🍂
🔻 بابا نظر _ ۷۵
شهید محمدحسن نظر نژاد
تدوین: مصطفی رحیمی
•┈••✾❀○❀✾••┈•
🔘 قرارگاه به فرمانده لشکر ۲۱ امام رضا (ع) اعلام کرده بود آموزشها باید ۲۵ روزه تمام شود. معلوم بود زمان عملیات، نزدیک است. از آن طرف هم به لشکر ۲۱ امام رضا(ع) دستور داده بودند که باید در هور برای پنج گردان با کلیه تجهیزات پشتیبانی کننده، قرارگاه زده شود. باید در مدت ده شب قرارگاه زده می شد. روزها هیچ فعالیتی در هور وجود نداشت. با مهندسی لشکر ۲۱ در مورد احداث پلهای خیبری و جایگاه گردانها جلسه ای داشتیم. اولین کاری که کردیم این بود که زاغه مهمات داخل هور تعبیه شد. داخل نیزار، پل خیبری زدن کار دشواری بود.
🔘 باید از کنار خشکی ده پانزده کیلومتر داخل آب میرفتیم و قرارگاه میزدیم. لجستیک از دو قرارگاه تغذیه و تعمیرات تشکیل می شد. مکانیک آورده بودیم و جایی درست کردیم که قایقها اگر خراب شد تعمیر کنند. شاخه ای در این قسمت به نام اجرائیات پشتیبانی قرار گرفته بود. یعنی کلیه مراجعاتی که میخواست صورت بگیرد به این شاخه مربوط میشد. هر قایقی که می آمد از یک قسمت مشخص دور می زد. این محدودیت به حفاظت اولیه قبل از عملیات بدر مربوط میشد. نباید بیشتر از این هم میدانستند. آنها نمیدانستند در قسمتهای دیگر نیزار چه میگذرد. نمیدانستند که زاغه ها کجاست.
🔘 قسمت بعدی، شبکه سوخت بود که به پشت قرارگاه مرکزی وصل میشد. اگر یک راننده قایق میخواست سوخت گیری کند خودش نمیتوانست به مرکز سوخت برود. یک قسمت را دور میزد و بعد میآمد سوخت اولیه قایق را می گرفت.
اگر اشتباه نکنم ۲۷ بهمن بود که آقای قاآنی میخواست به قرارگاه برود. به آقای احمدی گفت: آقای نظر نژاد و آقای شریفی باید در عرض ٤٨ ساعت برای پنج گردان جا آماده کنند.
ایشان هم آمد با ما صحبت کرد و گفت ٤٨ ساعت دیگر مسؤولین قرارگاه برای بازدید میآیند.
🔘 مجبور شدیم با مهندسی کار کنیم. آقای علی پور آمد. با او صحبت کردیم و گفتیم ٤٨ ساعته این پنج قرارگاه را از ما می خواهند. هـر قرارگاهی هم برای سیصد چهارصد نفر نیرو باید آماده بشود.
حساب کردیم و دیدیم برای هر دو نیرو باید یک پل کوثری در نظر بگیریم. یعنی برای هر گردان ۱۵۰ تا دویست پل کوثری لازم داشتیم. قایقهای بزرگی بود که با آنها قایق های عاشورا را آماده کردیم. جلسه من و علی پور تا ساعت نه شب طول کشید. ساعت ده شب به منطقه آمدیم قایقها را به آب انداختیم. پلهایی که مخفی کرده بودیم بیرون کشیدیم.
🔘 نیروهای هر لشکر، خودشان میرفتند و پلها را از قرارگاه تحویل میگرفتند و بار کفی میکردند و می آوردند. یک کار ضربتی را آغاز کردیم. آن شب ســه گـردان را به همین شکل به هم وصل کردیم و برای دو گردان در کنار آبــراه حنين جا پیدا کردیم. برای گردانهایی که میخواستند به سمت آبراه شریف بیایند، سه قرارگاه دیگر زدیم. سعی کردیم صدای موتور قایقها آن طرف نرود. باید هر چه میتوانستیم خودمان را به دشمن نزدیک می کردیم. آن وقت دیگر مشکل مان برای شب عملیات کمتر بود.
🔘 آقای علی پور گفت: یک دوشکا بیاورید و بر سر چهارراهی که آبراه ها را از هم جدا میکند بگذارید بعد هم به نیروهایش گفت: اگر شب بخواهید برگردید این دوشکا دستور تیراندازی دارد و شما را
خواهد زد. هیچ کس حق برگشتن به عقب را ندارد.
به سکانداران هم همین مطلب را گفتیم: باید شب تا صبح بمانید. فردا هم داخل نیزار مخفی باشید که شب کار کنیم.
آن شب سه قرارگاه احداث کردیم یعنی چیزی بالغ بر چند صد پل را انتقال دادیم شاید تصور این عمل برای کسانی که بعدها فکر می کنند غیر ممکن باشد.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#بابا_نظر
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🍂
🍂 سربند یازَهـراست
حرز هشت سال ما
وقتی مجهز بود دشمن تا بُنِ دندان
هرجا و هر سنگر که میدان جهادی بود
از بچههای فاطمه خالی نشد میدان
#یافاطمه_تو_مادر_رزمندگانی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
4_5893015152420193425.mp3
3.82M
🍂 نواهای ماندگار
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
شور حسینی است درسینه وسر
یاداز شهیدان کن ای برادر
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نواهای_صوتی_ماندگار
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الان تو محاصره قرار گرفتیم حلالمون کنید.....
