مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهلم _مادر مـݧ اولا کہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_یکم
_رفیقم شهید شده...
مات و مبهوت بهش نگاه میکردم
سرشو بین دو دستاش نگہ داشت و بلند بلند شروع کرد بہ گریہ کردن
هق هق میزد دلم کباب شد
تا حالا گریہ ے علے رو بہ این شدت ندیده بودم نهایتش دو قطره اشک بود
ماما همیشہ میگفت: مردها هیچ وقت گریہ نمیکنن ، ولے اگر گریہ کـنن یعنے دیگہ چاره اے ندارند.
_حالا مــرده من داشت گریہ میکرد یعنے راه دیگہ اے براش نمونده❓
ینے شکستہ❓
علے قوے تر از ایـݧ حرفهاست خوب بالاخره رفیقش شهید شده.
اصلا کدوم رفیقش چرا چیزے بہ مـݧ نگفتہ بود تاحالا❓
گریہ هاش شدت گرفت
دیگہ طاقت نیوردم،بغضم ترکید و اشکام جارے شد.
_نا خودآگاه یاد اردلان افتادم
ترس افتاد تو جونم
اشکامو پاک کردم و سعے میکردم خودمو کنترل کنم
اسماء قوے باش،خودتو کنترل کـن ، تو الان باید تکیہ گاه علے باشے
نزار اشکاتو ببینہ.
صداے گریہ هاے علے تا پاییـن رفتہ بود
فاطمہ بانگرانے اومد بالا و سراسیمہ در اتاق و زد
_داداش❓زن داداش❓چیزے شده❓
درو باز کردم و از اتاق رفتم بیرون بیا بریم پاییـن بهت میگم. دستش و گرفتم و رفتم آشپز خونہ
فاطمہ رنگش پریده بود و هاج و واج بہ مـݧ نگاه میکرد.
_زن داداش چرا گریہ کردے❓داداش چرا داشت اونطورے گریہ میکرد❓دعواتون شده❓
پارچ رو از یخچال برداشتم وهمونطور کہ آب و داخل لیوان میریختم گفتم: فاطمہ جان دوست علے شهید شده.
_با دو دست زد تو صورتشو گفت: خاک بہ سرم مصطفے❓
با تعجب بهش خیره شدم و گفتم:مصطفے❓مصطفےکیه❓
روصندلے نشست و بے حوصلہ گفت دوستِ داداش علے
بیشتر از ایـن چیزے نپرسیدم لیوان آب و برداشتم چرخیدم سمتش و گفتم: فاطمہ جان بہ مامانینا چیزے نگیا
بعد هم رفتم بہ سمت اتاق علے
یکم آروم شده بود.
_پنجره رو باز کردم تا هواے اتاق عوض بشہ
کنارش نشستم ولیوانو دادم دستش
لیوان رو ازم گرفت و یکمے آب خورد
از داخل کیفم دستمال کاغذے و درآوردم و گرفتم سمتش
دستمال و گرفتو بو کرد
لبخند زد و گفت: بوے تورو میده اسماء
تو اوݧ شرایط هم داشت دلبرے میکرد و دلم و میبرد.
_دستش رو گرفتم و باچهره ے ناراحت گفتم
خوبے علے جان❓
تو پیشمے بهترم عزیزم
إ اگہ پیش مـݧ بهترے چرا بهم خبر ندادے بیام پیشت❓
سرشو انداخت پاییـݧ و گفت: تو حال و هواے خودم نبودم ببخشید
بہ شرطے میبخشم کہ پاشے بریم بیروݧ
دراز کشید رو تخت و گفت: اسماء حال رانندگے و ندارم
_دستش و گرفتم و با زور از رو تخت بلندش کردم
دستم و گذاشتم رو کمرمو با اخم گفتم:خب مـن رانندگے میکنم بعدش یادت رفتہ امرو ...
حرفمو قطع کردو گفت میدونم پنچ شنبست اما ،دلم نمیخواد برم بهشت زهرا
با تعجب نگاهش کردم و گفتم: چے❓
سابقہ نداشت علے عاشق اونجا بود. در هر صورت ترجیح دادم چیزے نگم
_چادرم رو از زمیـن برداشتم و گفتم:باشہ پس مـن میرم
بلند شد جلوم وایساد کجا❓
برم دیگہ فک نکنم کارے با مـݧ داشتہ باشے
ینے دارے قهر میکنے اسماء❓
مگہ بچم❓
خب باشہ برو ماشیـنو روشـن کـن تا مـن بیام
کجا❓
هرجا کہ خانم دستور بده. مگہ نمیخواستے حالمو خوب کنے❓
لبخندے زدم و گفتم: عاشقتم علے
لبخندے تلخ زدو گفت مـن بیشتر حضرت دلبر
_ماشیـن رو روشـن کردم ساعت۵ بعدظهر بود داشتم آینہ رو تنظیم میکردم کہ متوجہ جاے خالیہ پلاک شدم ناخودآگاه یاد حرفهاے فاطمہ افتادم
_اسم مصطفے رو تو ذهنم تکرار میکردم اما بہ چیزے نمیرسیدم مطمئن بودم علے چیزے نگفتہ درموردش.
از طرفے فعلا هم تو ایـن شرایط نمیشد ازش چیزے پرسید.
چند دیقہ بعد علے اومد
خوب کجا بریم آقا❓
هرجا دوست دارے
_ماشیـݧ رو روشـن کردمو حرکت کردم. اما نمیدونستم کجا باید برم
بیـن راه علے ضبط رو روشـن کرد
مداحے نریمانے:
"میخوام امشب با دوستاے قدیمم هم سخـن باشم شاید مـن هم بتونم عاقبت مثل شهیدان شم
میرم و تک تک قبراشونو با گریہ میبوسم بخدا مـن با یاد ایـن رفیقام غرق افسوسم"
فقط همینو کم داشتیم.
_تکیہ داده بود بہ صندلے ماشیـن بہ رو برو خیره شده بود
بعد از چند دیقہ پرسید: اسماء کجا میرے❓
چند دیقہ مکث کردم. یکدفعہ یاد کهف الشهدا افتادم
لبخند زدم و گفتم کهف و الشهدا. احساس کردم کمے بهش آرامش میده
_آهے کشید و گفت
کهف را عاشق شوے آخر شهیدت میکند
هیییی یادش بخیر...
_چے یادش بخیر❓
هیچے با رفقا زیاد میومدیم اینجا
إ تا حالا چیزے نگفتہ بودے...
پیش نیومده بود
آها باشہ
تو ذهنم پر از سوال هاے بے جواب بود اما نباید میپرسیدم
نزدیک ساعت ۶ بود کہ رسیدیم. کهف.
خلوت بود
_از ماشیـݧ پیاده شدیم و وارد غار شدیم
همیـن کہ وارد شدیم آرامش خاصے پیدا کردم
اصلا خاصیت کهف همیـن بود وقتے اونجایے انگار از تعلقات دنیایے آزاد میشے هیچ چیزے نیست کہ ذهنت رو درگیر و مشغول کنہ
کنار قبر ها نشستیم فاتحہ خوندیم
چند دیقہ بینموݧ سکوت بود
_علے سکوت و شکست و بدون هیچ مقدمہ اے گفت...
ادامه دارد...
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
📖#شرایط_ظهوردرقرآن۵ 2⃣ رابطۀ علت غیبت با مسئلۀ ظهور(بخش اول) 📌🔸در احادیث گوناگون، علت عدم درک مح
📖#شرایط_ظهوردرقرآن۶
2⃣ رابطۀ علت غیبت با مسئلۀ ظهور(بخش دوم)
📌🔸اگر ادارۀ برق یک شهر برای روشنایی کوچه ای، تیر چراغ برقی نصب کرد و لامپی به آن زد، ولی بچههای کوچه با زدن سنگ لامپ را شکستند، مأمور اداره، لامپ دیگری میزند.
🔺 چنانچه مجدداً بچهها لامپ را هم بشکنند، باز ادارۀ برق، برای روشنایی محل اقدام به نصب لامپ دیگری میکند.
🔹حال اگر برای بار سوم بچههای بی ادب لامپ را شکستند، به احتمال فراوان، ادارۀ برق تمایلی به نصب مجدد لامپ ندارد، اما به خاطر خواهش بزرگ ترها و رفاه حال اهالی آن کوچه، ممکن است لامپ دیگری را نصب کند.
📌🔸 اما فکر میکنید ادارۀ برق تا چه تعداد این کار را انجام دهد؟ در مورد بحث ما نیز، حاکمان ستم گر، یازده چراغ هدایت را شکستند!
✨خداوند نیز چراغ دوازدهم را نگه داشت تا زمانی که مردم لیاقت و آمادگی بهره گیری از این چراغ هدایت را پیدا کنند؛
🔺 بنابراین، باید زمینههای ظهور و حکومت مهدوی با فراهم شدن شرایط آن، آماده شود.
✨ادامه دارد..
🔺هدیه به لبخند امام زمان علیه السلام
حجت الاسلام قرائتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
🏴 باز بوی #محرم می آید ...
▪️در کوچه ها نسیم بهشت محرم است
▪️اینشهر بیمجالس روضه جهنم است
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🔰رب هب لی من لدنک ذریة طیبة 🤲
# دیدن این کلیپ رو از دست ندید 🍀
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
🇮🇷💐
💐
✅ #بسته_خبری
1⃣ سخنگوی ارشد نیروهای مسلح: اگر قرار باشد با دشمنان مقابله کنیم مانند اقدامی که در عینالاسد انجام دادیم، به صورت آشکار آن را اعلام میکنیم؛ بنابراین داستانسرایی اخیر دشمنان، عملیات روانی است.
2⃣ هشدار سردار حاجیزاده به تهدیدهای اخیر رژیمصهیونیستی: ما هم قدرت داریم و هم اراده بکارگیری قدرت. پاسخ ایران به هر تحرک دشمن، سخت و کوبنده خواهد بود.
#روشنگری
#ثامن
✅کانال بصیرت انقلابی
@basirat_en
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
#معرفی_کانال
🌹"بسم رب الشهدا والصدیقین "🌹
👈عمار زمان باشید
امام خامنه ای:
هر کس که در راه روشنگریِ فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش «جهاد» نامیده میشود. آن هم جهادی که شاید امروز، مهمّ محسوب میشود.
۱۳۷۵/۳/۲۰
کانال بصیرت انقلابی
🔴بررسی مسائل سیاسی و بصیرتی
🔵تحلیل اتفاقات سیاسی روز
🔴روشنگری
🔵زندگی و خاطرات شهدا
🔴برگزاری مسابقات مناسبتی
🔵و ...
در کانال 👈 بصیرت انقلابی
👇
✅کانال بصیرت انقلابی
@basirat_en
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
#معرفی_کانال 🌹"بسم رب الشهدا والصدیقین "🌹 👈عمار زمان باشید امام خامنه ای: هر کس که در راه روشنگر
#مدیرنوشت
باسلام
کانال بصیرتی ما در پیام رسان ایتا درصورت تمایل عضو شوید.
👇👇👇👇👇
✅کانال بصیرت انقلابی
@basirat_en
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷💐
💐
◼️ #استوری
🏴موضوع: #محرم
▫️▪️▫️
✔️ ارباب صدای قدمت می آید....
#کربلایی_حسین_طاهری
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
🔖#تدبر_اخلاقي
⁉️ بنظرت آدم حسودي هستي؟
✨ امام صادق(علیه السلام ):
🔺 آدم حسود پیش از آنکه به طرف مقابل زیان برساند به خودش زیان رسانده است.
📚 مستدرک، ج ١٢، ص ١٨
🔻مصداق
🔸 روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که *صاحبی حسود* داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
🔹 یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
🔸 وقتی همسایه صدای در زدن او راشنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است.وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت :
🔺هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد.
🔹 فرد حسود خودخواهه و همه چیز رو تنها برای خودش میخواد. فرد حسود پشت سر کسی که به او حسد میورزه غیبت و بدگویی میكنه ولی وقتی حضور داره به تملق و چاپلوسی میپردازه واز بیچارگی اون خوشحال میشه.
‼️ نكنه آدم حسودي باشيم كه خودمون ضرر مي كنيم.
🌷هدیه به لبخند#امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
تا کی فراق و ندبه و اندوه و انتظار؟ دارد#محرم می رسد
📘#معرفی_کتاب
کتاب بسیار زیبا و مستند #در_چنگال_عقاب
🔸 گزارشی واقعی و مستند از رهگیری و دستگیری عبدالمالک ریگی
به کوشش سید حکمت قاضی سعید
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی
🔹 این کتاب مهم ، حاوی مطالب ناگفته و اسرارآمیزی درباره نحوه رهگیری و دستگیری این شرور باسابقه است که به دلیل اهمیت موضوع ، از امشب، قسمت به قسمت آن را در اختیار شما قرار می دهیم و شما هم آن را نشر دهید تا مردم ما بیشتر از این شاهکار نیروهای امنیتی کشور ، بدانند.
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