بنیاد شهید مطهری
❤️ آیا دین جز محبت است؟ @motahari_ir
💠 بُرَيْد عِجلى مىگويد:
«در محضر امام باقر عليه السلام بودم. مسافرى از خراسان كه آن راه دور را پياده طى كرده بود به حضور امام شرفياب شد. پاهايش را كه از كفش درآورد شكافته شده و ترك برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نياورد از آنجا كه آمدم مگر دوستى شما اهل البيت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند «وَ هَلِ الدّينُ الَّا الْحُبُّ» آيا دين چيزى غير از دوستى است؟»
🌺 ... از اينجا مىتوان به فلسفه زيارات قبور اوليا پى برد. فلسفه اينها زنده نگه داشتن خاطرات محبت معنوى است. اگر كسى به اين فلسفه توجه داشته باشد خيلى بهره مىبرد و استمداد مىكند و حتماً عشق و معنى به او مدد خواهد كرد، ولى بعضى مردم شايد سرد و بىروح براى لمس قبر و كفاره گناهان مىروند.
📚 استاد شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۵۹، یادداشت ها ج 9 ص 284
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🌺 سالروز میلاد خجسته امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) مبارک باد. @motahari_ir
💠 مأمون مردى بود كه خودش عالم بود و به مباحثات دينى و مذهبى عشق مىورزيد و گروههاى مختلف از مادّيين، مسيحيها، يهوديها،صابئيها(ستارهپرستها) كه در آن زمانها بودند، مجوسيها و زردشتيها و مسلمانها (شيعه و سنى) را در يك تالار بزرگ جمع مىكرد و بعد مىگفت اين جا هر كسى آزاد است عقيده خودش را بيان كند.
🔴 در كتابها ببينيد اينها چگونه آزادانه عقايد خودشان را گفتهاند. حتى تعبيرات اهانتآميز به پيغمبر و اسلام دارند و حضرت رضا (ع) خودشان در آنجا شركت مىكردند.
♻️ در مجلسى كه حضرت رضا شركت كردهاند ببينيد يهودى به حضرت رضا (ع)چه مىگويد؟! مسيحى چه مىگويد؟! زردشتى چه مىگويد؟! و مادى مسلك چه مىگويد؟! حرفهايشان را مىگفتند و ضبط شده. و اين طور بوده كه اسلام باقى مانده. در آينده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صريح و شجاعانه با عقايد و افكار مختلف و متناقض با اسلام مىتواند به حيات خودش ادامه بدهد.
❗️من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مىدهم كه يك وقت خيال نكنند كه حفظ و نگهدارى اسلام [با سلب آزادى بيان تحقق مىيابد.] برخى جوانان خيال نكنند كه راه حفظ معتقَدات اسلامى و جهانبينى اسلامى اين است كه نگذاريم ديگران حرفهايشان را بزنند. نه، بگذاريد بزنند؛ نگذاريد خيانت كنند. اگر ديديد يك فرد ماركسيست مثلا آمد گفت «به نام امام خمينى»، مانع شويد، به او بگوييد: تو بگو به نام لنين، به نام استالين، به نام ماركس، انگلس؛ دروغ نگو. اگر مىگويى «مبارزه» بايد براى من روشن كنى تو با چه مىخواهى مبارزه كنى؟ اگر مىگويى «آزادى» براى من روشن كن آزادى از چه؟ تو چه را فرض كردهاى كه از او بايد آزاد شد؟ اينها را براى من روشن كن. هدفت را بگو، راهت را هم بگو تا من ببينم راه من و هدف من با تو يكى است يا دو تا.
📚 استاد شهید مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص۴۸
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🔷 امام رضا (ع) وپذیرش ولایتعهدی @motahari_ir
🌺 استدلال حضرت رضا(ع)
🔷 برخى به حضرت اعتراض كردند كه چرا همين مقدار اسم تو آمد جزء اينها؟
1⃣ فرمود: آيا پيغمبران شأنشان بالاتر است يا اوصياء پيغمبران؟
گفتند: پيغمبران.
2⃣ فرمود: یك پادشاه مشرك بدتر است يا يك پادشاه مسلمان فاسق؟
گفتند: پادشاه مشرك.
3⃣ فرمود: آن كسى كه همكارى را با تقاضا بكند بالاتر است يا كسى كه به زور به او تحميل كنند؟ گفتند: آن كسى كه با تقاضا بكند.
✅ فرمود: يوسف صدّيق پيغمبر است، عزيز مصر كافر و مشرك بود، و يوسف خودش تقاضا كرد كه: «اجْعَلْني عَلى خزائنِ الأرضِ إِنّي حَفيظٌ عَليمٌ»؛ چون مىخواست پستى را اشغال كند كه از آن پست حسن استفاده كند. تازه عزيز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسقى است؛ يوسف پيغمبر بود، من وصىّ پيغمبر هستم؛ او پيشنهاد كرد و مرا مجبور كردند. صرف اين قضيه كه نمىشود مورد ايراد واقع شود.
💠 حال، حضرت موسى بن جعفرى كه «صفوان جمّال» را كه صرفاً همكارى مىكند ووجودش فقط به نفع آنهاست شديد منع مىكند و مىفرمايد: چرا تو شترهايت را به هارون اجاره مىدهى، «علىّ بن يقطين» را كه محرمانه با او سَر و سرّى دارد و شيعه است و تشيع خودش را كتمان مىكند تشويق مىنمايد كه حتما در اين دستگاه باش، ولى كتمان كن و كسى نفهمد كه تو شيعه هستى؛ وضو را مطابق وضوى آنها بگير... اما در دستگاه آنها باش كه بتوانى كار بكنى.
