eitaa logo
مستشهدین ۳۱۳
338 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
92 فایل
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹 • دیر یا زود باید رفت؛ پس چه زیبا رفتنی است خونین رنگ و اگر مرد رکاب یاری مطمئن باش او بی تو نخواد رفت... • شهدا زنده اند و ما مرده ایم... لینک کانال جهت عضویت👇 @mostashhadin_313 کپی حلال😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 28 🔹نقطه ورودی به منطقه اطلاعات پروازی جمهوری اسلامی ایران از دبی به بندرعباس، نقطه
📘 29 🔹فرمانده پایگاه هوایی بندرعباس برای این‌که اوضاع را از نزدیک کنترل کند به واحد نظارت باند پروازی یا کاروان مستقر در مجاورت باند پروازی مراجعه کرد تا ضمن هدایت عملیات هوایی، لحظه به لحظه گزارش عملیات رهگیری را از طریق شبکه ارتباطات هوایی به پست فرماندهی ستاد نهاجا ارسال کند تا بدین‌طریق فرماندهیِ نیرویِ هوایی به طور مستقیم از سیر عملیات مطلع شود. 🔻آغاز اجرای عملیات رهگیری هوایی 🔸اگر چه قبل از آغاز رسمی عملیات رهگیری با صدای زنگ اسکرامبل، تیم هماهنگ‌کننده مرکز فرماندهی نیروی هوایی و فرماندهی پایگاه هوایی بندرعباس خلبانان را برای اجرای امر در جریان مأموریت رهگیری و آمادگی برای شروع یک پرواز حساس قرار داده بودند؛ 🔹معهذا با صدای زنگ اسکرامبلِ سایت هشت پدافند هوایی در منطقه بندرعباس، به نشانه ورود یک میهمان هوایی به فضای ایران، عملیات رهگیری هوایی آغاز شد. میهمانی نه ناخوانده که این بار خوانده شده و منتظر استقبال میزبانان خود است. 🔸ساعت یک و پنجاه و سه دقیقه بامداد، خلبان هواپیمای شکاری رهگیری با معرف شناسایی(دِنای آلفا)، که در مدخل ورودی به باند، آماده برخاستن از زمین بود، با هماهنگی فرماندهی پایگاه مستقر در کاروان باند فرودگاه، دکمه رادیوی UHF خود را فشرد: 🔹از دنای آلفا به برج مراقبت، از دنای آلفا به برج مراقبت، درخواست صدور مجوز جهت بلند شدن. 🔸دنای آلفا… اینجا برج مراقبت … صدای شما را شنیدم، باند مورد استفاده ۲۱ چپ، می‌توانید وارد باند شده و برخیزید. 🔹خلبان شکاری به کمک خلبان اطلاع داد تا آماده برخاستن باشد. چشم‌هایش را لحظه‌ای به آسمان صاف و پُرستاره جنوب دوخت و با یاد و نام خدا و طلب یاری و مساعدت از قادر متعال پاهایش را از روی ترمز هواپیما، که می‌بایست آخرین چک‌های وضعیت موتور را در حداکثر قدرت آن ارزیابی کند، برداشت، 🔸هواپیما غرّش کنان، با آخرین سرعت و در وضعیت حداکثر پس‌سوز، روی باند به حرکت درآمد. آرام‌آرام دسته فرامین را به سمت عقب کشید و جنگنده فانتوم از زمین کنده شد. لحظاتی بعد پرنده آهنین‌بال آلفا همچون ابری سبک و آرام در آغوش آسمان جای گرفت. ادامه دارد... 📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی 🌷 یالیتنی کنت معکم: یعنی اگر در عصر علیه السلام بودم با ایشان بودم تسلیت،هدیه به لبخند امام_زمان علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستشهدین ۳۱۳