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🌸🍃
دورکعت عشق👇
💠به علت مشکلات اقتصادی خانواده، در مغازه ای مشغول شاگردی بود، روزی از رفتن به سر کار امتناع می کند وقتی مادرش علت را جویا می شود می گوید مادر صاحب کار من آدم بی انصافی است و رعایت حال مردم را نمی کند و من نمی خواهم عمله ظالم باشم ، لذا به دنبال کار دیگری خواهم رفت تا نان حلالی به دست بیاورم.
او "شهید ناصر رحیمی" بود که در 61/1/16 نامش را در دفتر شافعان فردای محشر به ثبت رسانید.
شادی روحش صلوات🌷
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🔰 #معرفیشهید | #شهید_ابراهیم_کریمی
💎 نه سال بود که باهم ازدواج کرده بودیم.خواهر بنده زن دایی همسرم می شد.خیلی به اطرافش توجه می کرد و اگر کسی مشکلی داشت حتی از ما می گذشت و به او کمک می کرد.شوهر من واقعا مرد زندگی بود.
♦️ خیلی تلاش می کرد در رفاه باشیم.وقتی که با مادربزرگش مشهد رفتیم همش می گفت اینجا تنها جایی است که میتونم بدون شما زندگی کنم.واقعا امام رضا را دوست داشت که سعادتش شد شب شهادت امام رضا شهید شد.
➖ قبل ازدواج به من گفت که اسمم را برای ناجا نوشته ام اگه قبول شدم و خواستم استخدام بشم مشکلی نداری که منم گفتم نه.تقریبا دو ماهو نیم از ازدواجمون گذشته بود که ایشان برای آموزش به اصفهان رفتند.بعدشم نزدیک دو سه سال به تهران رفتند و ما زنجان می ماندیم.بعدش به کرج رفتند و اونجا یک خانه گرفتند اون موقع محمدمهدی به دنیا آمده بود و ماهم کرج رفتیم.
♻️ خیلی دوست داشت شهید بشود و علاقه زیادی به شهدا داشت.همیشه به مرگ فکر می کرد و از خدا می خواست هنگامی که از دنیا میرود مرگ با عزت باشد.
🔆 شهید ابراهیم کریمی سر اکیپ گشت مرزی بودند و در حین گشت زنی متوجه ورود افراد ناشناسی به صورت غیر قانونی به داخل کشور میشوند،که بعد از دستور ایست از جانب شهید آنها که از گروه پژاک بودند شروع به تیراندازی میکنند که در نتیجه ایشان از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به علت شدت جراحت قبل از رسیدن آمبولانس به شهادت میرسد.
شادی روحش صلوات🌷
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🍂 یاد موقعیتهایی بخیر
که هیچکس به فکر موقعیت نبود ...
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
من هر روز
در انتظارِ
نگاه هایتان می نشینم
تا صبح ِ من هم
بخیر شود ....
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
خوشا آنان ڪہ
در میدان و محراب
نماز عاشقی
خواندنـد و رفتنـد ...
عملیات کربلای پنج
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🌷🕊🍃
ادعــایے در شما نمے بینیم
و تمـــام هویتتان
خلاصــــہ شـدہ در
همیــن بے ادعــایے ...
مـــا را دریابــید
اے مــــــردان بے ادعـا 🥀
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🌷🍃
دورکعت عشق👇
🔻درحال پیشروی بودیم که احساس کردم عراق به عمد منطقه را خالی کرده است. به معاون گروهان، برادر صفری گفتم:داود جان ما دیگر بر نمی گردیم، دشمن به طور عمدی خود را به عقب کشیده است.
داود که خود متوجه مسئله شده بود گفت: می دانم، ولی فرماندهان امر فرموده اند که ماعملیات را ادامه دهیم و هم باید تابع فرمان آنان باشیم.
عملیات رمضان که به پایان رسید پیکر مطهر سرداررشیداسلام "داودصفری" میهمان خاک مقدس جنوب شد و پس از 13سال جسم متبرکش بر دوش همسنگرانش تشییع شد.
هجران او طاقت پدر ومادر را گرفته بود در رجعت هیچ کدام از این دو بزرگوار در عالم مادی نبودند تا اشک حسرت جاری سازند.
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🔰شب عروسی عبدالعلی بود. اصلاً نگذاشت به دست و پایش حنا بگذارند، می گفت: «در این زمان که هر روز شهیدی با خون خود حنا می گذارد، حنا گذاشتن در عروسی ضرورتی ندارد.»
🔰وقتی مراسم تمام شد، ایستاد به نماز.
نمازش که تمام شد صدای در خانه بلند شد. در را باز کردم مردی بود که با نگرانی می گفت، خانمش مشکل ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺷﺪﻳﺪ پیدا کرده، گفتم: «آقا امشب شب عروسی عبدالعلیِ، بعید است بیایند!»
جریان رابه عبدالعلی گفتم، فوراً لباس پوشید و گفت: «اینجا که جای تعلل نیست!»
رفت مشکل آن بنده خدا را حل کرد و برگشت.
🔰 یکی از اتاق های خانه بود که هیچ وقت در آن نمی خوابید، اتفاقاً حجله عروسی را هم در همان اتاق بسته بودند. می گفت: « وقتی در این اتاق می خوابم صدای در را نمی شنوم. ممکن است بیماری در خانه را بزند و من صدای در را نشنوم!»
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺪاﻟﻌﻠﻲ_ﻋﺎﻣﺮﻱ
نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید.
#کانال_مشتاقان_شهادت
@mostagansahadat
____________
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج