هدایت شده از مطهره وافییزدی🪴🌏
مشهد که بودم
خونه ی یکی از دوستان بودم
گفت مطهره میای بریم سوریه؟!
گفتم سوریه؟ 😳
نمیدونم تو فکرش نبودم
گفت من سال ۹۶رفتم سوریه به حضرت زینب گفتم به من یه زینب بدید
باهاش بیام پیشتون دوباره
حالا میخوام با زینبم برم
تو هم بیا
خلاصه دل ما رو هوایی کرد
سه شنبه این هفته میخواستیم بریم
که ایشون مشکلی براش پیش اومد
گفتیم باشه سه شنبه هفته ی بعد میریم
دیشب از هیات اومدیم
و خوابیدم
تو خواب شب تا صبح
کل اماکن سوریه رو دیدن کردم خوابش خیلی واضح بود
رسیدم حرم حضرت رقیه
یه آقایی دشداشه عربی پوشیده بود
اونجا بود
بهش گفتم من از نوادگان امام سجادم
تا اینجا اومدم میخوام حضرت رقیه رو ببینم
خادم شروع کرد سنگ قبر رو برداشتن
دونه دونه سنگ لحد هارو برداشت
یه خانم کوچولو همسن سلمای خودم
تو قبر بود
صورت مهربون و دلنشین و کبود
پاهاش جوراب پارچه ای بود
از این جوراب هایی که تو فیلم های کره ای
پای خانم ها بود
یه چادر مشکی ساده از اینهایی که جلوش میدوزن
یه مقنعه پارچه ای.....
یه تار موی خانم معلوم نبود ...
خواب عجیبی بود😭😭
به دوستم گفتم شما هم نیای
من حتما میرم...
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام خانم
ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه ی مادر قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده
اومدم تو حرمت با گریه
با زاری تو هنوزم وسط بازاری
@motaharevafi77
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست دارم بازار و
این بازار و نه
اینجا عمم شکست!!
@motaharevafi77
میخوای یه راه تضمینی و عالی برای تبلیغات
برند و محصولت بهت نشون بدم
اینجا گذاشتم🙄🙄🙄👇🏻
@motaharevafi777
یه خانومی تعریف می کرد:
امروز با دخترم بودم.
نشسته بودیم تو سالن رادیولوژی.
منتظر بودیم اسممونو صدا کنند.
فقط من و دخترم چادری بودیم و یک خانوم و دختر کوچولوش، بقیه ی خانوما اکثراً بی حجاب بودند و چند تا بدحجاب.
یهو یه آقایی وارد شد با تیشرت و کلاهِ قرمز و شلوارِ جین؛ (تیپی که ظاهراً مذهبی نبود)، یه نگاهی به جمع انداخت و رفت سمتِ سوپر مارکتِ روبروی سالن خرید کرد و برگشت.
اومد سمتِ دخترم و یه شکلاتِ تک تک بهش داد و با صدای بلندی که همه بشنون، گفت :
بیا دخترِ خوب !
این بابتِ #حجابِ قشنگ و متانتت.😊
همین جمله رو به اون دختر هم گفت و شکلات داد و نشست.
سالن، چند لحظه هنگ بود.
دو سه نفر شالشونو کشیدن رو سرشون،
بقیه سرشونو انداختن پایین.
خیلی حرکت جالبی بود مخصوصاً برای آقایون که یه #امر_به_معروفِ غیرِ مستقیم و دوستانه بود.👏
🌺قشنگتر از اون، حسِ افتخار و زیبا بودن و اعتماد به نفسی بود که این دو تا بچه با چادرِ مشکی (بین اون همه زنِ رنگارنگِ ظاهراً زیبا) به دست آوردند.🌺
✅(کانال فرزند ارشد خانواده ۱۵نفره)
@motaharevafi77
اگر دوست داشتید با ذکر لینک کانال منتشر کنید
اگرم دوست نداشتین فدای سرتون😍