مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 22 🔻آماده برای آغاز عملیات هوایی 🔹سه پایگاه هوایی بندرعباس، منطقه هوایی مهرآباد، و
📘#در_چنگال_عقاب 23
🔹تیمهای خبره متشکل از افسران کنترل شکاری برای کشف، شناسایی و رهگیری هواپیماهای ورودی به آسمان کشور به ویژه در ناحیه جنوب بر روی مسیرهای منتهی به بندرعباس متمرکز شدند.
🔸کارکنان این قرارگاه میدانستند بر اساس قوانین بینالمللی ایکائو، هر هواپیمای ورودی به کشور باید ۱۰ دقیقه قبل از ورود با فرکانس رادیویی رادار ارتباط برقرار کرده، پس از دریافت کد رهگیری از قبل تعریف شده، مجوز ورود به فضای آن کشور را دریافت کند.
🔹هر چند این موضوع سبب سهولت در کشف و شناسایی میشود اما همزمانی ورود چند پرنده ناشناس آنهم به فاصله دو تا پنج دقیقه، نگرانیهای خاص خود را در کشف و شناسایی در پی دارد.
🔻پرواز به سوی آسمان ایران
🔸فرودگاه دبی ـ پرواز Lyn 454 ـ با برداشتن پلکان هواپیما در رمپ پروازی فرودگاه دبی و بسته شدن درها، خلبان هواپیمای مسافربری، پس از پشت سر گذاشتن مسیر تاکسیرو، با خزش زیبایی در آغاز باند پرواز قرار گرفت.
🔹عبدالمالک چشمهایش را ریز کرد تا در سیاهی شب مسیر حرکت هواپیما را برانداز کند. این دلشوره لعنتی هنوز هم رهایش نکرده بود.
🔸داخل کابین هواپیمای مسافربری، خلبان به همکار جوانش، که در سمت راست وی نشسته بود، لبخندی زد تا از آمادگی او برای پرواز اطمینان حاصل کند. پس از این تأخیر نسبتاً طولانی هر دو خلبان مشتاق بودند هرچه زودتر به پرواز درآیند.
🔹خلبان میکروفون را به دهان نزدیک کرد و ضمن فشردن دکمه تماس از برج مراقبت فرودگاه اجازه صدور مجوز برای بلند شدن از زمین را خواست.برج مراقبت پاسخ داد: «لیما یانکی نوامبر، فور، فایو، فور(Lyn 454)
🔸 شما برای بلند شدن مجازید. بعد از بلند شدن جهت تأیید ارتفاع مورد نظر با فرکانس تقرب تماس بگیرید. تمام
🔹تأیید صدور مجوز برخاست از زمین از سوی خلبان، با جلو راندن دسته گاز موتور هواپیما، در وضع حداکثر و چک کردن نشاندهندههای پروازی همراه بود.
🔸هواپیمای مسافربری لیما یانکی نوامبر Lyn 454 ـ داخل هواپیمای مسافربری قرقیزستان، مالک، همچون غریبهای، خاموش و غافل از این همهمه و غوغا، آرامآرام در تور غافلگیری هوایی اسیر و گرفتار می شد. بدون شک، نمیدانست که دعای آن مادر به سوگ نشسته در هجران فرزندش، که تیغ کینه و شرارت او سر از بدن دلبندش جدا کرده بود، اکنون به هدف اجابت نزدیک میشد
ادامه دارد...
📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی
🌷کاش امسال #محرم به دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و عنایت #امام_حسین علیه السلام
خبر آمدن منجی عالم بدهند.هدیه به لبخند امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
#گزارش_تصویری
دسته روی نوجوانان حسینی در شهر میلاجرد
#اخلاص رو ببینید👆
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣❤️💛💞❤️💛💞 ❤️#عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_پنجاه_یکم _لباساشو کشیدم و گفتم بگو دیگہ خیلہ خب پاره شد
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_نهم
_چیزے رو کہ میخواست بشنوه رو گفتم: إ چرا نشستے دیره پاشو..
لبخندے از روے رضایت زد و بلند شد
لباس هاشو دادم دستش و گفتم:بپوش
دکمہ هاے پیرهنشو دونہ دونہ و آروم میبستم و علے هم با نگاهش دستهامو دنبال میکرد
دلم نمیخواست بہ دکمہ ے آخر برسم
ولے رسیدم. علے آخریشو خودت ببند
از حالم خبر داشت و چیزے نپرسید موهاش و شونہ کردم و ریشهاشو مرتب.
_شیشہ ے عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو کیفم میخواستم وقتے نیست بوش کنم
مثل پسر بچہ هاے کوچولو وایساده بود و چیزے نمیگفت: فقط با لبخند نگاهم میکردم
از کمد چفیہ ے مشکے و برداشتم و دور گردنش انداختم
نگاهمو بهم گره خورد. دیگہ طاقت نیوردن بغضم ترکید و اشکهام سرازیر شد
_بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش.گریم شدت گرفت
نباید دم رفتـ ایـ کارو میکرد او کہ میدونست چقد دوسش دارم میدونست آغوشش تمام دنیامہ ، داشت پشیمونم میکرد
قطره اے اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود
_سرمو بلند کردم. علے هم داشت اشک میریخت
خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم
مرد مگہ گریہ میـکنہ علے
لبخند تلخے زدو سرشو تکو داد
ماماݧ اینا پاییـݧ بود
_روسرے آبے رو کہ علے خیلے دوست داشت و برداشتم و انداختم رو سرم.
اومد کنارم ، خودش روسریمو بست و گونمو بوسید
لپام سرخ شد و سرمو انداختم پاییـݧ
دستم و گرفت و باهم رو تخت نشستم
سرمو گذاشتم رو پاش
_علے❓
جاݧ علے❓
مواظب خودت باش
چشم خانوم
قول بده ، بگو بہ جوݧ اسماء
بہ جوݧ اسماء
خوشحالم کہ همسرم ، همنفسم ، مردمـݧ براے دفاع از حرم خانوم داره میره
منم خوشحالم کہ همسرم ، همنفسم ، خانومم داره راهیم میکنہ کہ برم
_علے رفتے زیارت منو یادت نره هااا
مگہ میشہ تو رو یادم بره❓اصلا اوݧ دنیا هم...
حرفشو قطع کردم. سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم: برمیگردے دیگہ❓
چیزے نگفت و سرشو انداخت پاییـݧ
اشکام سرازیر شد ، دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم
سرمو گرفت ، پیشونیم و بوسید و آروم گفت ان شاء اللہ...
_اشکام رو پاک کرد و گفت: فقط یادت باشہ خانم. مـݧ براے دفاع از حرمش میرم تو براے دفاع از چادرش بموݧ
اسماء فقط بهم قول بده بعد رفتنم ناراحت نباشے و گریہ نکنے
قول بده
نمیتونم علے نمیتونم
میتونے عزیزم
_پس تو هم بهم قول بده زود برگردے
قول میدم
اما مـݧ قول نمیدم علے
از جاش بلند شد و رفت سمت ساک
دستشو گرفتم و مانع رفتنش شدم
سرشو برگردوند سمتم
دلم میخواست بهش بگم کہ نره ، بگم پشیموݧ شدم ، بگم نمیتونم بدو اوݧ
دستش ول کردم و بلند شدم
خودم ساکش رو دادم دستش و بہ ساعت نگاه کرد
_دردے و تو سرم احساس کردم ساعت ۸ بود
چادرم رو سر کردم
چند دیقہ بدو هیچ حرفے رو بروم وایساد و نگاهم کرد
چادرم رو ، رو سرم مرتب کرد
دستم رو گرفت و آورد بالا و بوسید و زیر لب گفت:فرشتہ ے مـݧ
با صداے فاطمہ کہ صداموݧ میکرد رفتیم سمت در
_دلم نمیخواست از اتاق بریم بیرو پاهام سنگیـݧ شده بود و بہ سختے حرکت میکردم
دستشو محکم گرفتہ بودم. از پلہ ها رفتیم پاییـݧ
همہ پاییـݧ منتظر ما بودݧ
مامانم و ماماݧ علے دوتاشوݧ داشتـݧ گریہ میکردݧ
فاطمہ هم دست کمے از اوݧ ها نداشت
علے باهمہ رو بوسے کرد و رفت سمت در
زهرا سینے رو کہ قرآݧ و آب و گل یاس توش بود و داد بهم
_علے مشغول بستـݧ بند هاے پوتینش بود
دوست داشتم خودم براش ببندم اما جلوے مامانینا نمیشد
آهے کشیدم و جلوتر از علے رفتم جلوے در...
❤️❤️❤️
درد یعنی
که نماندن
به صلاحش باشد
بگذاری برود...
آه❗️به اصرار خودت...
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
🔲#عوامل_رشد_رکود_انحطاط۱۹ ▪️امام حسین علیه السلام مکرر روز عاشورا،قبل عاشورا،در شعرهایی راجع به مرگ
🔲#عوامل_رشد_رکود_انحطاط۲۰
▪️چه می خواهد بگوید #امام_حسین؟می خواهد بگوید:مرگ زینت است،مرگ همراه است،مرگ ارزشمند است من ترسی ندارم.
▫️ببینید شما کسی را می توانید بترسانید که یااز مالش بترسد یا از جانش، امام حسین علیه السلام نه مالش و نه جانش.وقتی برای ایثار آمده شما به چه چیزی می خواهید تهدیدش کنید؟لذا این نکته بسیار مهم است که حالا من مثال های فراوانی دارم.
▪️مثلاً شب عاشورا خب حضرت زینب واقعاً دیگر یک لحظه خیلی متاثر شد اشک، لرزش بدن برادر چه دارد می گوید:يا دهر افّ لك من خليلی.
دارد خداحافظی می کند،شعرهایش بوی مرگ می دهد.بلافاصله به خواهرش فرمود:واعلَمی بدان أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتون،همه می میرند
✨امام حسین پنجاه و هفت هشت سالش بوده،کربلا حالا اگر با یزید بیعت می کرد یک بیست سال دیگر هم عمر می کرد.
أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتون،وأنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَون،
▫️اهل زمین چیست؟اهل آسمان هم می میرند جبرئیل هم می میرد عزارئیل هم از بین می رود که خودش ملک الموت است،خواهرم وأنَّ كُلَّ شَيءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ همه چیز از بین می رود جز خدا اصلاً آرام کرد،
▪️ یعنی امام حسین علیه السلام خودش را با یاد معاد آرام کرد،زینب را با یاد معاد آرام کرد،اگر کسی کشش ندارد عمر سعد را هم می خواست امام حسین علیه السلام با یاد معاد برگرداند منتها آن آدم نبود
▫️سواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ
او کشش نداشت والّا ملاقاتی که امام حسین با عمر سعد ششم محرم بوده ظاهراً در کربلا که حضرت ابوالفضل و علی اکبر هم بودند او هم خودش بوده و غلامش و پسرش.شش نفر بودند یک شورایی تشکیل شد در کربلا یکی از حرف هایی که امام حسین زد
▪️ببینید اصلاً بحث مذاکره هم نبود بحث رساندن پیام بود امام گفت:حرف های ما این است این نبود که ما اینجا را کوتاه می آییم شما نه اصلاً حرف های امام این است امام علیه السلام به عمر سعد یکی از حرف هایی که زد این بود أما تتقی الله الذی الیه معادک؟
▫️تو نمی ترسی از آن خدایی که معادی دارد بازگشت ما به سوی است.بحث معاد را مطرح کرد بحث حالا دیگر فرصت نیست که من بگویم
ادامه دارد..
📌حجت الاسلام دکتر رفیعی
فرا رسیدن ماه #محرم تسلیت باد،هدیه به لبخند امام_زمان علیه السلام
🎡 چرخ و فلک سوار شدی تا حالا؟!
🎡 اونی که بالاترین نقطه چرخ و فلک هست تا چند ثانیه بعدش به پایین ترین نقطه میرسه و بالعکس، کلا هیچکس سرجاش ثابت نیست
دنیا هم همینه
خدا همه رو امتحان میکنه
بالا میبـره تا مدتی👈تا ببینه چیکار میکنیم
پایینمیاره تا مدتی👈تا ببینه چیکار میکنیم
👈پس نه بهبالا رفتنهای دنیا دلخوشکن
👈و نه از پایین اومدناش غمگین شو
آل عمران ۱۴۰
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید