناسب تری زیر پتوها بخوابیم. 🔘 صبح که شد، با موتور دنبال ما آمدند. وقتی به قرارگاه برگشتیم من کفش نداشتم. در هور وقتی که رفتم سعادتی را از داخل آب در بیاورم، کفش‌هایم را جا گذاشته بودم. بچه‌ها کفش یک شهید را برای من آوردند. هر کاری کردم دیدم دلم گواهی نمی‌دهد آن کفش‌ها را به پا کنم. گفتم: اگر تا اهواز هم پابرهنه بروم کفش شهدا را پا نمی‌کنم. بافقی، از بچه های تدارکات یک جفت کفش کتانی برایم آورد به یکی دو تا از بچه ها پیشنهاد دادم پوتین‌های خود را با کتانی‌های اهدایی عوض کنند. کسی زیر بار نرفت. من هم با آن کتانی‌ها معذب بودم. فکر می‌کردم به سن و وضعیت من نمی‌خورد اما بعدها مشخص شد که کتانی‌های قیمتی و چینی بوده اند که خیلی‌ها دنبال نمونۀ آنها می گشتند. بچه هایی که موضوع را فهمیده بودند می آمدند که بیا عوض کنیم. آن موقع دیگر نوبت من بود که ناز کنم.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه‌های زیارتی کاخ همه شاهان جهان را که بگردی دربار کسی پنجره فولاد ندارد... 🕊 زیارت از دور، هدیه‌ای از عشق به حضرتش: 📿 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) 🌟 برای حاجات قلبی و شفای بیماران، یک صلوات ختم کنید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💞
سلام روز 12 دی ماه مصادف است 🌹در سال 1362 شهادت سهراب پیرشده، شهید غریب اسارت، از آبادان 🌹سالروز شهادت 8 تن از شهدای مریانجی همدان در سال 1359ش که باهم بشهادت رسیدند وهمدان را تکان دادند 🌹شهادت شهید نورالله فغانی(بندرگز) محمد اکبری و15 شهید استان گلستان و شهادت هفت جوان گالیکشی غیرتمند به نام‎های نریمان نظری، صفرعلی گلستانی، علیرضا قزلسفلو، سیاوش ناصری، محمود پیری، بشیر مهدی زاده، عباس فرقانی در جریان مبارزه با مأموران رژیم پهلوی بدست رژیم پهلوی در سال 1357ش 🌹شهادت شهید آیت‌الله شیخ النمر توسط جلادان آل سعود1394ش 🌹 شهادت علی امانی از شهدای روستای آردکلا لاله آباد بابل 🌹شهید عزت علیزاده از هلال کلا بابل 🌹شهید محمدصادق بخشی سیاهکلایی شهادت قلاویزان66 از قائم شهر 🌹شهید محمد انتظامی شهادت عملیات محمدرسول الله از ساروکلا قائم شهر 🌹شهید علی اکبر اسلامی شهادت دهگلان از معلم کلا ساری 🌹شهیدانقلاب شهید محمدتقی چمنی ساروی شهادت ساری میدان امام حسین از ساری 🌹شهید سیدرضا عابدیان شهادت سومار65 از ساری 🌹شهید سیدکاظم موسوی الاندی شهادت هورالعظیم از بهشهر 🌹شهید صفر اسدی از رستمکلا بهشهر 🌹شهید هوشنگ محمودجانلو عملیات محمدرسول الله از روستای تاریخی سفیدچاه گلوگاه بهشهر 🌹شهید احمد تقی نژاد خردمردی شهادت سردشت 62 از بابلسر 🌹شهید رمضان حسین زاده شهادت سردشت62 از آمل 🌹شهید محمد طیبی شهادت عملیات محمدرسول الله از کاشی محله آمل 🌹شهید احمد خلیلی اواتی شهادت تپه کله هرات 60از اوات سوادکوه 🌹شهید قهار عبدی آلاشتی شهادت ارتفاعات کله قندی از آلاشت سوادکوه 🌹شهید غلام حسین رجبی کونچی شهادت مریوان60از سلمان شهرعباس آباد 🌹شهید همت علیزاده عملیات محمدرسول الله از یالبندان تنکابن 🌹شهید كامران میرمحمد شهادت 66فاو از میر شمس الدین تنکابن 🌹شهید احمد طیبی شهادت مریوان 60از تنکابن 🌹شهید وجیه الله منتقمی شهادت59از برامر تنکابن 🌹شهید بهروز صیادی شهادت عملیات محمدرسول الله ازچناربن تنکابن 🌹شهید محمدابراهیم سلیمی شهادت عملیات محمد رسوال الله از شهیدآباد تنکابن 🌹شهید سید سیف الدین موسوی پالوج عملیات محمدرسول الله ار کوهپرسفلی نوشهر 🌹شهید حیدر غلامی شهادت سردشت60از رویان نور 🌹شهید رمضان علی عبدی شهادت طویله 60 از پولادکلا نور 🌹شهید اسماعیل مسگران کریمی شهادت سرپل ذهاب 64 از نیاسته رامسر 🌹شهادت خلبان شهید علی حیدریان 1369ش از تهران 🌹شهید مرتضی کورانی از شمیران تهران 🌹شهید ذوالفقار حیدری از مافی آباد حسن جوان 1365از شیراز فارس 🌹شهیدان سبزعلی میرزایی از خدابنده بهروز عباسی از طارم اکبرنورمحمدی و داود یکتا وحیدی پور از زنجان 🌹شهید علی دریس اصل و بهرام تبار از آبادان 🌹شهید اصغر قراخانلو از علی شار ساوه 🌹شهید محمدعلی اسماعیلی نی نی (از نطنز) احمد چغایی (شهرضا)منصور طبرستانی از اصفهان مظفر بارفروش از نجف آباد 🌹شهید سیدحسین بنام از کاشمر غلام محمد قادری و محمد امیری قندشتنی از تربت حیدریه خراسان 🌹شهید علی خراسانی از دلیجان استان مرکزی 🌹شهید رضا مؤمنی پور از اسلام آباد غرب کرمانشاه 🌍 در 1293ش شهرهای تبریز و ارومیه به دست ارتش عثمانی، در جنگ جهانی اول، در زمان سلطنت احمد شاه قاجار. اشغال شد 🌍 آغاز عملیات محمد رسول‌الله، با رمز «لا اله الا الله ـ محمد رسول‌الله»، در غرب نوسود،1360ش 🌍 حدود بیش از450 سال پیش در چنین روزی، طبق فرمان شاه تهماسب صفوی، رشت به عنوان مرکز سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی استان گیلان انتخاب شده بود.ودرسال 94 روز 12دی بنام روز رشت نامیده شد 🌍 طبق روز نگارهای بین المللی 12دی روز درگذشت سيبويهSibbuyeh زبان شناس معروف ایران در شیراز است. نخستين فردي بود كه براي زبان عربي صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در اين زبان مشخص ساخت 🌍 دادن عنوان ((منطقه خودمختاری ))به فارسی زبانان تاجیک در تاجیکستان توسط دولت اتحادجماهیر شوروی1925م و دور ساختن تاجیک های فارسی زبان از مرز ایران وجای دادن شان در شهر استالین آباد توسط استالین که بعدها بنام دوشنبه تغییر نام داد چون در قدیم دوشنبه بازارش معروف بود. 🌍 خودکشی نرون امپراطور روم بخاطر از دست دادن اکثریت طرفدارانش در مجلس سنای روم وجایگزینی گالیا بعنوان امپراطور تازه در69م 🌍 لوئي 12 معروف به پدر ملت ، پادشاه موجه و ...در اين روز درسال 1515 درگذشت و با مرگ او سلطنت دودمان ارلئان هم بر فرانسه پايان يافت 🌍 در پی سركوب شدن جنبش چيني ها برضد مداخله قدرت هاي خارجي در كشورشان معروف به جنبش «مشت زنان (مردم بي اسلحه)»،1900م جان ميلتون هيJohn M. Hay وزير امورخارجه وقت آمريكا اعلام كرد: "اينك سرزمين چين براي تجارت و هرگونه فعاليت به روي خارجيان باز است
🌍 در 1757م انگلیسی ها کلکته هند را تصرف کردند 🌍 و در 1942 : نيروهاي امپراتوري ژاپن شهر مانيل در فيليپين را تصرف كردند. @mostagansahadat