🔲#عوامل_رشد_رکود_انحطاط ۲۳ ▪️هر کسی ببینید من یک کلمه امشب حرف دارم نه انکار معاد شما دارید نه استب
🔲 ۲۴ 2⃣-اثر دوم یاد معاد، بذل است. ▪️ایثار است آدمی که معاد را معتقد هست ببینید شهید حججی زن دارد بچه دارد یک جوان بیست و چند ساله است این قدر آرام می ایستد سرش را از بدن جدا می کنند حالا ما شنیده بودیم کربلا عابس آرام بود،حبیب آرام بود شوخی می کردند با هم ▫️ اما این ها را دیدیم بله هیچ کسی با شهدای کربلا قابل مقایسه نیست این جای خودش ،اما واقعاً شما ببینید یک جوان سیزده ساله به نام حسین فهمیده برای چه خودش را زیر تانک می اندازد جانش را بذل می کند؟ 🌟امام حسین علیه السلام فرمود: منْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ هر کسی اهل بذل است بیاید. ▪️ببینید اگر کسی تشخیص می داد ما اگر جای اصحاب علیه السلام قرار بدهیم ببینیم آقا بگوید:با من بیا و برویم زن،بچه همه را هم باید بگذاری و شهادت هم مسلّم است همین امروز هم است شب عاشورا فرمود:فردا کار تمام است هر کسی هم می خواهد برود چند نفر از ما می ماندیم؟ ▫️این خیلی مهم است این خیلی فهم و خیلی درک می خواهد، یکی از آثار یاد معاد ،بذل است.راحت انفاق می کند نمی گوید رفت ،نرفت ،این ثبت شد ،این گوسفندی که دادی این ماند، هر چیزی که در یخچال گذاشتی رفت، ▪️ آخر بعضی ها این چیز ها را زرنگی می داند، زرنگی می داند، اگر گوسفند کُشت و در یخچال خودش گذاشت، اگر انفاق نکرد،وقف نکرد ▫️ نه آقا آدم معتقد به معاد، مثل شمایی که خانه دارید و تند تند برایش پول هزینه می کنید، می گویید:ساخته شود اصلاح معاد این است بذل می آورد.این ها آثار معاد است. ادامه دارد.. 📌حجت الاسلام دکتر رفیعی فرا رسیدن ماه تسلیت باد،هدیه به لبخند امام_زمان علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصت_یکم _هیچے میگم میخواے بریم کهف❓ سرمو بہ نشونہ ے تایید
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ _ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت سوار تاکسے شدم و روبروے پارک پیاده شدم روے نیمکت نشستم و منتظر موندم مریم دیر کرده بود ساعت و نگاه کردم ۴:۳۵ دیقہ بود. شمارشو گرفتم جواب نمیداد ساعت نزدیک ۵ بود اگہ با محسنے باهم میومدݧ خیلے بد میشد _ساعت ۵ شد دیگه از اومد مریم ناامید شدم و منتظر محسنے شدم سرم تو گوشیم بود کہ با صداے مریم سرمو آوردم بالا مریم همراه محسنے ، درحالے کہ چند شاخہ گل و کیک دستشوݧ بود اومدن... _با تعجب بلند شدم و نگاهشوݧ کردم ، مریم سریع پرید تو بغلم و گفت:تولدت مبارک اسماء جونم آخ امروز تولدم بود و مـݧ کاملا فراموش کرده بودم. یک لحظہ یاد علے افتادم ، اولیـ سال تولدم بود و علے پیشم نبود. اصلا خودشم یادش نبود کہ امروز تولدمہ امروز ک بهم زنگ زد یہ تبریک خشک و خالے هم نگفت. بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم _لبخند تلخے زدم و تشکر کردم خنده رو لبهاے مریم ما سید محسنے اومد جلو سریع گفت: سلام آبجے ، علے بہ مـݧ زنگ زد و گفت کہ امروز تولدتونہ و چو خودش نیست ما بجاش براتو تولد بگیریم مات و مبهوت نگاهشوݧ میکردم دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علے مریم یدونہ زد بہ بازومو گفت: چتہ تو ، آدم ندیدے❓ _دوساعتہ دارے ما رو نگاه میکنے خندیدم و گفتم؛ خوب آخہ شوکہ شدم، خودم اصلا یادم نبود کہ امروز تولدمہ. واقعا نمیدونم چے باید بگم چیزے نمیخواد بگے. بیا بریم کیکتو ببر کہ خیلےگشنمہ روے یہ نیمکت نشستیم بہ شمع ۲۲سالگیم نگاه کردم از نبودݧ علے کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتے نمیدونستم اگہ الان پیشم بود چیکار میکرد❓ _کیکو میمالید رو صورتم❓در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره ، فقط لطفا منم توش باشم. اذیتم میکردو نمیزاشت شمع و فوت کنم❓آهے کشیدم و بغضمو قورت داد زیر لب آرزوکردم "خدایا خودت مواظب علے مــݧ باش مـݧ منتظرشم" شمع و فوت کردم و کیکو بریدم مریم مث ایـݧ بچہ هاے دو سالہ دست میزدو بالا پاییـݧ میپرید _محسنے بنده خدا هم زیر زیرکے نگاه میکردو میخندید لبخندے نمایشے رو لبم داشتم کہ ناراحتشوݧ نکنم مریم اومد کنارم نشست: خوووووب حالا دیگہ نوبت کادوهاست إ وا مریم جاݧ همیـنم کافے بود کادو دیگہ چرا وا اسماء اصل تولد کادوشہ ها. چشماتو ببند حالا باز کـ. یہ اد کلـݧ تو جعبہ کہ با پاپیو قرمز تزئیـ شده بود ￿گونشو بوسیدم گفتم واااااے مرسے مریم جاݧ _محسنے اومد جلو با خجالت کادوشو دادو گفت: ببخشید دیگہ آبجے مـݧ بلد نیستم کادو بگیرم ، سلیقہ ے مریم خانومہ ، امیدوارم خوشتوݧ بیاد کادو رو باز کردم یہ روسرے حریر بنفش با گلهاے یاسے واقا قشنگ بود از محسنے تشکر کردم. کیک و خوردیم و آماده ے رفتـݧ شدیم. ازجام بلند شدم کہ محسنے با یہ جعبہ بزرگ اومد سمتم: بفرمایید آبجے اینم هدیہ ے همسرتوݧ قبل از رفتنش سپرد کہ بدم بهتو _از خوشحالے نمیدونستم چیکار باید بکنم جعبہ رو گرفتم و تشکر کردم اصلا دلم نمیخواست بازش کنم تو راه مریم زد بہ بازومو گفت: نمیخواے بازش کنے ندید پدید❓ ابروهامو بہ نشونہ ے ن دادم بالا و گفتم: ببینم قضیہ ے خواستگارے محسنے الکے بود دستشو گذاشت رو دهنشو آروم خندید بابا اسماء جدیہ _خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ هر چے صب گفتم: واقعیت بود خوب❓ میشہ بشینیم یہ جا صحبت کنیم❓ محسنے و چیکار کنیم❓ نمیدونم وایسا رو کردم بہ محسنے و گفتم: آقاے محسنے خیلے ممنو بابت امروز واقا خوشحالم کردید شما دیگہ تشیف ببرید ما خودمو میریم پسر چشم و دل پاکے بود ولے اونقدرام حزب اللهے نبود خیلے هم شلوغ و شر بود اما الا و مظلوم شده بود _سرشو آورد بالا و گفت: خواهش میکنم وظیفم بود ، ماشیـݧ هست میرسونمتوݧ دیگہ مزاحمتو نمیشیم چہ مزاحمتے مسیرمہ ، خودم هم باهاتو کار دارم آخہ مـ با مریم کار دارم آها خوب ایرادے نداره مـݧ اینجا ها کار دارم شما کارتوݧ تموم شد بہ مـݧ زنگ بزنید بیام بعد هم ازموݧ دور شد _بہ نیمکتے کہ نزدیکمو بود اشاره کردم ، مریم بیا بریم اونجا بشینیم خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ إم ...إم چطورے بگم❓میدونے اسماء نمیخوام بهت دروغ بگم کہ. مـݧ وحید و دوست دارم خندیدم و گفتم: منظورت محسنے دیگہ❓خب پس مبارکہ آره. اما یہ مشکلے هست ایـݧ وسط چہ مشکلے❓ خوانوادم چطور❓اونا مخالفـ❓ اونا بہ نظر مـݧ احترام میزارݧ اما... اما چے❓ _اسماء پسر عموم هم خواستگارمہ از،بچگے دائم عموم داره میگہ کہ مریم و ساما مال همـ. اما مـ ساما و میخوام او منو روحرف عموم هم نمیش حرف زد اینطورے کہ نمیشہ مریم یہ روز با پسر عموت دوتایے برید پیش عموت ایـ حرفایے کہ زدے و بهش بگید نمیشہ _میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ اوووم. اسماء یہ چیز دیگہ ام هست... ادامه دارد... ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
🌟خـدایا مردمِ کشورم 🤲 💫وهمه مردم ممالک اسلامی را به تـو می سپارم 🌟از بلاها ، سختی ها مصیبت ها و گرفتاری ها 💫دستانم کوتاه است و مسیرِ دردها طولانی 🌟دستانم کوتاه است و دیوارِ حادثه ها بلند ... 💫کاری از من ساخته نیست خودت پنـاه و تسکینِ دردهایشان بـاش 🌟خودت بلاگردانِ جسم و روحِ بی پناهشان باش 💫و کمک کن تا دوباره رنگِ خوشبختی را ببینیم 🌟کمک کـن که مـردمِ سرزمینم و همه مردم جهان دوباره بخندند یاعلی👋👋 ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 💌 ❣مهدے جان! ▪️سلام بر تو ای مولایی که همچون جدِّ شهیدت، خون خدا هستی و حیات بخش دین. ▫️سلام بر تو و بر روزی که دین خدا را دوباره احیا می‌کنی. ▪️آقاجان،با یاد شما نشسته ام، در راهی که عبور کنی، می‌خواهم در آخرین غروب زندگی برجای پای شما نماز بگذارم؛ ▫️ای غریبه همیشه آشنای من، مهدی جان! بازگرد دیگر جانی نمانده است. جوانیمان رفت و نیامدی. ▪️میدانم ،فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است وثمر از این همه غفلت دل سیاه من است ▫️ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است ،پس بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است تسلیت 💌دلنوشته_مهدوی اللهم_عجل_لولیک_الفرج التماس دعا🤲 ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 ❌ افکار آزار دهنده ❌ ✨امام صادق(علیه السلام ): 🔺بهترین آرامش و آسودگی،بی توقعی از مردم است. 📚 کافی ج ۸ ص ۳۴۳ 🔻مصداق 🔸گاهی مرور کردن رفتار آدم ها بخصوص رفتار هایی که مطابق میل ما نیستند،خاطرمون رو آزرده می کنه... ●چرا با من اینطوری رفتار کرد؟ ●چرای برای من این کار رو انجام نداد؟ ●چرا با بقیه اینطور بود ولی با من...؟ 🔹هر چیزی که روحت رو اذیت می کنه بریزش دور مثل توقع داشتن از آدم های اطرافت! 🔸بدان انسان های بزرگ از خودشان توقع دارندو انسان های کوچک، از دیگران 🔹بقول آیت الله بهجت ره،  باید دندان «توقع» را کشید؛ این کلید حل بسیاری از مشکلات است 💚مراقب آرامش و سلامت روح و روانتون باشید. 🌷 و ایام عزای سردار شهیدان علیه السلام تسلیت ، ،هدیه به لبخند امام_زمان(عج) ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا