eitaa logo
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
5.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1 فایل
سلام دوستان عزیز خوش آمدید/ فعالیت کانال شبانه روزی می باشد لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd لینک اخبار شبانه کانال @sabanhkabar لینک گروه چت https://eitaa.com/joinchat/2156987196Cb75d654c81 آیدی مدیر/ تبلیغات @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 یادش بخیر روزهایی که تلاطم جبهه‌ها بالا می‌رفت و اعزام ها پررونق. ..و به همان نسبت بی تابی‌های بچه‌ها هم بالا می‌رفت. و این روزها چندین بار در طول ۸ سال تکرار شد. دوستی می‌گفت: روزهای پایان جنگ بود و تک های دشمن و حملات شیمیایی و در کنارش خبر شهادت‌ها با چاشنی گاز سیانور و خردل و انواع و اقسامش...و گرفتن جزایر مجنون و رسیدن مجدد به جاده اهواز خرمشهر. تازه استخدام شرکتی شده بودم و باید در نظم و انضباط، خودی نشان می‌دادم. در محوطه قدم می زدم که پیام حضرت امام از رادیو پخش شد و همه را به جبهه فرا خواند. چیزی برای از دست دادن نداشتم. شعار "چو ایران نباشد تن من مباد" به شعور تبدیل شده بود و باید مصداق عملی پیدا می‌کرد. فرصتی برای کسب تکلیف و اجازه و برگه از روسا نبود، از همان محوطه شرکت مستقیم به سپاه رفتم و اعزام شدم.‌ نفس کشیدن در فضای بچه‌های جبهه چقدر آرامش‌بخش بود و دلگشا و آنروز همه آمده بودند و هر کس را می‌خواستی می‌دیدی! آن روزها با همه مردان و زنان بی‌ادعا به انجام تکلیف گذشت و امروز هم باید به تکلیف و تدبیر بگذرد.... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________
‌ همیشه‌ با وضو بود موقع‌ شھادت‌ هم‌ با وضو بود دقایقی‌ قبل‌ از شھادتش‌ وضو گرفت‌ و رو به‌ من‌ گفت‌: ان‌ شاءالله‌ آخریش‌ باشه! و آخریش‌ هم‌ بود.. شھید @mostagansahadat ____________
هر کلاهی را سری بوده است .. هر پوتینی را، پایی ... و هر کوله ای را، پشتی.. سری از ما، پایی از ما ... و پشتی از ما... ... و به یادشان خواهیم بود و به راهشان وفادار. نه با کلمات فانتزی و ... شرمنده ایم و ... که با عمل مومنانه و جهادی خالصانه. فرقی ندارد کجائیم و چه می‌کنیم. خانه و مزرعه و اداره و شهر و روستا .. در استودیو، دانشگاه با کت و شلوار و عبا و عمامه ... یا لباس کارگری مهم آنست که در هر قدم و هرلحظه و هرکار راه شما و مرام شما، چراغ راه ما باشد فارغ از تمام بالا و پائین شدن های سیاسی و آمدن ها و رفتن های دولت های گوناگون فارغ از همه بازیه‌ای پیچیده ای که تلاش دارند ما را خسته کنند، اما بی خبر از آنکه عشق ما به شما تمامی ندارد ... @mostagansahadat ____________
❣ عروسی فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام وقتي که امام (ره) علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سیدالشهدا و همسـرش را عقد کرد، علی با دست چپش دست امام (ره) را گرفـت و بوسـید. وقتـی از حضور امام (ره) بیرون آمدند، همسرش پرسید چرا با دست راست دست امـام (ره) را نگرفتی؟ ترسیدم امام (ره) متوجه دست مصنوعی‌ام شـود و غصـه دار شود. علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعـارف مقـداري خرمـا برگزار کنند. نظرش این بود که خبر مراسـم را بـا پخـش اعلامیـه بـه گـوش دوستان و آشنایان برساند؛ اما خـانواده علـی زیـر بـار نرفـت. اگرچـه مراسـم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی داوود کریمی، فرمانده سپاه تهـران و فرستادن صلوات در مسـجد برگـزار شـد، امـا خـانواده توانسـت شـیرینی را جایگزین خرما کند... راوي: همسر شهید @mostagansahadat ____________
«غلام‌عباس داشته» سال ۱۳۴۲در روستای انگهران از توابع شهرستان بشاگرد (بشکرد) متولد شد و در هفتم بهمن 1365 در شلمچه به شهادت رسید. پدرش حسن، استوار یکم ژاندارمری بندرعباس بود، او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. همزمان با دوران دوره نوجوانی، راهی شهرستان آبادان شد و علاوه بر تحصیل، به امرار معاش خانواده نیز پرداخت. دوران تحصیل در مقطع راهنمایی، مصادف با اوج گیری مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی بود و همزمان با آغاز فعالیت های سیاسی، او پس از به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان، راهی بندرعباس شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به عضویت پایگاه بسیج محله‌الشهدا درآمد. پس از مدتی در سازمان اتوبوسرانی شهرداری بندرعباس مشغول بکار شد. در سال ۱۳۶۰ پس از شهادت همسنگر دوران شیرین انقلاب،شهید احمد مجرد با گذراندن دوره آموزش نظامی،راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. این شهید بزرگوار ابتدا به شهرستان شوش اعزام شد و در عملیات فتح المبین شرکت کرد و پس از آن راهی خونین شهر شد. سرانجام این بسیجی عزیز،در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱ ندای هل من ناصر حسینی را لبیک گفت و به آرزوی دیرینه خود رسید. پیکر مطهر این شهید ۱۹ساله در منطقه برجا ماند و مزار یادبود این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بندرعباس است. @mostagansahadat ____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۳ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                            
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۴ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• 🔘 پس از یک ماه آقای قاآنی تماس گرفت و گفت: تشریف بیاورید. به اهواز رفتم و دیدم قرارگاهی در سه کیلومتری هـور بـه سـمت جنوب پاسگاه برزگر برپا کرده‌اند. قرارگاه تیپ ۲۱ امام رضا(ع) را به پنج طبقه های کنار جاده اهواز به اندیمشک آورده بودند. به آنجا رفتم و دیدم آقای قاآنی، علی پور، مسؤول مهندسی تیپ ۲۱ امام رضا(ع)، نجفی، رئیس ستاد، حاجی شریفی جانشین عملیات تیپ ۲۱ امام رضا(ع) و آقای جوان مسؤول یکی از محورها حضور دارند. 🔘 دی ماه ١٣٦٣ تیپ ۲۱ امام رضا به طور رسمی به لشکر ۲۱ امام رضا(ع) تبدیل شد. به لشکر ۲۱ امام رضا(ع) مأموریت شناسایی در هور را داده بودند. باید از جاده خندق به سمت راست الصخره و العزیر، شناسایی اولیه را انجام می‌دادیم. در جناح چپ ما، لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، لشکر سیدالشهدا، لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)، لشکر ۳۱ عاشورا، تیپ ۵۵ ویژه شهدا تیپ قمربنی هاشم، تیپ ٥٧ ابوالفضل(ع) و تیپ ۱۹ فجر قرار گرفته بودند. قرارگاه کربلای دو که به تازگی برقرار شده بود تحت پوشش قرارگاه کربلا کار می‌کرد شب، از اهواز حرکت کردیم و با همان نیروهایی که نام بردم به کنار هورالهویزه رفتیم. در آنجا شریفی توضیح داد که باید اول جای پایی در داخل آب برای خودمان درست کنیم. 🔘 آقای سیدمجید مصباح مسؤول اطلاعات گفت که ما دو راه کار پیدا کردیم. یکی آبراه شعبان و دیگری آبراهی که همنام خودم، شریفی است. آبراه اصلی - شعبان - پیش از این حنین نام داشت. آبراه شریفی هم چند شاخه بـود کـه بـه یک چهارراه می‌رسید. چهار اکیپ شناسایی بودند. دو اکیپ در این طرف کار می‌کردند، دو اکیپ هم در آن طرف مشغول بودند. بعد از صحبت های شریفی آقای قاآنی رو به من کرد و گفت: شما نظرتان را بگویید. گفتم: صحبت کردن من زیاد فایده ندارد چون نمی گذارند من حرف بزنم. اگر بنا باشد بیایند وسط حرف من، فایده ندارد. قاآنی گفت: من اجازه نمی‌دهم کسی به شما بی احترامی کند. 🔘 گفتم: ما دو گروهان زیر نظر واحد اطلاعات تشکیل بدهیم. یک گروهان غواص هم زیر نظر تخریب باشد. یعنی بچه هایی که می‌خواهند تخریب یاد بگیرند کار اطلاعاتی را هم یاد بگیرند. طریقه حرکت ما هم سه موج باشد. موج اول غواصان باشند که خط دشمن را می شکنند. موج دوم نیروی ویژه ای تشکیل بدهیم تا با قایق های سریع السیر، به خط دشمن بزنند. وقتی آنها پاکسازی را آغاز می کنند، موج سوم یعنی نیروهای گردان وارد عمل بشوند تا خط را به طور کامل تصرف بکنند. در اینجا نیروهای پیشتاز غواص می‌توانند خودشان را عقب بکشند و آماده باشند. در هر قسمت که نیاز به غواص شد یا نیروهای ویژه، وارد عمل بشوند. طرف بلافاصله خواست حرف بزند که آقای قاآنی گفت: اتفاقا نظر آقای محسن رضایی هم همین است. 🔘 من هیچ نگفتم آقای قاآنی به او گفت: موقع رفتن، شما با ماشین من بیایید با شما کار دارم. طرف خیلی ناراحت شد و از لشکر ۲۱ امام رضا(ع) به لشکر ۵ نصر رفت. قرار بر این شد یک گردان غواص آماده بشود. آقای مصباح، آمــار درخواست را به آقای قاآنی داد. در آمار اجناسی مثل لباس غواصی، ساعت غواصی و لوله های اکسیژن بود. در همان زمان مسؤول تداركات لشکر ۵ نصر ابتکار به خرج داده بود که یک توپی را سر این لوله های اکسیژن بگذارند تا وقتی غواص فوت کرد، توپ بالا برود. به محض آنکه نفسش گرفت این توپ سر لوله بیفتد تا دیگر آب داخل لوله نرود. این تدبیر در عملیات بدر کارساز بود.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________ 🍂
🍂 🔻  بابا نظر _ ۷۵ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• 🔘 قرارگاه به فرمانده لشکر ۲۱ امام رضا (ع) اعلام کرده بود آموزش‌ها باید ۲۵ روزه تمام شود. معلوم بود زمان عملیات، نزدیک است. از آن طرف هم به لشکر ۲۱ امام رضا(ع) دستور داده بودند که باید در هور برای پنج گردان با کلیه تجهیزات پشتیبانی کننده، قرارگاه زده شود. باید در مدت ده شب قرارگاه زده می شد. روزها هیچ فعالیتی در هور وجود نداشت. با مهندسی لشکر ۲۱ در مورد احداث پلهای خیبری و جایگاه گردانها جلسه ای داشتیم. اولین کاری که کردیم این بود که زاغه مهمات داخل هور تعبیه شد. داخل نیزار، پل خیبری زدن کار دشواری بود. 🔘 باید از کنار خشکی ده پانزده کیلومتر داخل آب می‌رفتیم و قرارگاه می‌زدیم. لجستیک از دو قرارگاه تغذیه و تعمیرات تشکیل می شد. مکانیک آورده بودیم و جایی درست کردیم که قایقها اگر خراب شد تعمیر کنند. شاخه ای در این قسمت به نام اجرائیات پشتیبانی قرار گرفته بود. یعنی کلیه مراجعاتی که می‌خواست صورت بگیرد به این شاخه مربوط می‌شد. هر قایقی که می آمد از یک قسمت مشخص دور می زد. این محدودیت به حفاظت اولیه قبل از عملیات بدر مربوط می‌شد. نباید بیشتر از این هم می‌دانستند. آنها نمی‌دانستند در قسمتهای دیگر نیزار چه می‌گذرد. نمی‌دانستند که زاغه ها کجاست. 🔘 قسمت بعدی، شبکه سوخت بود که به پشت قرارگاه مرکزی وصل می‌شد. اگر یک راننده قایق می‌خواست سوخت گیری کند خودش نمی‌توانست به مرکز سوخت برود. یک قسمت را دور می‌زد و بعد می‌آمد سوخت اولیه قایق را می گرفت. اگر اشتباه نکنم ۲۷ بهمن بود که آقای قاآنی می‌خواست به قرارگاه برود. به آقای احمدی گفت: آقای نظر نژاد و آقای شریفی باید در عرض ٤٨ ساعت برای پنج گردان جا آماده کنند. ایشان هم آمد با ما صحبت کرد و گفت ٤٨ ساعت دیگر مسؤولین قرارگاه برای بازدید می‌آیند. 🔘 مجبور شدیم با مهندسی کار کنیم. آقای علی پور آمد. با او صحبت کردیم و گفتیم ٤٨ ساعته این پنج قرارگاه را از ما می خواهند. هـر قرارگاهی هم برای سیصد چهارصد نفر نیرو باید آماده بشود. حساب کردیم و دیدیم برای هر دو نیرو باید یک پل کوثری در نظر بگیریم. یعنی برای هر گردان ۱۵۰ تا دویست پل کوثری لازم داشتیم. قایق‌های بزرگی بود که با آنها قایق های عاشورا را آماده کردیم. جلسه من و علی پور تا ساعت نه شب طول کشید. ساعت ده شب به منطقه آمدیم قایق‌ها را به آب انداختیم. پل‌هایی که مخفی کرده بودیم بیرون کشیدیم. 🔘 نیروهای هر لشکر، خودشان می‌رفتند و پلها را از قرارگاه تحویل می‌گرفتند و بار کفی می‌کردند و می آوردند. یک کار ضربتی را آغاز کردیم. آن شب ســه گـردان را به همین شکل به هم وصل کردیم و برای دو گردان در کنار آبــراه حنين جا پیدا کردیم. برای گردانهایی که میخواستند به سمت آبراه شریف بیایند، سه قرارگاه دیگر زدیم. سعی کردیم صدای موتور قایق‌ها آن طرف نرود. باید هر چه می‌توانستیم خودمان را به دشمن نزدیک می کردیم. آن وقت دیگر مشکل مان برای شب عملیات کمتر بود. 🔘 آقای علی پور گفت: یک دوشکا بیاورید و بر سر چهارراهی که آبراه ها را از هم جدا می‌کند بگذارید بعد هم به نیروهایش گفت: اگر شب بخواهید برگردید این دوشکا دستور تیراندازی دارد و شما را خواهد زد. هیچ کس حق برگشتن به عقب را ندارد. به سکانداران هم همین مطلب را گفتیم: باید شب تا صبح بمانید. فردا هم داخل نیزار مخفی باشید که شب کار کنیم. آن شب سه قرارگاه احداث کردیم یعنی چیزی بالغ بر چند صد پل را انتقال دادیم شاید تصور این عمل برای کسانی که بعدها فکر می کنند غیر ممکن باشد.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________ 🍂
🍂 سربند یازَهـراست حرز هشت سال ما وقتی مجهز بود دشمن تا بُنِ دندان هرجا و هر سنگر که میدان جهادی بود از بچه‌های فاطمه خالی نشد میدان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________
4_5893015152420193425.mp3
3.82M
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران شور حسینی است درسینه وسر یاداز شهیدان کن ای برادر        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mostagansahadat ____________