🔷 اين همان چيزى است كه همه منطقها اجازه مىدهد. هر آدم با مسلكى به افراد خودش اجازه مىدهد كه با حفظ مسلك خود و به شرط اينكه هدف، كار براى مسلك خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] ...
📚 استاد شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)
@motahari_ir
💠 بزنطی
🌹 احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، كه خود از علما و دانشمندان عصر خويش بود، بالاخره بعد از مراسلههاى زيادى كه بين او و امام رضا عليه السلام رد وبدل شد، معتقد به امامت حضرت شد.
💠 روزى به امام گفت: «من ميل دارم مواقعى كه مانعى در كار نيست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حكومت اشكالى توليد نمىكند شخصا به خانه شما بيايم و حضورا استفاده كنم.».
يك روز، آخر وقت، امام (ع) مركب شخصى خود را فرستاد و بزنطى را پيش خود خواند. آن شب تا نيمههاى شب به سؤال و جوابهاى علمى گذشت. مرتبا بزنطى مشكلات خويش را مىپرسيد و امام جواب مىداد. بزنطى از اين موقعيت كه نصيبش شده بود به خود مىباليد و از خوشحالى در پوست نمىگنجيد.
🌺 شب گذشته و موقع خواب شد. امام خدمتكار را طلب كرد و فرمود: «همان بستر شخصى مرا كه خودم در آن مىخوابم بياور براى بزنطى بگستران تا استراحت كند».
اين اظهار محبت، بيش از اندازه در بزنطى مؤثر افتاد. مرغ خيالش به پرواز درآمد. در دل با خود مىگفت الآن در دنيا كسى از من سعادتمندتر و خوشبختتر نيست. اين منم كه امام مركب شخصى خود را برايم فرستاد و با آن مرا به منزل خود آورد. اين منم كه امام نيمى از شب را تنها با من نشست و پاسخ سؤالات مرا داد. بعلاوه همه اينها اين منم كه چون موقع خوابم رسيد امام دستور داد كه بستر شخصى او را براى من بگسترانند. پس چه كسى در دنيا از من سعادتمندتر و خوشبختتر خواهد بود؟.
💠 بزنطى سرگرم اين خيالات خوش بود و دنيا و ما فيها را زير پاى خودش مىديد.
ناگهان امام رضا عليه السلام در حالى كه دستها را به زمين عمود كرده بود و آماده برخاستن و رفتن بود، با جمله «يا احمد» بزنطى را مخاطب قرار داد و رشته خيالات او را پاره كرد، آنگاه فرمود:
🌺 «هرگز آنچه را كه امشب براى تو پيش آمد مايه فخر و مباهات خويش بر ديگران قرار نده، زيرا صعصعة بن صوحان كه از اكابر ياران على بن ابي طالب عليه السلام بود مريض شد، على به عيادت او رفت و بسيار به او محبت و ملاطفت كرد، دست خويش را از روى مهربانى بر پيشانى صعصعه گذاشت، ولى همين كه خواست از جا حركت كند و برود، او را مخاطب قرار داد و فرمود:
💠 اين امور را هرگز مايه فخر و مباهات خود قرار نده. اينها دليل بر چيزى از براى تو نمىشود. من تمام اينها را به خاطر تكليف و وظيفهاى كه متوجه من است انجام دادم، و هرگز نبايد كسى اين گونه امور را دليل بر كمالى براى خود فرض كند.»
📚 استاد شهید مطهری، داستان راستان، ص ۱۰۴ (تکجلدی).
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
💠 يا غاية آمال العارفين @motahari_ir
🔷 شما اگر دعاى كميل را از اول تا آخر بخوانيد اصلا محركى غير از عامل معنوى در آن نمىبينيد؛ تمام انگيزهها معنوى است و در آن هيچ خواسته مادى وجود ندارد. «مادى اخروى» را مىگويم نه مادى دنيوى، آن كه ديگر هيچ. هرچه هست معنويت است، تمام خواستهها معنويت است تا آنجا كه مىبينيد حضرت فرض مىكند كه اگر من در آخرت رنج جسمانى بىنهايتِ آنجا را بتوانم تحمل كنم، رنج معنوى دورى تو براى من قابل تحمل نيست:
«فَهَبْنى يَا إلهى وَ سَيِّدى صَبَرْتُ عَلَى عَذابِكَ فَكَيْفَ أصْبِرُ عَلَى فِراقِكَ وَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ أصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إلى كَرَامَتِك».
اساساً سراسر دعاى كميل اين طور است.
🔷 اگر تعليمات بر اين اساس بود كه بشر در دنيا همه چيز را براى خرما بخواهد، خدا و توحيد را هم براى بهبود زندگى دنيا بخواهد و آخرت را هم براى بهبود زندگى بخواهد، آنوقت خدا ديگر خودش نمىتوانست مطلوبِ كامل باشد.
🌹 در همان دعاى كميل است كه: يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ.
مىگويد نهايت آرزو تو هستى. اصلا خودش مقصود است، نه اينكه وسيله است براى چيز ديگر.
📚 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج29 (انسان شناسى قرآن)، ص: 224